«ماموستا» پایگاه اطلاع رسانی دفتر امام جمعه پاوه
«ماموستا» پایگاه اطلاع رسانی دفتر امام جمعه پاوه

روز سه شنبه مورخ 17/ دی /1392در ادامه کلاسهای هفتگی ماموستا ملا قادر قادری در مسجد قباء پاوه درس دویست و چهل و سوم تفسیر قرآن کریم (درس سوم تفسیر سوره مبارکه یوسف) با موضوع آیات 30 الي 42 ارائه شد.

در ادامه ، درس مذکور جهت استفاده دوستداران و علاقمندان كلام الهي درج شده است.

کـــلاس تفسیــــر قــرآن کــــریـــم توسط حاج ماموستا ملا قادر قادري

درس دویست و چهل و سوم

درس سوم سوره مبارکه یوسف آیات 30 الی 42

** موضوع درس **

ادامه حیات حضرت یوسف(ع)

* ترجـــمه آيـــات *

وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَنْ نَفْسِهِ ۖ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا ۖ إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴿30﴾

( ماجرای همسر عزیز و یوسف در بین مردم مصر منتشر و منعکس گردید.) گروهی از زنان شهر گفتند: زوجه عزیز عاشق غلامش شده و او را به سوی خود دعوت و حبّ غلام ناشناخته ، همسر عزیز را دیوانه و مبتلا کرده به نظر ما زن عزیز دچار گمراهی و در دامن اشتباه سنگینی افتاده است.

فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَآتَتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِكِّينًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ ۖ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هَٰذَا بَشَرًا إِنْ هَٰذَا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ﴿31﴾

زمانیکه مطالب زنان مصر به گوش همسر عزیز رسید آنها را به منزل خود دعوت و برای آنان مجلس با شکوهی فراهم و در حضورشان میوه شاهانه گذاشت و به دست هر یک چاقوی تیزی داد و درلحظه شروع به خوردن میوه به یوسف دستور داد وارد مجلس شود ، با طلوع خورشید و ورود یوسف به مجلس همگی متحیّر و زیبایی یوسف همه را مبهوت و مست و گرفتار کرد و تمامی زنان بر او خیره و به جای میوه دستهای خود را بریدند و گفتند: عظمت برای خداوند است این فرد بشر نیست ملائکه و فرشته بزرگواری است.

قَالَتْ فَذَٰلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ ۖ وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ ۖ وَلَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُونًا مِنَ الصَّاغِرِينَ﴿32﴾

زلیخا به زنان مجلس گفت: من عاشق این فرد شده ام و این فرد کسی است که دل مرا ربوده و شماها مرا سرزنش و لومه کرده­اید من ایشان را به انجام عملی دعوت کردم ولی او همراهی نکرد من در حضور شما او را مجدداً دعوت میکنم اگر به حرفم عمل نکند او را زندانی خواهم کرد و ذلیل و گرفتار خواهد شد.

قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ ۖ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ﴿33﴾

حضرت یوسف رو به آسمان کرد و گفت: خدایا من زندان را بر آنچه زلیخا از من میخواهد ترجیح میدهم خدایا اگر با لطف و کرمت مرا از دست کید و مکر اینها نجات ندهید احتمال انحرافم دور نیست و در صورت تسلیم راه جاهلان را پیموده ام.

فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴿34﴾

خدای یوسف دعایش را قبول کرد و او را از مکر و حیله زنان نجات داد چون خداوند شنوا و بینا و حافظ بندگان مخلص خود است.

ثُمَّ بَدَا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا رَأَوُا الْآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّىٰ حِينٍ﴿35﴾

بعد از اینکه صداقت و پاکی و عدم تسلیم یوسف برای آنان مشخص شد تصمیم گرفتند مدتی او را حبس کنند شاید در زندان به خواست آنها گردن نهد.

وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانِ ۖ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا ۖ وَقَالَ الْآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ ۖ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ ۖ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ﴿36﴾

بلاخره یوسف را به زندان فرستادند و دو جوان دیگر همراه یوسف وارد زندان شدند در زندان آن دو جوان خواب دیدند یکی از آنها گفت: در خواب دیدم که انگور برای شراب می فشارم و دیگری گفت: دیدم که نان بر سرم حمل میکنم و پرندگان آن را می برند و میخورند ما را از تعبیر این دو خواب آگاه کن ظاهراً شما فرد خوب و نیکوکاری به نظر می رسید .

قَالَ لَا يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلَّا نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَكُمَا ۚ ذَٰلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي ۚ إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ﴿37﴾

حضرت یوسف فرمود: قبل از فراهم شدن صبحانه شما را نسبت به نتیجه خوابتان آگاه میکنم این بهره را خداوند واحد و پروردگارم به من ارزانی و عطا فرموده است این بهره و توان تعبیر خواب را خداوند به این دلیل به من عطا کرده که من از روش و عقیده قومی که ایمان به توحید و آخرت نداشتند دوری کردم و خدا به من پاداش داد.

وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَائِي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ ۚ مَا كَانَ لَنَا أَنْ نُشْرِكَ بِاللَّهِ مِنْ شَيْءٍ ۚ ذَٰلِكَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنَا وَعَلَى النَّاسِ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ﴿38﴾

من پیرو آئین اجداد خود ابراهیم و اسحاق و یغقوب هستم و از شرک و بت پرستی دوری کردم زیرا شایسته نبود برای خدای متعال شریک و همتایی قرار دهیم و این هدایت از فضل خداوند است به ما و خانواده ام تفضل فرموده معهذا اکثر مردم از این فضل و نعمت بری اند و شاکر و تسلیم خدا نیستند .

يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ﴿39﴾

سپس یوسف خطاب به هم زندانیان خود فرمود: آیا انسان یک صاحب و یک خدا داشته باشد یا خدایان پراکنده و صاحبان متعدد؟.

مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ ۚ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ ۚ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ۚ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴿40﴾

آن معبودانی که شما و اجداد شما آنها را پرستش و عبادت می کنید چیزی چون اسماء بی مسمّی نیستند و ارزشی ندارند خدایی جز الله وجود ندارد و شایسته عبادت نیست و فقط او را پرستش کنید البته اکثر مردم از این حق بی اطلاع و در اشتباه هستند.

يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُكُمَا فَيَسْقِي رَبَّهُ خَمْرًا ۖ وَأَمَّا الْآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْ رَأْسِهِ ۚ قُضِيَ الْأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيَانِ﴿41﴾

ای همراهان زندانی من گوش کنید تعبیر خوابهای شما این چنین است یکی از شما آزاد می شوید و مشغول به خدمت در دربار دولت خواهد شد و دیگری از شما به دار آویخته و صلب میشود و پرندگان سر و بدن او را میخورند این امر و تعبیری که عرض کردم حتمی و قطعی است.

وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ﴿42﴾

یوسف به یکی از زندانیان که به ظنّش آزاد و رها میشد فرمود: به دربار عزیز رسیدی به عزیز بگو من بیگناهم و مرا یادآوری کن ولی شیطان نام و یاد یوسف را از یاد آن زندانی گرفت و یوسف چندین سال در زندان ماند.

