«ماموستا» پایگاه اطلاع رسانی دفتر امام جمعه پاوه
«ماموستا» پایگاه اطلاع رسانی دفتر امام جمعه پاوه

کلاس تاریخ

از آذرماه سال 1386 تاکنون سه شنبه هر هفته بعد از نماز عشاء مسجد قبای شهر پاوه شاهد حضور بیش از 250 نفر از علاقمندان مباحث دینی ، اخلاقی است. در این شب ها به تناسب زمان توسط حاج ماموستا ملا قادر قادری هر شب دو درس ارائه میشود یک درس تفسیر قرآن کریم و درس دیگر سیره نبوی ، تاریخ اسلام ، تاريخ انبيا و قصه هاي قرآني ،  است .

در این بخش درسهای مربوط به سیره نبوی و تاریخ اسلام ، تاريخ انبيا(ع) و قصه هاي قرآن ارائه شده در این کلاسها را جهت استفاده دوستداران و علاقمندان به تاریخ درج میکنیم. باشد که مورد رضایت حی سبحان و استفاده شما دوستان عزیز قرار گیرد و. انشاء الله 

كلاس تاريخ در تاريخ 4مرداد ماه 1390 با پايان دور اول كلاسها در سال 1390 ،‌ پايان يافت و مقرراست در دور جديد در كنار درس تفسير قرآن ، درس جديدي ارائه شود


**************************


روز سه شنبه مورخ 06/11/88 ، و در ادامه کلاسهای هفتگی ماموستا ملا قادر قادری در مسجد قباء پاوه با حضور علاقمندان درس نود و پنجم از سلسله مباحث تاریخ با موضوع حیات پانزدهمین ، شانزدهمین و هفدهمین سلطان عثمانی ، سلطان مصطفی اول و سلطان عثمان دوم و سلطان مراد چهارم ، ارئه شد.

در ادامه ، درس مذکور جهت استفاده علاقمندان درج شده است .

روز سه شنبه مورخ 29/10/88 و در ادامه کلاسهای هفتگی ماموستا ملا قادر قادری در مسجد قباء پاوه با حضور علاقمندان درس نود و چهارم از سلسله مباحث تاریخ با موضوع حیات سیزدهمین و چهاردهمین سلطان عثمانی ، سلطان محمد سوم عثماني و سلطان احمد خان عثماني ، ارئه شد. در ادامه ، درس مذکور جهت استفاده علاقمندان درج شده است .

 

روز سه شنبه مورخ 22/10/88 ، و در ادامه کلاسهای هفتگی ماموستا ملا قادر قادری در مسجد قباء پاوه با حضور علاقمندان درس نود و سوم از سلسله مباحث تاریخ با موضوع حیات یازدهمین سلطان عثمانی ، سلطان مراد سوم  ، ارئه شد. در ادامه ، درس مذکور جهت استفاده علاقمندان درج شده است .

 

روز سه شنبه مورخ 15/10/88 ، و در ادامه کلاسهای هفتگی ماموستا ملا قادر قادری در مسجد قباء پاوه با حضور علاقمندان درس نود و دوم از سلسله مباحث تاریخ با موضوع حیات یازدهمین سلطان عثمانی ، سلطان سلیم دوم ، ارئه شد. در ادامه درس مذکور جهت استفاده علاقمندان درج شده است .

 

روز سه شنبه مورخ 08/10/88 ، و در ادامه کلاسهای هفتگی ماموستا ملا قادر قادری در مسجد قباء پاوه با حضور علاقمندان درس نود و یکم از سلسله مباحث تاریخ با موضوع ادامه حیات دهمین سلطان عثمانی ، سلطان سلیمان قانونی ، ارئه شد. در ادامه درس مذکور جهت استفاده علاقمندان درج شده است .

 

روز سه شنبه مورخ 01/10/88 ، و در ادامه کلاسهای هفتگی ماموستا ملا قادر قادری در مسجد قباء پاوه با حضور علاقمندان درس نود از سلسله مباحث تاریخ با موضوع حیات دهمین سلطان عثمانی ، سلطان سلیمان قانونی ، ارئه شد. آنچه در ادامه می آید درس فوق است.

 

مجموعه درسهای ارائه شده پیرامون تــاریــــــخ خلافت سلاطین عثمانی

توسط حاج ماموستا ملا قادر قادري

درس هشتــاد و نه از سـلـسه مبـــاحث تـــــــــاریخ
درس یازدهم حیات سلاطین عثمانی

 

تاریخ : 24/09/88

موضوع  درس :

** ادامه حيات سلطان سليم  **

در درس قبل اشاره شد كه هيئت حاكمه عثماني با حضور سلطان سليم و طي نشستي تصويب كردند برنامه آينده دولت را در 5 اصل پيگيري نمايند.

1- مبارزه بادولت صفوي

2- برخورد با دولت مماليك

3- برخورد با دولت استعمارگر پرتغال

4- دفاع از حرمين شريفين

5- كمك به مسلمانان دربند اسپانيا

ظاهراً توسط سلطان سليم ، ظرف 8 سال اكثر اين تصميمات تحقق يافت ، تبريز پايتخت صفوي تسخير و شاه اسماعيل به همدان و اراك متواري شد 2 نفر از سلاطين مماليك ، ملك غوري و طومانباي كشته شدند و تمامي متصرفات مماليك به دست سلطان سليم افتاد و اداره حرمين شريفين و قدس بر عهده  عثمانيها قرار گرفت ونيروهاي عثماني در سواحل مديترانه و درياي احمر و بحر عدن مستقر شدند و در قسمتي از آسيا و ممالك عربي و افريقائي تغييرات ملموسي مشهود گرديد.

