«ماموستا» پایگاه اطلاع رسانی دفتر امام جمعه پاوه
«ماموستا» پایگاه اطلاع رسانی دفتر امام جمعه پاوه

کلاس تاریخ

از آذرماه سال 1386 تاکنون سه شنبه هر هفته بعد از نماز عشاء مسجد قبای شهر پاوه شاهد حضور بیش از 250 نفر از علاقمندان مباحث دینی ، اخلاقی است. در این شب ها به تناسب زمان توسط حاج ماموستا ملا قادر قادری هر شب دو درس ارائه میشود یک درس تفسیر قرآن کریم و درس دیگر سیره نبوی ، تاریخ اسلام ، تاريخ انبيا و قصه هاي قرآني ،  است .

در این بخش درسهای مربوط به سیره نبوی و تاریخ اسلام ، تاريخ انبيا(ع) و قصه هاي قرآن ارائه شده در این کلاسها را جهت استفاده دوستداران و علاقمندان به تاریخ درج میکنیم. باشد که مورد رضایت حی سبحان و استفاده شما دوستان عزیز قرار گیرد و. انشاء الله 

كلاس تاريخ در تاريخ 4مرداد ماه 1390 با پايان دور اول كلاسها در سال 1390 ،‌ پايان يافت و مقرراست در دور جديد در كنار درس تفسير قرآن ، درس جديدي ارائه شود


**************************


مجموعه درسهای ارائه شده پیرامون تــاریــــــخ خلافت سلاطین عثمانی

توسط حاج ماموستا ملا قادر قادري

درس هشتــاد و پنج  از سـلـسه مبـــاحث تـــــــــاریخ
درس هفتم حیات سلاطین عثمانی

 

تاریخ : 26/08/88

موضوع  درس :

حيات هفتمين سلطان عثماني محمد فاتح

 

نام وي محمد فرزند مراد معروف به ابوالخيرات و مشهور به فاتح متولد سال833 هجري بعد از فوت پدرش در سال 855 قدرت دولت تركيه عثماني را بدست گرفت وحدود 30 سال باعزّت حكومت كرد.

محمد فردي شجاع،دانشمند،جغرافيدان ومسلط به علوم نظامي وبه زبانهاي تركي،عربي،فارسي و يوناني سخن مي گفت: واز نظر هنري فردي با زوق و در ساخت مساجد از بهترين هنرمندان يوناني وايتاليائي استفاده مي كرد و بعد از 3 دهه خدمت صادقانه وباعزّت و معنويت عاقبت در سال 883 دارفاني را وداع گفت .  

 

* اوضاع سياسي ، اجتماعي ، نظامي و ديني دوران « سلطان محمد فاتح » *

قبل از شروع به اوضاع حاكم  در زمان سلطان محمدفاتح ذكر و شرح چند نام شهر و واژه ضروري به نظر مي رسد از جمله :

1- قسطنطنيه اين شهر پايتخت امپراطوري روم قديم بود و  منسوب است به قسطنطين فرزند عيصو فرزند يونان فرزند يافث فرزند حضرت نوح نبي(ع) و قسطنطنيه در اصل يك روستاي كوچكي بود در كنار درياي مرمره بنام بيزانس در سال330 ميلادي كه قسطنطين حاكم روم او را توسعه داد و نامش را بنام خود تغيير داد.

2- بيزانس كه به عربي بُزُنظي گويند در اصل نام يكي از فرزندان يونان بنام بيزانس فرزند يونان فرزند يافث و فرزند            حضرت نوح (ع) است.

3- روم فرزند عيصو و خود را  از حيث نسب به اسماعيل بن ابراهيم (ع) و بعضاً به يافث بن نوح(ع) مي رساند. حكومت ها ، دولتها ، شهرهاي اروپائي ومسيحي اكثراً بنام اين افراد بوده اند مانند :‌ يونان ، روم ، بيزانس وقسطنطنيه .

قسطنطنيه پايتخت دولتهاي رومي ، بيزانسي ، مسيحي وامپراطوري قدرتمند روم بوده است از نظر سياسي ، فرهنگي ، امنيتي و استراتژي خيلي مهم وحايز اهميت بود زيرا در قسمت اروپائي تركيه قرار گرفته بود. و بر تنگه بوسفور كه درياي سياه و درياي مديترانه را به هم وصل مي كرد مشرف بود و از 3طرف به آب و يك طرف به خشكي متصل و شهر ادرنه در شمال آن قرار گرفته و با مجارستان و يونان مرز مشترك داشت

از نظر ديني براي مسيحيان خيلي مهم و مقدس ومحترم و براي مسلمانان هم خيلي مهم تر  بود و از زماني كه پيامبر اسلام (ص) فرموده بود : ( لَتُفتحنَّ القسطنطنيهُ علي رجِلِ فلنعم الا مير اميرها ولنعم الجيش ذلك الجيش) (رواه احمد‌) يعني قسطنطنيه به دست مردي از تبار اسلاميان فتح مي شود فرمانده اين فتح بزرگ و سربازان اين عمليات بهترين امير و لشكر عصر خود هستند

با توجه به اين حديث نبوي شريف تمامي خلفاء و سلاطين و حكام اسلامي يكي بعد از ديگري بسيار كوشيدند فاتح قسطنطنيه آنها باشند تا تعريف وتمجيد پيامبر اسلام(ص) شامل حال آنان گردد. و به همين دليل بود حضرت عثمان بن عفان در سال 32 هجري و معاويه بن ابي سفيان در سال 44 و سليمان بن عبدالملك در سال 96 و هارون الرشيد در سال 190 و الب ارسلان سلجوقي و بايزيد و مراد دوم عثماني همه و همه جهد وكوشش كردند دروازه قسطنطنيه بدست آنها فتح شود ولي حكمت الهي اين پيروزي را نصيب هيچكدام نكرد.

و از طرف ديگر در تعريف قسطنطنيه آمده است اگر دنيا يك دولت شود قسطنطنيه شايسته بود پايتخت آن باشد .