** توضيــح آیـــات درس **

جریان و موضوع زلیخا و یوسف در شهر منتشر و دهان به دهان گشت و نقل مجالس شد و رقبای زلیخا موضوع را بازتاب دادند. زلیخا از انتقاد زنان مصر مطلع و نقشه ماهرانه­ای کشید. یک روز زنان معروف و مشهور مصر را به کاخ عزیز دعوت کرد ، زنان را روی مبلهای نرم و زیبا نشاند و به هرنفر یک کارد خیلی تیز میوه خوری داد و به خدمه خود امر کرد میوه را تقدیم بانوان مهمان نماید و در لحظه ای که زنان مشغول شادی بودند و تبسم و لبخند همه جا را فرا گرفته بود دستور داد یوسف وارد مجلس شد با دیدن یوسف زنان مصر مدهوش شدند به طوریکه با کاردهایی که در دست داشتند به جای میوه ها دستهایشان را بریدند « وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ » یوسف در مجلس زنان نشست و بدون اعتنا به آنان به حالت حُزن سرش را پایین انداخت زنان حاضر گفتند:« حَاشَ لِلَّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ » (این بشر نیست ملائکه است) زلیخا گفت: پس از من انتقاد نکنید ، به صراحت به شما میگویم من عاشق یوسفم اما یوسف به من اعتنا نمی­کند حالا که من در بین مردم رسوا شده­ام اگر یوسف به خواست من تمکین نکند او را به زندان خواهم انداخت ، زنان حاضر همه از زلیخا پشتیبانی کردند و یوسف را به تمکین تشویق نمودند در این لحظه یوسف سرش را بلند کرد و گفت : الهی من زندان را ترجیح میدهم و زندان را به صلاح خود میدانم تا مبتلا شدن به گناه و تمکین در مقابل این از خدا بی خبران « رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ » الهی مرا از کید این جماعت نجات بده. خداوند به دل شکسته یوسف جواب داد « فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ » و او را نجات و از گناه مصون فرمود

دستوراعزام یوسف به زندان صادر شد و یوسف به اتهام بی­گناهی به زندان شهر رفت و در زندان با دو زندانی غیر توحیدی و بت پرست هم اتاق شد و قبل از هر چیز آنان را به توحید و پرستش خدای واحد دعوت کرد و این است خصلت مردان خدا که به هیچ وجه تحت تاثیر جو زندان قرار نگرفت و آه و حسرت نکشید و نگفت: خدایا چرا من بی­گناه به زندان افتاده­ام ، بلکه کوشید وظیفه خود را که همان دعوت به توحید است از سر گیرد و در برابر رفقای زندانی خود احساس مسئولیت میکرد و به آنان می­گفت : ای رفقای من زندان مشکل شما نیست بت پرستی و شرک مشکل اساسی شماست. بدین شکل حضرت یوسف زندان را مرکز ارشاد قرار داد و دوستان هم زندانی خود را به توحید و خداپرستی دعوت کرد تا نشان دهد دعوت به دین زمان و مکان خاصی ندارد.

همراهان یوسف (ع) یکی خبّاز دربار و دیگری ساقی و مسئول پذیرایی پادشاه مصر بودند که در اثر تمرّد از وظیفه هر دو به حبس محکوم و روزگار را در زندان سپری میکردند ایامی گذشت یک صبح که از خواب بیدار شدند دو نفر زندانی هم اتاق یوسف هر یک خوابی را که با شغل سابق آنها مرتبط بود دیده و از یوسف خواستند خواب آنان را تعبیر کند حضرت یوسف به خواب آنها به دقت گوش داد اولی گفت: داشتم خوشه انگور را برای شراب می فشردم دومی گفت: من در خواب دیدم که دارم روی شانه­هایم نان حمل میکنم و پرندگان از آن میخورند حضرت یوسف به اولی فرمود: احتمال میدهم شما عن قریب آزاد شوید و به شغل سابق خود برگردید و به دومی گفت: شما را احتمالاٌ اعدام خواهند کرد و پرندگان گوشت شما را خواهند خورد.

چند روزی گذشت مأمورین به زندان مراجعت و هر دو نفر را با خود بردند به یکی از آنها گفتند : شما آزاد هستید و دومی را به جهت اجرای حکم به میدان قتلگاه برده و وی را کشتند و جسد او را آویزان کردند که خوراک طیر و طیور شد. حضرت یوسف به مسئول پذیرایی کاخ پادشاه که معتقد بود آزاد میشود فرمود: اگر شاه را ملاقات کردید بی­گناهی و داد مرا به شاه برسان. اراده الله 7 سال بعد از این ماجرا یوسف در زندان ماند و ساقی هیچگاه به یادش نیامد که یوسف چه درخواستی از او کرده بود.