در درس امروز به نكاتي از قبيل :

1-صفويه كي بودند

2- ريشه مماليك از كجاست

3- اشاره اي به دولت استعمار گر پرتغال

4- در چالدران چه گذشت

 اشاره مي كنم.  

 

* صفويه و ريشه آنها *

ريشه شاهـــان صفوي به شيخ صفي الدين بر ميگردد ، صفي الدين در سال 650 هجري در دياربكر از يك خانواده ترك متولد شد و سپس يكي از مريـــدان شيـــخ تاج الدين زاهدگيلاني شد. شيخ زاهد يكي از دختران خود را به صفي الدين داد و بعد از فوت شيخ تاج الدين ، صفي الدين جانشين وي شد ودر مسند شيخ ارشاد از دياربكر به اردبيل آمد جمع زيادي را در اطراف خود جمع كرد و دراويش خود را اخوان نام نهاد. شيخ صفي الدين در سال 735 هجري فوت كرد و در اردبيل مدفون گرديد و فرزندش صدرالدين در جاي پدرش نشست و به مدت 36 سال راه پدر را ادامه داد.

صدرالدين و صفي الدين هر دو اهل سنت و شافعي مذهب بودند و بعد از اين دو نفر نوه‌هاي شيخ صفي الدين به مذهب تشيع متمايل شدند و مذهب شيعه دوازده امامي را انتخاب كردند.

بعد از صدرالدين فرزندش خواجه علي وبعداز خواجه علي فرزندش جنيد در جاي پدر نشستند. جنيد با خواهر اوزون حسن حاكم دياربكر ازدواج كرد ونتيجه ازدواج پسري بود بنام حيدر .

جنيد در جنگ تركمنها بوسيله نيروهاي يعقوب سلطان در شيرون مازندران كشته شد حيدر با دختر داييش امير حسن  در دياربكر ازدواج كرد نام دختر امير حسن مارتا بود( از يك مادر يوناني و قبلاً مسيحي) شاه عباس موسس دودمان صفوي از دختر امير حسن دياربكري يوناني است.

 حيدر صفوي و مارتا غير از اسماعيل 2 پسر ديگر بنام علي و ابراهيم داشتند حيدر به انتقام خون پدرش با يعقوب سلطان اعلام جنگ كرد و خود كشته شد و نيروهايش به شدت شكست خوردند و خانواده‌اش به اصطخر فارس تبعيد شدند و با فوت يعقوب سلطان خانواده حيدر به اردبيل برگشتند. علي دراويش پدر را دور خود جمع كرد ودر يك جنگ با تركمنها او نيز كشته شد اسماعيل و ابراهيم از سوي دراويش به گيلان برده شدند واز انظار مخفي گرديدند.

سپس اسماعيل در حالي كه جواني بيش نبود به اردبيل برگشت ونيروهاي وابسته به خانواده صفي الدين را بسيج نمود وبا مخالفين به زد وخورد پرداخت عاقبت شهر خوي و سپس تبريز را تسخير كرد و تبريز را بعنوان پايتخت خود تعيين نمود و مذهب شيعه را بعنوان مذهب رسمي با تغييراتي اعلام كرد و به نام خود سكه ضرب نمود و مخالفان را قلع وقمع نمود. سپاه خود را مجهز كرد و نام آن را قزلباش (يعني‌كلاه قرمزها) نهاد وآنگاه حوزه دولت خود را به عراق ، عجم ، فارس و اصفهان و در نهايت به خراسان رساند.

در خراسان حاكم آنجا محمد شيباني را كه سني مذهب بود اسير و پوست وي را پر از كاه كردند و كله اش را بصورت ظرف در آوردند و شاه اسماعيل در آن آب خورد و آن را مطـلا نمود و براي بايزيد حاكم عثماني فرستاد و پيغام داد اگر تحركي داشته باشيد نهايت شما مانند محمد شيباني خواهد شد و در كله سر شما نيز آب خواهم خورد. جواب اين تهديدات در زمان سلطان سليم تبديل به يك جنگ خونين گرديد ، شروع آن در چالدران ودر سال 920 بود اما ادامه آن و جنگ شيعه وسني  حدود سه قرن ادامه داشت و هزاران نفر قرباني سياست اين حاكمان شدند. شاه اسماعيل عاقبت در 19 رجب 930 هجري در حين سرگرمي و شكار در خوي فوت كرد و در اردبيل دفن گرديد.

 

 *ريشه مماليك *

ريشه دودمان مماليك به تركان غلام خانواده ايوبي بر مي گردد مردان مماليك بيشتر غلاماني بودند وابسته به خانواده صالح ايوبي كه بعد از سلطان موسي ايوبي قدرت را بدست گرفتند وتا 3 قرن بر مصر و شام ، حجاز و يمن تسلط و حاكميت داشتند جمعاً بمدت 272يعني از سال 650 تا 922 هجري حكومت كردند ظاهراً در اداره مملكت و مردم داري موفق بودند. در نهايت دوران آنها در سال 922 بدست سلطان سليم خاتمه يافت.

 

* دولت استعمارگر پرتغال *

پرتغال كشوري اروپائي است كه در غرب اسپانيا واقع شده وپايتخت آن شهر ليسبون است از نظر مذهبي همگي مسيحي و كاتوليك اند و تا سال 910 ميلادي بصورت سلطنتي اداره شده  وسپس طي كودتايي به جمهوري تغيير نظام داد. پرتغال در 2 قرن گذشته يكي از استعمارگران غربي بوده است كه آبهاي مديترانه و اقيانوس هند و خليج فارس وبحر عدن ودرياي عمان و كشورهاي چون اندونزي ، هند ، بحرين، عمان وغيره را جزو مستعمرات خود كرد وي به قصد تسلط بر حرمين شرفين به منطقه آمد ولي كيد وي خنثي گرديد.