علي هذا سلطان محمد از همان آغاز و شروع كار فكرش را متوجه فتح اين شهر استراتژيك كرد. ابتداء با دولت هاي همجوار غير از حاكم قسطنطنيه قرار داد مصالحه را امضاء كرد. و سپس يكي از مهندسان معروف و مشهور مجارستاني بنام اوربان را كه در امر ساخت توپ تخصص داشت دعوت و تمامي وسائل و امكانات لازم را در اختيار وي قرار داد اوربان چندين توپ قوي ساخت و يك توپ بنام سلطان محمد ساخت كه در تعريف آن مورخان خيلي نوشته اند و نزديك ترين تعريف و قريب به صحت اين است كه اوربان چند ماه مشغول ساخت توپ سلطان بود و بعد از ساخت اين توپ از شهر ادرنه در شمال قسطنطنيه با 50 جفت گاو به طرف پايتخت امپراطور روم كشيده شد و 700 نفر خدمه داشت و چند هزار نفر مسير توپ و گاوها را بصورت مرتب و منظم صاف وآماده مي كردند و گلوله هاي اين توپ سنگ گرد شده بوزن 300 كيلو بود كه 4 ميل (حدود8 هزار متر برد داشت)

بمحض وصول توپ به حدود شهر، سلطان محمد با 250 هزار نيروي متدين مطيع و مخلص از طريق خشكي و از جهات مختلف به شهر حمله كردند ابتدا قلعه مشرف بر شهر و تنگه بوسفور كه راه تداركاتي مسيحيان از طريق اروپا بود را فتح كردند و با 70فروند كشتي از طريق دريا به شهر نزديك شدند و53 روز شهر قسطنطنيه در محاصره مسلمانان بود تا عاقبت صبح روز سه شنبه 20جمادي الاول سال857 هجري به دستور سلطان محمد عمليات اصلي شروع شد علماءوبزرگان دين در پيشاپيش لشكر شعار لا اله الا الله و محمد رسول الله ، الله اكبر سر مي دادند و لشكر 250 هزار نفري در هر جاي كه بودند با صداي بلند شعار  را تكرار مي كردند و طنين شعار توحيدي در آن روز خدا ( يوم الله ) از تنگه بوسفور تا 7 قله مشرف بر شهر طنين افكند شد تكرار  لا اله الا الله و محمد رسول الله لرزه در دل مسيحيان انداخت و پرندگان در آسمان روي سر سپاه اسلام دايره زده بودند و سنگ  ريزه ها مرتب از كوه سرازير مي شدند و پيام خراب شدن كاخ امپراطوري روم را مژده مي دادند. حاكم قسطنطنيه دستور داد همه  افراد به كليسا رفته و براي نجات مسيح و مسيحيان دعا كنند و خود به كليساي بزرگ شهر( اياصوفيا) رفت و به دعا مشغول شد.

مسلمانان با قدرت تمام دروازه هاي هفتگانه شهر را يكي بعد از ديگري فتح كردند و در يك جنگ تن به تن بر شهر مسلط وحاكم و قيصر شهر كشته شد و سلطان محمد  وارد شهر گرديد و مستقيم به كليساي بزرگ شهر رفت در كنار آن دو ركعت نماز شكر خواند و از اينكه توانسته است لباس (نعم الامير) را در تن كند خداوند را شكر كرد و بر روح رسول الله(ص) درود فرستاد و سپس در جمع لشكريان كه در اطراف كليسا جمع شده بودند حاضر شد و 4 دستور مهم را صادر كرد.

1-زن ها و بچه ها از هر نوع تعرض مصون اند

2-نيرو هاي مذهبي و عالمان كليساها آزادند

3-از اين لحظه به بعد اين كليسا به مسجد جامع اياصوفيا تغيير نام داد

4-شهر قسطنطنيه كه از سال 330 ميلادي تا سال 1453 ميلادي به مدت 1123 سال به مركز توطئه و فتنه و نشر خرافات عليه انسانيت و تؤده ضعيف جامعه و اسلام و مسلمين بوده است به اسلامبول ( استانبول) يعني پايتخت اسلام تغيير نام داد.

وبا اين اقدام وجهاد جانانه اسلام در اروپا براي هميشه ماندگار شد.

 

** لله الحمد بدوً وختاماً **

ادامه بحث ونتيجه اين درس در درس آينده  .

 

 

‍‍ « وصلی الله علی سيدنا محمد و آله و صحبه اجمعین »

 

مجموعه درسهای ارائه شده پیرامون تــاریــــــخ خلافت سلاطین عثمانی

توسط حاج ماموستا ملا قادر قادري

درس هشتــاد وچهار از سـلـسه مبـــاحث تـــــــــاریخ
درس ششم حیات سلاطین عثمانی

 

تاریخ : 19/08/88

موضوع  درس :

1- حيات پنجمين سلطان عثماني سلطان محمد  

 2- حيات ششمين سلطان عثماني  سلطان مراد دوم

 

1- حيات پنجمين سلطان عثماني سلطان محمد  

سلطان محمد فرزند سلطان بايزيد متولد 781 هجري ودر سال 816 هجري ، قدرت دولت عثماني را بدست گرفت به مدت 8سال تا سال 824 هجري در قصرامپراتوري عثماني حضور فعال و مدبرانه داشت . محمد عثماني اگرچه مانند اسلاف خود فتوحات نظامي نداشت ولي خدمات شايسته اي به دولت وملت تركيه عثماني نمود.

 

اوضاع سياسي واجتماعي وديني دوران « سلطان محمد »

عصري كه محمد عثماني زمام دولت تركيه را بدست گرفت ، امپراتوري عثماني بشدت مجروح ومتزلزل بود ، حمله بي رحمانه تيمورلنگ و10سال جنگ داخلي فيما بين فرزندان سلطان بايزيد وتخريب و تحريك صليبي ها دولت وملت تركيه كاملاً از لحاظ ملي ومذهبي آسيب ديده بودند.