**** نکــات و نتــایــج درس ****

1- در هر عصر و زمانی ، هستند افرادی که چون دستشان به مقصود و مرام مورد نظر خود نمی رسد علیه دیگران میگویند و می نویسند و شایعه می­کنند و در انظار مردم جا نماز خود را آب می­کشند. همین افراد به محض رسیدن به مقصود و مرام گفتار و کردارشان از کسانی که تا دیروز به نظر آنها منحرف و گمراه بودند بدتر میشود مانند زنان اشراف و بزرگان مصر که چون دست آنها به یوسف نمی رسید همسر عزیز مصر را به گمراهی و انحراف متهم میکردند و به فرموده قرآن« إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ » و زمانی یوسف را دیدند گذشته را فراموش و مات و مبهوت شدند و انگشتان خود را مجروح و خون آلود کردند« وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ ».

2- قدرت­ها و صاحبان زرّ و زور و تزویر در طول تاریخ از سه راه به جهت تسلیم مخالفان خود اقدام کرده اند : 1-گفتمان آرام و دیپلماسی 2- تطمیع مال و مقام3- فشار و تهدید ؛ که هر سه در قصّه یوسف و خانم عزیز مصر مشهود است.

3- مردان خدا به سادگی تسلیم افراد مریض و افکار شیطانی نخواهند شد مشکل انسان تا زمانی است که با غیر خدا مرتبط است اما زمانی رابطه و علاقه و ارتباط خود را با خدای خود برقرار کرد از هیچ بحران و طوفانی ترس و واهمه ندارد مانند یوسف بن یعقوب که در بحرانی­ترین ایام زندگی و در برابر طوفانی­که از هر طرف او را احاطه کرده بود بدون واهمه ایستاد و از تطمیع و تهدید نترسید و با استفاده از نور ایمان با شجاعت و شهامت گفت : پروردگارا زندان با آن همه سختی که دارد نزد من محبوب تر از زندگی با این بی خدایان است « رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ » این است راه توحیدیان تاریخ .

4- یوسف جوانمرد به اتهام بیگناهی روانه زندان شد این امر و این اقدام برای ما چهار پیام دارد : 1- رفتن و اعزام افراد به زندان همیشه به معنی مجرم بودن فرد زندانی نیست 2- میشود هم خیانتکار به زندان برود و هم بیگناه 3- خوبی و بدی زندان بستگی به افراد زندانی و مدیریت آن دارد میشود زندان کانون تربیت و تنبیه و تنبُّه باشد و ممکن است زندان دانشگاه فساد و محل تعلیم جرم و جنایت شود 4- نباید در هر حال ما نسبت به زندانیان و زندان بی تفاوت و بی توجه باشیم بخصوص کسانی که مدتی در زندان بوده­اند و فعلاً آزادند باید دوستان زندانی و هم اتاقی خود را فراموش نکنند تا مانند هم زندانی حضرت یوسف مورد نقد تاریخ قرار نگیرند.

« وصلي الله تعالي علي سيدنا محمد و علي آله و اصحابه و من دعا بدعوته الي يوم الدين »

این مطلب را به اشتراک بگذارید

Submit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

نوشتن دیدگاه

• از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
• لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
• نظرات شما پس از بررسی و بازبینی توسط گروه مدیریت برای نمایش در سایت منتشر خواهد شد.
• در صورتی که نظر شما نیاز به پاسخ دارد، پاسخ خود را در ذیل همان موضوع دنبال فرمایید.
• از نوشتن دیدگاهایتان با حروف فینگلیش جدا" خودداری کنید .
تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید


خبرخوان

اطلاعات تماس با دفتر

استان کرمانشاه ، شهرستان پاوه ، خیابان امام محمد غزالی، دفتر امام جمعه پاوه

شبکه های اجتماعی

Template Design:Dima Group