 

* چالدران *

چالدران نام منطقه اي است در شرق اروميه كه در سال 920 هجري محل درگيري و جنگ خونين بين سپاه صفوي و عثماني بوده و نتيجه جنگ به نفع عثمانيها تمام شده است و در اين جنگ كُردها هم قرباني شدند دوستان بي خبر كُرد و دشمنان آگاه بخصوص نيروهاي چپ گراي كُرد عامل شكست كردها را به علماء دين و بعضي از روحانيون كرد نسبت مي دهند و در طول 6 قرن گذشته در نوشته‌ها وكتابها همواره علماء دين مورد هجوم قرارگرفته‌اند. در اين بحث كوتاه به قسمتي از قصه اشاره ميكنم . و قضاوت  را به دوستان حاضر و افراد با انصاف واگذار مي نمايم.

 

آنچه مسلم است و در تاريخ مسطور است قبل از حاكميت عثمانيها و صفويها مناطق كردنشين بصورت اميرنشيني مستقل و خود اداري زندگي‌كرده‌اند و با حاكميت شاهان صفوي و سلاطين عثماني مناطق آنها تحت سلطه دو قدرت ياد شده قرار گرفته و اكثر بالاتفاق امير نشين ها از بين رفته‌اند. براي نمونه قبل از حاكميت دو قدرت صفوي وعثماني امير نشين هايي چون شهرزور و دينور و حكاري و اكري و سوران و بابان و اردلان و برادوست و مكري وگلباغي وبدليس و غيره با سربلندي و بصورت خوداداري زندگي كرده اند. ولي در اثر تفرقه فيما بين يكديگر و عدم مدارا وسياست غلط با حاكمان وقت تركان عثماني و صفوي و درس نگرفتن ازگذشته همگي قرباني قدرتها شدند . ولي فلش شكست خود را متوجه علماء مي كنند.

 قابل عرض است علما و روحانيت  معصوم نيستند وعلماء (انسان هستند ومانند)ساير افراد بدون اشتباه نبوده اند ولي اين نوع اتهامات دور از انصاف و واقعيت است ودر اين باب به 2 موضوع اشاره مي كنيم وقضاوت را بشما واگذار مي نمايم.

1- شرف خان بدليسي در تاريخش آورده است در اثر فشار يعقوب سلطان حاكم مازندران شاه اسماعيل قصد پناهندگي به  دولت مماليك را داشت و از طريق دياربكر بطرف حلب و مصر عزيمت نمود در مسير سفر مهمان يكي از اميران معروف كرد بنام ملك خليل گرديد در سرزمين سوريه فعلي ملك خليل از وي استقبال و پذيرائي نمود و وعده كمك داد شاه اسماعيل يكي از خواهران خود را به ملك خليل هديه داد و يك مراسم عروسي بي نظير برپا گرديد ومدتها خانواده شاه اسماعيل مهمان كردها و ملك خليل بودند و با فوت يعقوب شاه اسماعيل به اردبيل برگشت وبعد از مدتي با حمايت نيروهاي قزلباش دولتي قوي تشكيل داد و شهر تبريز را پايتخت خود نمود. ملك خليل و 20نفر از اميران كرد به قصد تبريك به تبريز آمدند در ييلاق خوي او را ملاقات كردند و بعد از چند لحظه توقف و استراحت دستور داد هر 20 نفر را زنداني و ملك خليل را مجبور كرد خواهرش را طلاق داد و بچه هاي خواهرش را از خليل گرفت و به وي اعلام كرد از نظر نژادي و مذهبي در رديف من نيستيد ونبايد داماد  من باشيد سپس دستور داد قزلباش به طرف مناطق كردنشين حركت كردند وتمامي مناطق كردنشين تحت سلطه قزلباش قرار گرفت  و سران و اميران كرد تا بعداز جنگ چالدران در زندان ماندند سپس بعضي از آنها فرار كردند وبقيه حدود 30 سال در زندان بودند.

سوال اينجاست آيا واقعاً علماي دين در اين امر نقشي داشتند.؟

 

2- در زمان قدرت سلطان سليم اميران كرد كه بيش از 46 امير بودند دور هم جمع شدند و نامه اي به سلطان سليم نوشتند وتوسط عالم مشهور كرد مرحوم مــلا ادريس بدليسي كه عالمي وارسته ومورد قبول‌كردان و مورد احترام خاص سلاطين عثماني بود را به استانبول فرستادند كه سلطان اجازه دهد مناطق كرد نشين كماكان تحت فرمان وقدرت اميران و بزرگان كرد باشد.

سلطان سليم به احترام ملا ادريس اعلام كرد فردي را از ميان خود بعنوان رهبر خود تعيين كنند كه براي دولت عثماني شناخته شده باشد و با دولت عثماني مرتبط باشد و بقيه هريك در محل خود به قدرت خود ادامه دهند. ملا ادريس جواب نامه را به دياربكر آورد وچندين ماه بحث و گفتگو كردند هيچيك از اميران به رياست ديگري راضي نشدند ومجدداً نامه اي به سلطان سليم نوشتند واعلام كردند جناب سلطان فردي را از بزرگان ترك بعنوان رئيس ما تعيين فرما و سلطان سليم ،  چاوش باشي و بيغلور محمد را بعنوان حاكم كردان تعيين كرد و در دياربكر مستقر و اختلاف و بحث وگفتگو تمام شد .