سلطان محمد علي رغم كمي سن وسال خيلي زود به دولت وكشورتركيه سروسامان داد وي فردي سالم متدين وشجيع ومحبّ دين ومخلص علماء ودلسوز مسلمانان بود وبراي حراست از دين و دفاع از مسلمين ومقابله با صليبيون وسركوبي اغتشاشگران داخلي در 24جنگ شركت كردو40بار مجروح گرديد.

سلطان محمد مشهور بود به «محمد چلبي» يعني كشتي گيره قهرمان ، بلاشك قهرمان بود. و از نظر تدين سلطان محمد اولين سلطان عثماني بوده است كه هرساله قسمت هنگفتي از دارائي خود را به جهت توزيع و هزينه بين فقراء حرمين به مكه مكرمه مي فرستاد وعاقبت در سال 824 در شهر ادرنه فوت كرد وجسد وي از شهر ادرنه (شهر مجاهدان ) به شهر بورسا (شهر فقها) انتقال داد شد.

 

2- حيات ششمين سلطان عثماني  « سلطان مراد دوم »

با فوت سلطان محمد فرزندش مراد دوم درسال 824 به قدرت رسيد وبه مدت30 سال بر كشور تركيه حكومت كرد تا اينكه درسال 855 داردنيا را وداع گفت

اوضاع سياسي واجتماعي وديني دوران سلطان مراد دوم

دوران حكومت مراد دوم همراه بود با بحرانها و جنگها و فتنه‌هاي عديده و علي رغم زحمات زيادي كه سلطان محمد در ايجاد وحدت و اتحاد تركيه انجام داده بود باز تاريخ شهادت ميدهد كه دشمنان اسلام و مسلمانان از جمله پاپ‌ها و سلاطين مسيحي و اجير شدگان به شناسنامه مسلمانان در ايجاد فتنه وبحران به نفع كفار دست بردار نشدند.

ابتدا مصطفي عثماني عموي سلطان مراد را تحريك ومصطفي جمعي را در اطراف خود جمع كرد وصليبيها بخصوص مانويل امپراتور روم وحاكم قسطنطنيه يكي از فرزندان سلطان مراد را بنام مصطفي تحريك واجير كردند و هر دومصطفي (عمو و فرزند سلطان مراد) به پشتيباني حاكم روم از دو جهت هجوم خود را شروع وبه دوشهر گاليپولي در اروپا ونيقيا در اناتولي حمله و آنها را از دست نيروهاي عثماني خارج وتا حدي شادي و سرور در دل مسيحيان صليبي انداختند.

سلطان مراد با شجاعت تمام وبا سپاه قوي بسوي دو شهر كاليپولي ونيقيا حركت كرد و هر دو شهر را مجدداً فتح وهر دو مصطفي را اسير وبه قتل رساند وسپس به انتقام از مانويل حاكم قسطنطنيه شهرمسيحي سالونيك را از نيروي بيزانس در سال 833 تسخير كرد وشهر را كاملاً ويران نمود ودر سال 848 با پادشاه مجارستان صلح نامه اي به امضاء رساند و آنگاه با پيروزي مقتدرانه از اروپا به تركيه برگشت . زمان بازگشت وي هماهنگ بود با مرگ فرزندش ارشدش علاءالدين اين حادثه اورا بسيار محزون كرد وباعث شد از قدرت به نفع فرزندش محمد كنار رفت وبه شهر مغنسيا رفت وبه زهد وعبادت وتأمل در ملكوت مشغول شد در اين فاصله پاپ از موقعيت استفاده كرد وفتوايي صادر نمود كه هر نوع معامله با مسلمانان باطل است.  اين فتوا موجب شد تمامي عهد و پيمان بين مسلمانان ومسيحيان نقص گرديد ويك بسيج عمومي عليه مسلمانان شروع شد وشهرهاي تحت سلطه عثمانيها در اروپا از جمله شهر فارنا در كنار بحرسياه در بلغارستان را محاصره كردند.

مراد با شنيدن اين خبر از عبادتگاه خود بيرون آمد و به مصداق آيه 12 سوره توبه كه مي فرماييد فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ  ( سركوب كنيد رهبران كفر را آنان عهد وپيمان ندارند.)‌ با 40 هزار نيروي تازه نفس وآماده با كشتي از درياي سياه گذشت وعهدنامه مسيحيان را روي نيزهاي خود قرار دادند وعملاً اعلام كردند اگر شما عهده شكني مي كنيد ما با نيزه  به شما جواب مي دهيم .       

در اولين اقدام لاديسلاس پادشاه مجارستان و فرمانده كل مسيحيان بدست سلطان مراد كشته شد و سر او را از تنش جدا كردند و برسرنيزه بلندي قرار دادند وشعاردادند ايها الكفار هذا رأس ملككم نتيجه جنگ كاملاً به نفع مسلمانان تمام شد واروپائيان ذليلانه و شكست خورده از محل فراركردند و سلطان مراد پيروزمندانه در سال 852  به تركيه بازگشت ودر سال 855 در عمر47 سالگي فوت كرد و بنا به وصيت خود در كنار مسجد جامع بورسا وروز جمعه در يك قبر ساده وبدون تشكيلات وي را دفن كردند.   

 

** نتيجـــه **

1- مورخين درخصوص زندگي روزانه وحيات خصوصي واجتماعي مراد دوم اظهار نظر متفاوت كرده اند. هم خوب نوشته اند وهم اظهار نظر همراه با شك و ترديد نموده اند وآنچه از حيات ظاهري مراد مانده است اين است كه وي فردي بوده است مخلص به دين واهل احترام به علم ،علماء و شعرا و در احداث مساجد و مراكز دينــــي و جهاد در راه اسلام و زهدو خلوت و رونق دادن به شريعت اسلام دريغ نداشته و عزت و شخصيت اسلام را در برابر دشمنان اسلام احيا نموده است .