معهـــذا حاجي رستم حاكم يكي از مناطق كردنشين دَر جنَگ چالدران در كنار شاه اسماعيل جنگيد و بعد از شكست شاه اسماعيل حاج رستم همراه 40 نفر از سران كرد در منطقه خوي نزد سلطان سليم رفتند و اعلام همبستگي نمودند ولي سلطان سليم قبول نكرد وگفت شما كردها در زمان قدرت با صفويهـــــا هستيد و در دوران ضعف و بي قدرتي پيش ما مي آييد و اعلام همبستگي مي كنيد سپس دستور داد هر 40 نفر را مظلومانه كشتند و به نيرو هاي عثماني دستور داد به طرف دياربكر و شمال عراق حركت كنند. قزلباش را از منطقه بيرون نمايند و تمامي منطقه كرد نشين را ضميمه دولت عثماني نمايند و با اين اقدام سران كرد به قتل رسيدند و منطقه آنان ضميمه امپراطوري عثماني گرديد.

باز آيا رو است كه گفته شود علماء اسلام باعث عدم پيشرفت كُرد ها بوده اند!!؟

 

  ** نتيجه **

1-حرص شاه صفوي در كشتن صدها هزار سني  و قتل 40 هزار نفر شيعه در شهرهاي عثماني قبل از جنگ چالدران و 300 سال ريختــــن خون شيعه و سني بنام دين نمي تواند هرگز خدمت به اسلام باشد وتنها دشمن به اين اقدام شاد شده است.

2-قوم كرد در طول تاريخ در اثر نبودن وحدت و فراموش كردن گذشته و تصميمات لحظه اي در امورات مهم و قبول نداشتن يكديگر ضربه خورده اند و همين موارد باعث عدم ترقي آنان بوده است ، دين و علماء دين هرگز عامل عدم دستيابي به سعادت آنان نبوده اند.

 

مرحوم ماموستا مدرس مي فرمايد:

 

گه ورمان ناوي گـــــه‌ر له خومــان بي         ***      گه ر بيگانــه بي كــي دي بليــــــــــــن بي

ســـــــرري ئه‌م وزعه ئـه‌ويه بــــــايين         ***      هــــه‌مــــوو داواچــي كـــــــــلا‌وي شايِِــين

ئه مرو پاش ليدان خه لاتيان بكـــــه ي         ***      نارواننه دويني نـــــــاروانـنــــــه سبـــــه ي

خويا ن گرتو به م په نـده جوا نــــــــــه         ***      نان ئه‌و نانه‌يه ئه مـــــــــــرولــــه خوانـــــه

گه‌لي له زانا و مه‌ردي هوشمه نــــــد        ***       له عيلم و  عه قلا پــــايه وبه هــــه‌ره‌مه‌نــد

به داخيانه‌وه مردن به حه‌ســــــــره‌ت         ***       هه نــدي له ولات هــه ندي له غـــــوربــــت

نامي تويش بمــــــــــــره به دم دردوه        ***       ســـــه رنه‌به‌ي بــه لاي سه‌نگي سه‌ردوه

به‌ختـــــــي له ئه‌ســـلا سيا چاره‌ بي        ***       وازي له بيــــنه بـــــــــا ئـــــــــــــــاواره بي

 

‍‍ « وصلی الله علی سيدنا محمد و آله و صحبه اجمعین »

 

مجموعه درسهای ارائه شده پیرامون تــاریــــــخ خلافت سلاطین عثمانی

توسط حاج ماموستا ملا قادر قادري

درس هشتــاد و هشت  از سـلـسه مبـــاحث تـــــــــاریخ
درس دهم حیات سلاطین عثمانی

 

تاریخ : 17/09/88

موضوع  درس :

** حيات سلطان نهم عثماني سلطان سليم عثماني  **

نام وي سليم فرزند بايزيد در سال 918 هجري قمري بعداز كناره گيري پدرش بايزيد در جاي پدر نشست در ابتدا به بحرانها وآشوبهاي داخلي كه از زمان سلطان بايزيد شروع شده بود و داشت به يك شورش داخلي تبديل مي شد را سركوب وآرام كرد وامنيت داخلي را كاملاً برقرار وبعداز 8 سال حكومت در شوال926 هجري قمري فوت كرد. 

 

* اوضاع نظامي ، سياسي، ديني و اجتماعي در زمان سلطان سليم *

سليم فردي دانش دوست ، محب علماء ، اهل ادبيات ، شعر و مطالعه بود بخصوص تاريخ وادبيات فارسي وبه محض حاكميت وسلطه كامل بر اراضي عثماني ، بزرگان قوم طي نشستي به سلطان سليم پيشنهاد كردند حدود بيش از 3 قرن است با اروپاي مسيحي وصليبيون عربي درگيرند وتوسعه از جهت غرب وشمال رضايت مند است ولازم است جناب سلطان در جهت رساندن پيام خود وتوسعه كشور نظر حكيمانه خود را متوجه شرق مملكت و دولت صفوي وجنوب دولت ممالك نمايد. ودر همان جلسه تصويب كردند سياست عثماني درآينده ، در راستاي جهت استحكام 5 اصل است :

1- برخورد با دولت شاه اسماعيل صفوي

2- توسعه و كشور گشائي از جهت شام ودولت ممالك

3- حراست از حرمين شريفين در مقابل دولت پرتغال

4- مقابله وبرخورد با دولت متجاوز پرتغال كه تازه به منطقه خليج فارس ودريا ي عمان و سواحل عدن وتنگه هرمز رسيده بود

5- مساعدت وهمياري وكمك مادي ومعنوي به مسلمانان در بند اسپانيا .

 

بعداز اين جلسه سلطان سليم نامه اي به شاه اسماعيل صفوي نوشت و در آن نامه شاه اسماعيل را فردي مرتد معرفي كرد واز وي خواست از هياهو وبحران سازي در مرزها وآزار واذيت مسلمانان دست بردارد در غير اين صورت با قهر و قدرت دولت عثماني با وي برخورد خواهد شد.

شاه اسماعيل نامه سلطان سليم را مطالعه كرد ومقداري ترياك توسط پيك  سلطان به استانبول فرستاد وبه نامه رسان سلطان گفت: به سلطان بگويد نامه را در حال عادي تنظيم نكرده است زماني حالش عادي شد تصميم بگيرد. سطان سليم زماني ترياك و پيام شاه اسماعيل را ديد خيلي عصباني شد ونامه ديگري به شاه اسماعيل نوشت وهمراه آن يك خرقه ويك تسبيح ويك كشكول ويك عصا را براي وي فرستاد وبه صورت كنايه وصريح به شاه اسماعيل اعلام كرد خانواده شما درويشي بيش نبوده اند سابقه خانواده خود را بنگر ومغرور مباش آنگاه شاه اسماعيل پيغامي ديگري به سلطان سليم فرستاد و صلاح هر دو ملت وصلاح تشيع وتسنن را در همزيستي وتفاهم دانست و اعلام كرد ما از جنگ اباء نداريم ولي جنگ صلاح نيست.

سلطان سليم با توجه به سابقه شاه اسماعيل كه دستش به خون دهها هزار نفر آلوده بود پيشنهاد او را ردّ كرد ونظر به دشمني سلطان سليم با نظام صفوي و قزلباش ، طرفين به فرماندهان ارتش خود دستور آماده باش دادند عثماني ها سپاه عظيمي با اسلحه وتوپ مجهز به سپاه شاه اسماعيل حمله كردند ودر سال 920 هجري در دشت چالدران در نزديكي تبريز هردو سپاه درگير شدند وسپاه عثماني بر سپاه صفوي غلبه كرد وشاه اسماعيل شكست خورد وبه همدان واراك گريخت ولشكريان عثماني تبريز پايتخت صفويات را تسخير وسلطان سليم بعداز يك هفته توقف تمامي وسائل ومتعلقات و طلاجات  شاه اسماعيل را همراه خود به استانبول برد.

در اين عمليات ديابكر وشمال كردستان عراق وبسياري ديگر از شهرهاي كردنشين به دولت عثماني ملحق شد. دولت سلطان سليم زماني كه از طرف شرق مطمئن شد وبه اين نتيجه رسيد كه ديگر شاه اسماعيل توان جنگ با عثماني ها را ندارد بفكر دولت ممالك افتاد. مركز دولت ممالك در مصر بود وبر شام(سوريه فعلي) لبنان ، فلسطين ، حجاز و يمن حاكميت داشت. هماهنگ با تصميم سلطان سليم جمعي از علماء وقضات شام با امضاء خود نامه اي را به سلطان سليم نوشتنند به اين مضمون كه جناب سلطان سليم ما از دولت ممالك ناراضي وحاضر به همكاري با سلطان عثماني هستيم ومعتقديم كه مسير حركت ودولت ممالك در خلاف شريعت اسلام است. آنگاه سلطان سليم نامه اي به سلطان ممالك غوري نوشت واو را به اطاعت دعوت نمود.

سلطان ممالك نامه سلطان سليم را باخنده و بصورت تحقير آميز قرائت كرد ودستور داد حامل نامه را به قتل رسانند. سلطان سليم با شنيدن خبر اقدام غير عاقلانه سلطان مصر دستور داد سپاه عثماني با تجهيزات كامل به مرز وحدود شام حركت كند. سلطان غوري به حلب مرز عثماني آمد وجنگ سنگيني بين طرفين به وقوع پيوست سلطان غوري كشته شد وسپاه ممالك شكست خورد.

سپاه عثماني جسد سلطان ممالك را محترمانه كفن و در حومه حلب دفن كردند وسپس دمشق را فتح وبه طرف فلسطين حركت كردند و در كمترين وقت به قدس رسيدند و سلطان سليم در مسجدالاقصي 2 ركعت نماز شكر خواند وخيلي گريه ودعا كرد و سپس نامه اي به طومان سلطان جديد ممالك كه بعداز قتل غوري جانشين وي شده بود نوشت و او را به اطاعت وتسليم دعوت كرد سلطان تازه كار ممالك به نامه سلطان سليم جواب ردّ داد و دستور جنگ را صادر و درغزه بين 2 سپاه جنگ سنگيني در گرفت وسپاه ترك بر لشكر ممالك غالب آمد و سلطان سليم به طرف پايتخت ممالك حركت كرد و سلطان طومان را دستگير وبه قتل رساند وبه دودمان ممالك خاتمه داده شد شريف حاكم حجاز با شنيدن قتل غوري وطومان وفتح مصر نامه  اطاعت وتسليم را به سلطان سليم نوشت وكليد كعبه مشرفه را براي سلطان سليم فرستاد واعلام كرد از اين تاريخ جناب سلطان سليم خادم الحرمين است . سپاه عثماني به حرمين وآنگاه به يمن رسيدند و حاكم يمن تسليم لشكر عثماني گرديد.

ونيروهاي دريائي عثماني وسواحل درياي احمر وعدن ومرزهاي حجاز ويمن در مقابل نيروي درياي پرتغال كه قصد تجاوز به حرمين شريفين را داشتند سنگر گرفتند. و دولت عثماني به يك امپراطوري تبديل شد، از طرف شمال از آلباني واز طرف ديگر به درياي هند رسيد واز طرف شرق از تبريز و اروميه به اسكندريه مصر رسيد.    

 

*** توضيح نهائي ونتيجه  موضوع در درس بعد ***

 

‍‍ « وصلی الله علی سيدنا محمد و آله و صحبه اجمعین »

 

مجموعه درسهای ارائه شده پیرامون تــاریــــــخ خلافت سلاطین عثمانی

توسط حاج ماموستا ملا قادر قادري

درس هشتــاد و هفت  از سـلـسه مبـــاحث تـــــــــاریخ
درس نهم حیات سلاطین عثمانی

 

تاریخ : 10/09/88

موضوع  درس :

** حيات سلطان هشتم عثماني بايزيد دوم  **

نام وي بايزيد فرزند محمد در سال 851 متولد شد بعداز فوت پدرش محمد فاتح در سال 886 جانشين پدرش وتا سال 918 هجري بمدت 32 سال قدرت وسلطه دولت عثماني را بر عهده داشت.