 

2- مراد وصيت كرد جسد وي را در بورسا شهر فقها ودر كنار مسجد جامع مراد و در يك قبر ساده و در روز جمعه دفن كنند و اطراف قبرش را بصورت مرتب سنگ كاري كنند و به جهت استفاده حفاظ و قاريان قرآن .  اين وصيت وي بلاشك نشانه تدين است واگر اشتباهي داشته است .  والله غفور رحيم 

 

 

‍‍ « وصلی الله علی سيدنا محمد و آله و صحبه اجمعین »

 

مجموعه درسهای ارائه شده پیرامون تــاریــــــخ خلافت سلاطین عثمانی

توسط حاج ماموستا ملا قادر قادري

درس هشتــاد وسه از سـلـسه مبـــاحث تـــــــــاریخ
درس پنجم حیات سلاطین عثمانی

 

تاریخ : 12/08/88

موضوع  درس :

حيات چهارمين سلطان عثماني « بايزيد »

سلطان بايزيد بعداز قتل پدرش مراد در سال 792 هجري بمدت 13سال تا سال 805 هجري برمماللك عثماني حكومت كرد.

سلطان بايزيد فردي متدين،شجيع ومجاهد ومحبّ دين ومروجّ مساجد بود وبه بزرگان دين وعلماومشايخ واهل عرفان احترام مي كرد. ودرامر جهاد ومبارزه با دشمنان اسلام دنباله رو پدرش حركت كرد وقدرت خود را در اروپا توسعه داد درسال 804 هجري درحومه آنكارا توسط نيروهاي تيمور لنگ اسيرشد ودر سال 805 هجري در اسارت فوت كرد. 

 

اوضاع سياسي واجتماعي وداخلي دوران سلطان بايزيد

سلطان بايزيد بعداز انتخاب به رهبري و سرپرستي سلسله عثماني در اولين فرصت نيروهاي عثماني را در آسياي صغير (قسمت تركيه) ونيروهاي مستقردرقسمت اروپا را سروسامان داد.ودريك اقدام شجيعانه شهرآلاشهر از امپراطوري مسيحي بيزانس را تحت سلطه خود قرار داد. وتنها شهر باقيمانده (قسطنطنيه) كه مركز وپايتخت امپراطوري روم بود تحت محاصره نيروهاي بايزيد قرار گرفت. آنگاه سلطان بايزيد با دولت صربستان پيمان صلح امضاء كرد ودر سال 796هجري بلغارستان را فتح كرد وبا فتح بلغارستان ترس و وحشت سراسر اروپا را فراگرفت.

با پيشنهاد بعضي از حكام اروپائي بونيفاس پاپ نهم فتواي جهاد را صادر وملت هاي آلباني وفرانسه واسكاتلند وسويس ولوكزامبورك وبعضي از ايالات ايتاليا وجنوب اروپا را بسيج ويك قدرت قوي ويك سپاه120هزارنفري از مناطق مختلف اروپا بسوي بالكان راه افتاد وحمله جدي از سوي صليبيها شروع شد وخود را در كمترين وقت به بالكان رساندند ودر ابتدا مناطقي را ازسلطه عثمانيها خارج كردند.

بايزيد با سپاه آزموده ولشكري قوي ونيرومند 100هزارنفري عازم بالكان شد وعلي رغم مشكلات زيادي كه در پيش داشت بخصوص از اين جهت كه نيروهاي اروپايي بيشتر و قويتر بودند به ياري خداوند وثبات مسلمانان وشجاعت سلطان بايزيد وحمايت علماء در نهايت جنگ به نفع مسلمانان تمام شد.ومسلمانان نيروهاي مسيحي را شكست دادند. پيروزي مسلمانان در اين جنگ كه به جنگ نيكو پوليس مشهور است موجب شد عثماني ها به يك قدرت قوي در مقابل اروپا تبديل شدند تا جاي كه مردم بوسني و بلغارستان بدون كوچكترين مقاومتي خود را تسليم نيروهاي عثماني كردند.

سلطان بايزيد درسال 801هجري از حاكم قسطنطنيه در خواست تسليم را نمود وپيشنهاد بايزيد از سوي مانويل حاكم قسطنطنيه رد شد.

سلطان بايزيد بعد از دريافت جواب رد از سوي حاكم روم محاصره شهرقسطنطنيه را استحكام بخشيد ودر همين زمان بود تيمور لنگ با سپاهي قوي، خود را به مرز دولت عثماني رساندوبه بايزيد پيامي فرستاد كه خود را بدون خون ريزي تسليم كند.

بايزيد به پيشنهاد تيمور جواب رد داد ودر سال 804هجري تيمور با سپاه 800هزارنفري يكي بعدازديگري شهرهاي دولت عثماني را تسخير كرد بايزيد با سپاه قوي خود در حومه انكارا در مقابل تيمور ايستاد. وعثمانيهادر مقابل سپاه تيمور رشادت نشان دادند ولي در لحظه حساس 2 گروه از سربازان بايزيد به سپاه تيمور ملحق شدند: 1- نيروهاي مسيحي مسلمان شده اروپائي  2- نيروهاي باقيمانده مغوليان در دولت عثماني  اين خيـــانت باعث شد باقيمانده نيروهاي عثماني علي رغم حمايت صادقانه خود نتوانستند پيروزي را كسب كنند وبايزيد اسير شد ونيروهاي عثماني دچار شكست شديدي شدند و سپاه تيمور تا شهر بورسا رفت واكثر بالا اتفاق مناطق تحت سلطه عثمانيها را تسخير كرد وسال805هجري تيمور به سمرقند بازگشت.

با بازگشت تيمور فرزندان بايزيد به جهت جانشيني پدر دچار اختلاف شدند. عاقبت وبعداز 10 سال جنگ داخلي قدرت هماهنگ عثمانيها در درست يكي ازفرزندان بايزيد بنام محمد قرار گرفت.   

 

** نتيجـــه **

1-       اقدام بايزيد در برابر صليبيها بخصوص در جنگ نيكوپوليس موجب افتخارومايه عزت مسلمانان در مقابل مسيحيان گرديد بايزيد در ترويج دين واحداث مساجد وحفظ جايگاه علماء وعرفا ازجمله ي افراد مخلص تاريخ نامش ثبت شده است.

 

2-       مسيحيان شكست خورده از دست بايزيد پيروزي تيمور واسارت بايزيد را جشن گرفتند وبراي تيمور تبريك فرستادند وشادي كنان كف زدند وكشتن مسلمانان را از هردو طرف به نفع خود مي دانستند.

 

3-       تيمور لنگ كي بود وچكاركرد؟ تيمور در سال 736هجري در روستاي كيش سمرقند از يك خانواده مسلمان متولد شد به پيـــروي از سنت خانواده اش به بزرگان دين علاقه داشت ومرتب به محضر آنان مي رفت وطلب دعاي توقيق مي كرد درجواني درس جنگ را ياد گرفت وفردي شايسته ومشهورشد و  درحدود سال762 هجري از جانب حاكم ماوراالنهر به فرماندار كيش مقراجدادي خود منصوب شد وبا خواهر اميرحسين حاكم ماوراالنر ازدواج كرد وطبق فرهنگ مردم آن ديار كه به داماد گوركان مي گفتند به تيمورگوركان يعني تيمور داماد معروف شد كه بعداً به غلط تيمورگركاني خوانده شده است. امير تيمور درجنگ با والي سيستان پاي راستش صدمه ديد وتا آخر عمر مي لنگيد وبه همين خاطربه تيمورلنگ هم مشهور شد تيمور در اثر شجاعت ومهارتي كه داشت بر ماوراالنهر مسلط شد واز سال782تا807 هجري قمري به قصد كشورگشائي يك جنگ خونين بي رحمانه وپرحادثه اي را شروع كرد  ودرطول25سال هندوستان وهرات وخراسان ومازندران ومسكو وآذربايجان ودمشق وبغداد وانكارا را گرفت وانسانهاي زيادي را كشت ودر هرات و اصفهان از كله انسان ها مناره ساخت آنگاه در فكر فتح چين افتاد وسپاهي را بسيج كرد ولي مرگ جلوش گرفت ودر اثرسرما خوردگي در كنار سيحون فوت كرد.

  ( تلك الا يام نداولها بين الناس )

روزگار وقدرت را در دست انسانها قرار مي دهيم يكي مي سازد ويكي تخريب مي كند. يكي احياءمي كند وديگري مي كشد گروهي به بشرخدمت وجمعي خيانت مي كنند. جمعي مي خورند وشادي مي كنند وجمعي فقيرند وگريه مي كنند يكي عمربن عبدالعزيز است و يكي يزيد يكي عثمان ترك است وديگري تيمورلنگ ( والعاقبة للمتقين )   

 

 

‍‍ « وصلی الله علی سيدنا محمد و آله و صحبه اجمعین »

 

 

 

مجموعه درسهای ارائه شده پیرامون تــاریــــــخ خلافت سلاطین عثمانی

توسط حاج ماموستا ملا قادر قادري

درس هشتــاد ودو از سـلـسه مبـــاحث تـــــــــاریخ
درس چهارم حیات سلاطین عثمانی

 

تاریخ : 05/08/88

موضوع  درس :

حيات سلطان سوم عثماني سلطان مراد اول

بعد از مرگ سلطان اورخان عثماني در سال 761هجري قمري فرزندش مراداول در جاي پدرش نشست .

مراد فردي شجاع ، مجاهد ، باسخاوت ، اهل تدين و نسبت به ملت دلسوز و خدمتگذاربود و باسپاهش كريمانه برخورد مي كـــــــــرد ودر بنـــــــاي مساجــد ، كاروانسراها ومدارس به جديّت اقدام مي كرد. وبه مدت 30 سال بر سلطه قدرت ماند ودر 15شعبان791 هجري در ميدان جنگ بدست يك نفر مسيحي صرب با خدعه كشته شد.

 

اوضاع سياسي و اجتماعي و ديني در زمان مراد

مراد قبل از هركاري در اطراف خود جمعي از بهترين وكارآمدترين فرماندهان نظامي را گردآورد وآنگاه در اولين اقدام خود يك عمليات سنگين نظامي را عليه نظام بيزانس مسيحي انجام داد كه منتهي به فتح شهر اَدرنه دومين شهربزرگ امپراطوري بيزانس گرديد كه بعداز قسطنطينه بزرگترين شهرمسيحيان بود. با توجه به موقعيت شهر اَدرنه كه در خاك اروپا واقع شده بود و از نظر استراتژي از چند جهت مهم بود آنرا به عنوان پايتخت و مركز دولت خود تعيين و پايتخت خود را از آسياي صغير و شهر بورسا به اَدرنه منتقل كرد و آنرا به شهر نظامي و اداري و فرهنگي و ديني و سياسي  تبديل نمود. سپس به سياست جهادي و توسعه ي ديني وملكي در ممالك مسيحي ادامه داد. وشهر مقدونيه پايتخت فعلي يونان را فتح كرد و اين پيروزي باعث شد مسيحيان اروپا دچار اضطراب شدند ويك پيمان مسيحي صلبي بين مسيحيان صرب و بلغارستان و مجارستان وغيره عليه عثماني ها منعقد گرديد. وبراي يك عمليات مهم وجنگ رويارو با نيروهاي عثماني خود را آماده كردند واين جنگ مهم كه از يك طرف دولت مسيحي واز طرف ديگر عثماني هاي مسلمان بودند در نهايت و به اذن خداوند صليبي ها شكست خوردند و پيروزي مهمي ازآن مسلمانان گرديد اگرچه نتيجه عمليات باعث فتح شهر كوزوو گرديد ومسلمانان خوشحال شدند درلحظه آخرعمليات يك سرباز مسيحي صرب با خدعه به مراد نزديك شده و به قصد بوسيدن پاهايش خم شدوبا خنجر سلطان مراد را به قتل رسانيد.