حسب آنچه مورخين نوشته اند بايزيددوم شخصي باوقار ودوستدار ادب وآشنا به علم شريعت وعلاقمند به دانش نجوم بوده است.

 

* اوضاع سياسي، ديني و اجتماعي در دوران بايزيددوم *

بايزيد بمحض تصدي صدارت وقبول سلطنت با جبهه گيري برادرش جم مواجه شد. جم در جهت دست يابي به قدرت وحكومت به شام رفت وسپس به قاهره وبه سلطان مصر قايتباي پناهنده شد و از آنجا به حج رفت وسپس به ديار خود برگشت و همراه هم فكرانش در قسمت آسيائي تركيه آشوبي برپا كرد ولي خيلي زود شكست خورد وسپس به اروپا و نزد قديس توحنا در جزيره رودس پناهنده شد مدتي در آنجا بود وآنگاه او را زنداني كردند وبعداز مدتي او را به پاپ هشتم انوست فروختند و در نهايت او را در مقابل امتيازي كه از بايزيد گرفتند مسموم كردند

سپس نيروهاي بايزيد در جبهه شام با نيروي دولت ممالك قايتيباي مصر در گير شد وسپس در صلحنامه اي بين دولت عثماني ومصر مصالحه برقرار گرديد.

بايزيد از نظر ديپلماسي فردي قوي بود و از طرف ديگر دشمنان عثماني به اين نتيجه رسيدند نظام عثماني از بين نخواهد رفت لذا دولتهاي همجوار رابطه خود را با بايزيد برقرار كردند و اولين دولت كه رابطه برقرار كرد دولت روسيه بود كه سفير خود را به استانبول فرستاد در زمان بايزيد هجمه مسيحيان عليه مسلمانان در اسپانيا اوج گرفت وطي برنامه حساب شده اي فشار عليه پيروان اسلام و قرآن بقصد اخراج مسلمانان از اسپانيا و يا قبول آيين مسيحيت شروع شد.

اخبار خيانت وكشتار وفشار به جهت قبول كفر به همه جا رسيد دنياي اسلام دچار اضطراب وناراحتي گرديد. مسلمانان اسپانيا مرتب به سلطان بايزيد دوم نامه مي نوشتند. و آلام اندلس( اسپانيا‌) را يكي بعداز ديگري بازگو مي كردند براي نمونه به يكي از نامه ها كه بصورت شعر ارسال شده اشاره مي كنم.

سلام عليكم من عبيد تخلفوا                        باندلس بالغرب في ارض غربة

سلام عليكم من عبيد اصابهم                       مصاب عظيم يا لها من مصيبته

                        سلا م ...

اي بايزيد سلام بر شما از جانب جمعي از عبدان خداوند در آن سوي اندلس ودر سرزمين غريبان گرفتار شده اند سلام برشما از جانب عبداني كه به بزرگترين مصيبت دنيا گرفتار شده ايم

سلام بر شما از جانب پير مرداني كه موهاي ريش آنها را كه مدتها نشانه عزت بوده اند يكي يكي كه از ريشه در آورده مي شوند.

سلام از جانب سيماهاي كه مدتها در حجاب ونقاب بوده اند وفعلاً بي حجاب ولخت گرديده اند .

سلامي از جانب دختران جواني كه با زور دست آنها را گرفته وبه هر جايي كه زورداران بخواهند ناموس مسلمانان را مي برند.

سلامي از جانب پيرزناني كه به اجبار و زور گوشت خوك وگوشت مرده به آنان داده مي شود.

اين همه سلام پيام زنان و مرداني است كه گرفتار دست كفار شده اند وبا فتواي پاپ چون اصحاب اُخدُدُ در آتش ظلم مي سوزند وبه انتقام قسطنطنيه به جان و ناموس آنان تعدي ميشود لذا از سلطان امپراطوري عثماني طلب امداد را داريم .

در جواب در خواست مسلمانان اسپانيا سلطان بايزيد چندين كشتي نيروي نظامي به جبل طارق وساحل اسپانيا فرستاد وسپس چند هزار نيروي مجاهد جان فدا به اسپانيا اعزام كرد وتاحدي زيادي اين كمك مؤثر واقع شد ولي وضعيت داخلي عثمانيها كه ريشه آن در فتنه برادرش باعث شد بود بايزيد از هر نوع توسعه وكشور گشائي كوتاه آمد وبا قدرتها ودولت هاي اروپاي قرارداد صلح امضاء كرد. بايزيد بعد از امضاء قرار داد صلح با اروپايان شروع به سازندگي داخلي نمود وبراي شاغلان در دولت خود ومسئولان مملكتي حتي مدرسان و خطباء ومفتيان حقوق مناسب ساليانه تعيين كرد .

در زمان بايزيد زلزله سهمگيني قسطنطنيه را لرزاند واين زلزله يك نوع سونامي بود و 45 روز ادامه داشت آب دريا به خانه هاي مردم رسيد و هزاران منزل ومسجد تخريب شد و 15 هزار نفر مأمور اصلاح ساختمانهاي شهر قسطنطنيه شدند .

بايزيد بعداز 67 سال عمر وبعداز 31 سال خدمت در 18 صفر 918 قدرت رابه نفع فرزندش سليم ترك كرد.