قابل ذكر است بعضي از مسيحي هاي همجوار دچار ترس و وحشت شدند وبا دولت عثماني قرارداد صلحي امضاء كردند. و ساليان متمادي ماليات به عثماني ها پرداخت نمودند و مانند رعيت دركنار مسلمانان زندگي كردند.

مراد اهل عبادت و دعا بود و در ميدان جهاد كم نظير بود و يك مورخ مسيحي بنام هالكونديلاس در خصوص سلطان مراد آورده است. مراد كارهاي مهمي را انجام داده است ودرمدت 30سال حكومت 37بار دراطراف تركيه عمليات نظامي انجام دادودر تمامي عمليات ها پيروزي را كسب كرده وي فردي متواضع بود بارعيت باعدالت برخورد مي كرد. وبراي تمامي ملت باقطعه نظراز دين ونژاد بصورت مساوي باعدل عمل مي كرد مورخ فرانسوي بنام كرينارد مراد را جزو مردان بزرگ تاريخ آورده است. ايشان مي گويد اگر تقويمي داير كنم وآنرا جدول بندي نمايم مراد در بالاي تمامي حكام اروپا در عصر خود قرار مي گيرد.

سلطان مراد مملكتي را كه از پدرش اورخان تحويل گرفت 95000 كيلومتر مربع بود. وبعد از خود مملكتي را تحويل فرزندش بايزيد داد كه به مساحت آن 000/500 كيلومتر مربع  بود.

 

** نتيجـــه **

1- سلطان مراد هم كارهاي مثبتـــي  انجام داده است وهم در زندگي خود اعمال منفي داشته است.

الف) ازجمله اقدامات مثبت وي : رونق دادن به دين  ، احياء فرهنگ جهاد وشهادت ، احداث مساجد ومدارس ديني و رساندن اسلام به اروپا وتعيين شهر اروپايي اَدرنه به عنوان پايتخت مسلمانان بود.              

ب) از جمله كارهاي منفي سلطان مراد : كوركردن چشم فرزندش ساوجي و كشتن ببرحمــــانه وي به خاطر قيام ايشان عليـــــه پــدرش و بي بهره اي سلطان مراد ازنعمت سواد ودانش بوده است .

 

2- مسلمانان اروپا از جمله اهل آلباني ، كوزوو ، بوسني و هرزگوين وساير ممالكت اروپايي درطول تاريخ ، خود را مديون زحمات و جهاد تركهاي عثماني دانسته ورابطه ديني ومذهبي را هرگز با تركها قطــــع نكرده و اسلام خودوآثار مثبت و مؤثر آن را در گـــرو افكــــــارســـــــــــــلاطيـــــــن عثمـــــاني  مي دانند

 

‍‍ « وصلی الله علی سيدنا محمد و آله و صحبه اجمعین »

 

 

 

مجموعه درسهای ارائه شده پیرامون تــاریــــــخ خلافت سلاطین عثمانی

توسط حاج ماموستا ملا قادر قادري

درس هشتــادو یک از سـلـسه مبـــاحث تـــــــــاریخ
درس سوم  حیات سلاطین عثمانی

 

تاریخ : 28/07/88

موضوع  درس :

حيات دومين سلطان عثماني اورخان فرزند عثمان

درسال 726هجري عثمان دربسترمرگ خود زمين گيرشد اورخان فرزند ارشد وي همراه6نفراز علماء ،مشايخ و بزرگان هم رزم عثمان در بالين وي حاضرشدند.سلطان عثمان كه مردي دين دوست وعلاقمند به عرفان بود با حضور 6 نفر مورد اشاره به اورخان وصيت كرد كه از شريعت مطهره اسلام دفاع و به عدل با مردم رفتاركند .

وسپس وصيت كرد بعداز مرگ جسدش را به شهرتازه فتح شده بورسا منتقل ودر بورسا دفن كنند چندي از وصيت وي نگدشت جان به جهان آفرين سپرد وبعد از دفن دفتر ماترك وي را در كنار قبرش نگهداري كردند مجموع دارايي وي يك استكان وقاشق ويك عدد نمكدان ويك دست لباس و يك دست لحاف ويك عمامه وچند شمشير بود به اضافه يك طبل ويك جفت تسبيح اهدايي سلطان علاء الدين سلجوقي كه بعد از فتح شهر قره حصار به وي هديه شده بود.درسال 726 وبعد ازفوت عثمان اورخان  قدرت را بدست گرفت وبرادرش علاءالدين معاونت اورا پذيرفت ودر سازماندهي ارتش عثماني كارش را شروع كرد.اورخان بمدت 35سال ازسال 726تا 761 قدرت را در دست داشت .

 

اوضاع سياسي و اجتماعي و ديني در زمان اورخان

اورخان بنا به وصيت پدرش راه جهاد وخدمت به دين و همراهي با علماء و نزديكي با بزرگان عرفان و تصوف را راه وطريق خود قرار داد.

بعد از سرو سامان دادن به شهر بورسه كه به اصطلاح امروزي به آن بورسا گويند آنجا را پايتخت خود نمود و مركز حكومت را از يني شهربه بورسا انتقال داد و شهر بورسا را به مركز تصميم گيري وپايتخت امپراتوري عثماني تبديل گرد

سلاطين عثماني يكي بعداز ديگري مجموعه اي از مساجد ومدارس وآرامگاهها ويادمانها ي تاريخي را در بورسا بناء نمودند و 7نفر از سلاطين عثماني ازعثمان تا محمدقاتح دربورسا مدفون وبورسا كماكان مجلل  مانده است وآنرا شهر نمايشگاه تاريخي گويند اين شهر در نزديكي استانبول واقع شده است.

اورخان در سلسله هجمات خود در راستاي رساندن پيام اسلام به ملل مسيحي شهر مهم و استراتژي نيقيه را كه بزرگترين شهر مذهبي مسيحيان بود ودر حومه قسطنطنيه واقع است فتح كرد و به جهت فتح قسطنطنيه پايتخت امپراطوري روم بسيار كوشيد ولي اقدامش بي نتيجه ماند.

علاءالدين برادر اورخان با ابتكار جديد ارتش مجهزي را آماده ودر دسته  هاي مختلف و رسته هاي متنوع بحري زميني و سواره و پياده سازماندهي كرد و تا آن تاريخ در آسيا واروپا چنين ارتشي ديده نشده بود و براي همه آنها حقوق ماهيانه تعيين كرد و ضمناٌ حقوق ارتش از غنايم و نتيجه كشاورزي و غيره فراهم ميشد .

ارتش عثماني جايگاه خود را به همگان نشان داد شارل هفتم پادشاه فرانسه بعد از يكصد سال از روي قانون و تشكيلات ارتش عثماني اولين ارتش غربي رادر فرانسه پايه گذاري كرد.

اورخان با توجه به اختلاف و جنگ و نزاع بين مسيحيان ارتودكس و كاتوليك پيروزهايي در دريا وخشكي كسب كرد.

سپس وبمدت 20 سال مشغول احداث مساجد و مدارس وبيمارستان و كاروانسرا و اداره اوقاف بودو طريقه يكتاشيه كه از طريقه هاي عرفاني ودنباله رو طريقه مولانا بود تقويت كردودر بالا بردن معنويت مردم و احياء فرهنگ جهاد وشهادت بسيار كوشيد و مردم مسلمان را براي يك رويا رويي مهم آماده كرد كه در درسهاي بعد به آن اشاره خواهيم نمود عاقبت در سال 761 هجري دنيا را وداع گفت و حكومت به فرزندش مراد منتقل شد.

 

** نتيجه **

1-آنچه از تاريخ حيات دو سلطان عثماني عثمان و اورخان معلوم است زمان اين دو خليفه عثماني معنويت در اوج خود بوده است و اين امر نتيجه زحمات مولانا جلال الدين رومي متوفاي 672 هجري بوده كه خود و پدرش حدود يكصد سال در قونيه جهد كردند و انقلابي درشمال تركيه عثماني ايجاد نمودند ومردم را به خدا پرستي دعوت نمودند.

 

2-اسلام دين خداوند است ودر هرزمان و مكاني و ازسوي هر فردو كسي و در بين هر نژادو قومي اگر فردي يا افرادي صادقانه در دفاع از اين دين خدا قيام كنند خداوند آنان را نصرت خواهد داد خواه عرب باشندچون اصحاب رسول الله (ص) يا كٌرد باشد چون صلاح الدين ايوبي ياترك باشد چون عثمان موسس عثماني ها و يا فارس باشد مانند امام خميني كه با دست خالي شروع كردندو در راه اهداف خود موفق شدند قابل ذكراست خداوند در قرآن كريم مي فرمايد اِن تنصروا الله ينصركم (اگر صادقانه از دين خدا حمايت كنيد خدا بشما نصرت خواهد داد وجداً ازشما حمايت خواهد كرد .

 

الهي بما توفيق  ده در حد توان و قدرت خود از اسلام عزيز دفاع كنيم

 

انشاء الله

 

‍‍ « وصلی الله علی سيدنا محمد و آله و صحبه اجمعین »

مجموعه درسهای ارائه شده پیرامون تــاریــــــخ خلافت سلاطین عثمانی

توسط حاج ماموستا ملا قادر قادري

درس هشتــاد از سـلـسه مبـــاحث تـــــــــاریخ
درس دوم حیات سلاطین عثمانی

 

تاریخ : 21/07/88

موضوع  درس :

« حيات اولين سلطان عثماني »

نام وي عثمان فرزند ارطغرل فرزند سليمان شاه عثماني در سال 656 متولد و بعد از فوت پدرش ارطغرل به دستور شاه سلجوقي علاء الدين كه در آن زمان در منطقه قونيه حكمراني مي كرد و چون اولاد بزرگ خانواده بود در جاي پدر تعيين گرديد و تا سال 726 با عزت زندگي كرد و در رمضان سال 726 فوت كرد .  

 

« اوضاع سياسي و اجتماعي در دوران سلطان عثمان پسر ارطغرل » 

گفتيم در زمان حاكميت سلجوقيان و عصر شاه علاء الدين سلجوقي ، عشيره عثماني از كردستان به شمال شرقي تركيه و منطقه قونيه مهاجرت كردند . پدر عثمان ارطغرل كه رئيس عشيره عثماني بود به عنوان فرمانده مرزي بين دولت علاء الدين و روميان تعيين شد و به خاطر رشادت و شجاعتي كه از خود ابراز داد هرروز جايگاه خانواده و عشيره عثماني بيشتر مطرح مي شد . و با فوت ارطغرل به امر علاء الدين ، عثمان در جاي پدر نشست . عثمان فردي صالح ، متدين و شجيع بود و يكسال بعد از شروع مسئوليت يعني  سال 688 در يك عمليات شجيعانه شهر قره حصار واقع در حومه قونيه را فتح كرد و از طرف علاء الدين لقب بك به عثمان داده شد و به عنوان عثمان بك كه يك لقب مهم روز بود نائل آمد و با قتل علاء الدين توسط مغولان قدرت منطقه كاملاً به دست عثمان افتاد و عثمان خود را پادشاه عثماني اعلام و يني شهر را مركز قدرت و دولت  خود كرد و در جهت استحكام قدرت و تشكيل نظام واحد و خدمت به دين و علما و مساجد اقدامات ارزنده اي انجام داد بخصوص در امر جهاد در راه دين كه در اولين اقدام خود به فرماندهان رومي سه پيشنهاد داد:

1-       قبول اسلام

2-       قبول حاكميت اسلام و پرداخت جزيه و ماليات

 3-          جنگ و قتال كه با اين سه شرط در مقابل روميان ايستاد .