 

** نتيجه **

مرحوم عبدالرحمن جامي شاعر معروف قرن نهم هجري شعري دارد به اين عبارت:

يك خلق خوش زهر كه ببيني پسند كن                  يُمن سهيل يمن شد سبب رونق قَرَن

 

لذا به چند خصلت نيك بايزيد اشاره مي كنم :

1-بايزيد اهل ادب،شعر وتقوابود و از نظر سياسي فردي متعدل وهر ساله در دهه آخر رمضان وقت خودرا به عبادت وطاعت اعتكاف سپري مي كرد.

 

2-در اكثر عمليات جهادي شركت مي كرد وهر بار كه از جنگ بر مي گشت تمامي گرد وغبار را جمع مي كرد ودر آخر مقدار خاك وغبار جبهه به اندازه نيم كيلوخاك شد و آنرا به خشتي تبديل كردند وسپس وصيت كرد در وقت مرگ آن را در زير سرش قرار دهند شايد خداوند او را مورد لطف وكرامت خود قرار دهد.

 

  3-بایزید اهل غيرت بود زماني كه مسلمانان مظلوم اسپانيا در كوره آتش مسيحيت مي سوختند واز سلطان بايزيد دوم طلب كمك كردند علي رغم مشكلات داخلي از هر نوع همكاري دريغ نكرد.

 

اينها اخلاق نيك اند واز هر كس صادر شوند و ارزشمند است.

 

‍‍ « وصلی الله علی سيدنا محمد و آله و صحبه اجمعین »

 

مجموعه درسهای ارائه شده پیرامون تــاریــــــخ خلافت سلاطین عثمانی

توسط حاج ماموستا ملا قادر قادري

درس هشتــاد و شش  از سـلـسه مبـــاحث تـــــــــاریخ
درس هشتم حیات سلاطین عثمانی

 

تاریخ : 03/09/88

موضوع  درس :

** ادامه حيات محمد فاتح و نتيجه درس **

فتح قسطنطنيه و تعطيلي سنگر عناد و دشمني عليه اسلام وتغيير قسطنطنيه به پايتخت اسلام وتبديل بزرگترين كليساي مسيحيت (آياصوفيا) به مسجد جامع(آياصوفيا) وبه اهتزاز درآوردن پرچم لا اله الا الله محمدرسول‌الله به جاي نمادصليبيت وايجاد دلگرمي وفرح مسلمانان وحزن وحسرت مسيحيان همه و همه گوياي مهمي اين فتح بزرگ است و بلا شك اين پيروزي تاريخي عوامل مادي و معنوي داشته است كه در جلسه قبل به بعضي از عوامل مادي آن اشاره كردم.

اينك به عوامل معنوي و آثار مثبت آن در چند بند اشاره مي كنم:

1- وجود علما ، عرفــا ، مشايخ و رجال دين در بين لشكر وپيشاپيش سپاه بخصوص وجود عالم واستاد درس و تربيت محمد فاتح مرحوم شيخ آق شمس الدين محمد فرزند حمزه دمشقي كه از علماي طراز اول عصر خود بود واز نظر اصالت ، نسبش به خليفه‌راشد ابوبكر صديق(رض) مي‌رسيد ، اين شخصيت معنوي واين عالم بارع كه استاد قرآن وسنت نبوي وقفه وادبيات عرب بود و با زبانهاي فارسي ، تركي و رومي و علوم رياضي وفلكي وتاريخ وقوانين نظامي‌آشناي‌ كامل داشت و تمامي اين علوم را به شاگردش محمدفاتح در مدرسه ديني شهر مغنسيا در زمان حاكميت پدرش تعليم داده بود در كنار آن درس اداري ودولتداري را به محمدفاتح آموزش مي داد ومرتب تحقق مفاد حديث « لتفتحن القسطنطنيه ونعم الامير اميرها » را بدست محمدفاتح مژده مي‌داد ودر روز 20 جمادالاولي روز فتح پايتخت امپراطوري روم شيخ شمس الدين درخيمه‌اي به نماز و دعا وسجده‌هاي طولاني مشغول شد . دعاي وي واخلاص سربازان عثماني وصداقت محمد فاتح موجب فتــح گرديد.

 

2- بعد از فتح قسطنطنيه شيخ شمس‌الدين خطبه مهمي ايراد فرمود وخطبه خود را با سپاس خداوند وشرح حديث نبوي كه مژده فتح مركز حكومت قيصر روم را داده بود شروع كرد.

وسپس از خداوند متعال درخواست كرد اعمال و جهاد آنها را قبول فرمايد: وبه سپاه فاتح و لشكر وسربازان حاضر توصيه فرمود خدا را فراموش نكنيد و وحدت كلمه را حفظ و از فرمانده خود سلطان محمد اطاعت كنيد وخطاب به محمد فاتح گفت يا سلطاني امروز شما چشم آل عثمان هستيد. به شكرانه اين توفيق سعي كن همواره جهاد در راه خدا را سرلوحه كار خود قرار دهيد. وسپس به زيارت قبر شهيد اسلام اصحاب گرانقدر و اولين ميزبان پيامبر اسلام (ص) در مدينه منوره ابوايوب انصــــــاري كه در زمان بني اميه به قصد فتح قسطنطنيه تا نزدكي شهر آمده بودند و درحومه شهر شهيد شده بود رفت وبراي اين انصاري عزيز دعاي رحمت و درود فرستاد ودر روز جمعه 26 جمادالاول اولين جمعه را در روز سوم فتح شهر براي مشتاقان دين وپيروان قرآن و فاتحان قسطنطنيه اقامه نمود.

 

3- فتح پايتخت صليبيها اثر مهمي در حيات عثمــاني‌ها داشت ، زيرا قسطنطنيه قبل از فتح يك د‍ژ محكم و يك سپر مهم در مقابل انتشار اسلام و رسالت رسول الله بود وبا فتح آن اسلام به اروپا سرازير شد واسلام‌بول پايتخت اسلام شد. اين فتح بحدي اثر داشت كه خبر آن  كل اروپا را لرزاند ( بخصوص شخص پاپ نيكولاي پنجم) تا جايي كه دولتهاي مسيحي در روم گردهم آمدند وبا حضور پاپ پيمان بستند عليه اسلام ومسلمانان متحد شوند و پاپ فتواي جهاد را صادر نمود ولي قبل از هر اقدامي از حسرت وناراحتي سكته كرد وبا آه قسطنطنيه از دنيـــا رفــت.

 

4- بعدازحاكميت آرامش در شهر ومنطقه ، سلطان محمدفاتح نامه‌هايي به‌سران مصر، حجاز ، ايران و هند نوشت و دولتها وملتهاي مسلمان را از جريان فتح آگاه نمود واين امر باعث ايجاد فرح وسرور وشادي در جهان اســلام شــد مسلمانان بسياري در شهرهاي و قصبه‌ها راه‌ها و معابر را چراغاني كردند وهر مسلماني احساس عزت وقدرت مي كرد.

 

5- سلطان محمد فاتح فردي محبّ علم و علما بود وبه همين دليل بصورت جدي شروع به احداث مدارس علوم ديني ومعاهد در تمامي نقاط كشور كرد ومرتب از مدارس سركشي مي‌كرد وطالبان علم و دانش را به يادگيري علوم مختلف تشويق مي‌كرد ودر مدارس زمان سلطان محمد دروس تفسير و حديث و فقه و ادبيات عرب وبلاغه وبيان ومعان وبديع و هندسه و رياضيات وفلكيات تدريس مي‌شد.

سلطان محمد در كنار مسجد (آياصوفيا) 8 باب مدرسه احداث نمود كه در اين مدارس علوم عالي تدريس مي شد وهمچنيــن كتابخانه‌ خيلي مهمي در كنار مدارس مسجد جامع (آياصوفيا) داير كرد ونسبت به علما، عرفا، شعراء و ترجمه علوم مختلف علاقمند بود وبه بزرگان دين احترام ويژه ميكرد وچون يك فرد مقلد فرمانبردار دستورات استادش شيخ شمس الدين بود.

 

6- سلطان محمد در تربيت افراد جامعه نقش مهم واساسي داشت وبخصوص براي خانواده‌اش وفرزندانش وبه ويژه فرزند ارشدش بايزيد كه بعد از پدر جانشينش شد وصيتي كرده است كه از آن تاريخ تا به امروز مورد توجه بزرگان تربيت وتعليم واخلاق است كه به چند نكته از آن وصيت نامه اشاره مي كنم :

 

1- « يا بني كن عادلاً صالحاًرحيماً وابسط علي الرعيه بلاتميز »

اي فرزندم‌ در زندگي عادل وصالح وبه رحم باش. با رعيت خوش برخورد باش بدون در نظر گرفتن مليت ونژاد ومذهب .

 

2- " واعمل علي نشرالدين الاسلامي فان هذا واجب الملوك علي الارض "

در ترويج ونشر دين جدي وكوشا باش اين امر وظيفه هر حاكم ومسئول پادشاهي است.

 

3- در پست هاي دولتي افراد بي دين وبي كفايت ومنحرف وضعيف العقيده را بكارنگير.

 

4- با بدعت وبدعت گذاران و اهل خرافت بشدت مبارزه كن وهرگز با آنان هم جليس مباش .

 

5- علما ء وبزرگان دين واهل علم را اكرام كن . علماء دين از هركجاي دنيا به ديارما آمدند آنان را احترام كن واز حيث مادي ومعنوي مورد تفقد قرارده .

 

6- از بيت المال حراست كن ومراقب بيت‌المال باش به اموال وثروت هيچ كسي دست دراز مكن.

 

7- مال ،‌ مقام ، ثروت وقدرت شما را فريب ندهد و از راهي كه خلاف شرع باشد هرگز حركت مكن واز دين دفاع كن چون دين هدف ما وهدايت وتربيت مردم برنامه ماست وما با اين نيت پيروز شده‌ايم.

 

8- هرگز اموال بيت المال را در مسير تشويق هنر مبتذل ورقص و ترانه و لهو و لعب هزينه مكن تقويت هنر مبتذل منتهي به فساد است وفساد منتهي به خراب شدن جامعه .

 

در نهايت بعداز حدود 30 سال خدمت صادقانه در روز پنجشنبه چهارم/ ربيع الاول/ 886 هجري در عمر 52 سالگي در گذشت.

خبر فوت سلطان محمد فاتح در شرق وغرب دنيا منتشر شد دشمنان اسلام (صليبيي‌ها ونصارا) با شنيدن خبر فوت وي شيريني پخش كردند و شادي نمودند. پاپ ششم دستور داد دَر تمامي كليساها باز شود و سه شبانه روز كارها در روم تعطيل ومردم يونان مراسم شادي برگزار كردند و نماز شكر بجا آوردند.

در مقابل مسلمانان بسيار متأثر و محزون ونيروهاي عثماني كه در ايتاليا ومجارستان وبوسني در حال پيشروي بودند تا حد زيادي زمين گير شدند ويك دنيا آه وماتم بر دنيا اسلام حاكم شد.

رحمت خـــداونـــد ورضوان پروردگار شامل حال فاتح قسطنطنيه شود وخداوند اورا با سلف صالح واصحاب بدر و احد محشور فرمايد.

 

انشاء الله

 

‍‍ « وصلی الله علی سيدنا محمد و آله و صحبه اجمعین »

 

اطلاعات تماس با دفتر

استان کرمانشاه ، شهرستان پاوه ، خیابان امام محمد غزالی، دفتر امام جمعه پاوه

شبکه های اجتماعی

Template Design:Dima Group