   عثمان فردي مخلص و ديندار بوده است و اين اخلاص و دلسوزي در وصيت وي به فرزندش اورخان نمايان و آشكار است .

ايشان خطاب به فرزندش مي گويد : ( اوصيك بعلماء الامه ادم رعايتهم و اكثر من تبجيلهم و انزل علي مشورتهم فانهم لا يامرون الا بخير ) به شما توصيه مي كنم به علما احترام كن ، جايگاه آنان را حفظ و از آنان تجليل نما و به مشورت آنها توجه كن زيرا علماء هرگز غير به خير امت نگاهي ندارند ، فرزندم كاري انجام ندهيد خداوند به آن راضي نباشد و هرگاه با مشكلي برخورد كرديد چاره آن را از علماء شريعت بجوييد ، فرزندم راه ما فقط راه خداوند و اهداف ما نشر دين خداست ما به دنبال جايگاه و دنيا پرستي نيستيم سپس ادامه داده است . فرزندم در راه عظمت دين كوتاهي نكنيد و جهاد در راه خدا را هرگز تعطيل ننماييد ، همواره از پرچم دين حفاظت كنيد و با توكل به خدا در راه نشر دين به پيش حركت نماييد و هركس از نسل من از حق و عدل منحرف شود در روز محشر از شفاعت رسول اعظم محروم خواهد شد . آل عثمان تا اين وصيت را سرلوحه كار خود قرار دادند همواره در كسب توفيقات براي خود و اسلام و خدمت به دين و مدارس ديني و علماء دين موفق بودند . 

 

نتیجه درس :

1-خداوند متعال در آيه 54 سوره مائده مي فرمايد : اي كساني كه ايمان آورده ايد هركس از شما به اسلام پشت كند به خداوند زيان و ضرري وارد نخواهد شد و خداوند پاسداري از دين را به گروه ديگري كه مخلص خدا و صادق باشند واگذار خواهد كرد .

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ (٥٤)

 

2- بعد از شكست خلافت عباسي ها كه به نام اسلام بود به دست كفار مغولي تصور اين بوده است كه ديگر دين تمام شد ولي قرآن كريم مي فرمايد : ( نحن نزلناالذكر و انا له لحافظون ) . قرآن و دين مربوط به خداست و ما از آن محافظت مي كنيم چنانچه جمعي از مومنين به اسلام پشت كنند و شانه از زير بار مسئوليت دين خالي كنند ضرري به خدا نخواهد رسيد خداوند حب دين و خداوند را در دل جمع ديگري از اهل ايمان قرار خواهد داد و گروه جديد در راه پاسداري از دين و حفاظت از اسلام پاسداري خواهند كرد كما اينكه عباسي ها بي توجهي كردند و مغلوب شدند و عثماني ها در راستاي دفاع از اسلام به ميدان آمدند و از اسلام دفاع كردند وموفق شدند كه در درسهاي بعد به اين واقعيت اشاره خواهيم كرد و از خداوند متعال استدعا داريم به ما توفيق دهد در حيات خود به مسئوليت ديني خويش پشت نكنيم .

 

انشاء الله

 

 

‍‍ « وصلی الله علی سيدنا محمد و آله و صحبه اجمعین »

مجموعه درسهای ارائه شده پیرامون تــاریــــــخ خلافت سلاطین عثمانی

توسط حاج ماموستا ملا قادر قادري

درس هفتاد و نهم از سـلـسه مبـــاحث تـــــــــاریخ
درس اول حیات سلاطین عثمانی

 

تاریخ : 14/07/88

موضوع  درس :

حیات سلاطین عثمانی

مقدمه :

خداوند را خاشعانه شاكريم كه به ما توفيق داد سيره مباركه پيامبر اسلام « ص» ، خلفاء راشدين « رض» و همچنين دوران حكومت بني اميه و بني عباس را در 78 درس به صورت اجمال و مختصر به عنوان درس هفتگي تدريس و مرور كرديم اميد است خداوند متعال آنرا به عنوان باقيات و صالحات از ما پذيرفته و مورد استفاده عزيزان قرار گرفته باشد . انشاء الله 

در خصوص بحث جديد حسب  نتيجه نظرخواهي و درخواست اكثر بالاتفاق دوستان قرار شد از بدو شروع كلاسها در مهر ماه جاري بحث تاريخ ما ، تاريخ دوران خلافت سلاطين عثماني باشد كه از سال 726 تا سال 1326 هجري قمري به مدت 600 سال اين دودمان در قسمت اعظم آسيا، اروپا و آفريقا به نام خلافت اسلامي و تحت نام امپراطوري عثماني حكومت كرد ه اند . بدون ترديد حدود 7 قرن حاكميت عثماني ها براي اسلام هم خير ، توفيق و عزت بوده و هم داراي عيوب و مشكلات ونقص .

براي نسل حاضرآگاهي و آشنايي از دستاورد و مشكلات و دشمني دشمنان اسلام و توفيقات اين دوران ضروري به نظر مي رسد لذا و بدينوسيله در اولين درس خود به سابقه ، ريشه و دودمان عثماني و بگو مگوها و ديدگاههاي ديگران در خصوص تاريخ عثماني ها اشاره مي كنم .  

 

توضیح درس :

« ريشه عثماني ها » 

عثماني ها از دودمان ترك و ريشه آنها از تركمانهاي  تركستان اند كه از قرن ششم ميلادي به آسياي صغير ، اطراف جيحون و مازندران و گرگان مهاجرت كرده اند و در سال 21 هجري برابر با 641 ميلادي با شكست دودمان ساساني و ورود اسلام به خراسان و ماوراء النهر قوم ترك اسلام را پذيرفتند و در دوران خلفاء راشدين و در زمان بني اميه و عباسي ها با عبور اسلام از جيحون و ماوراء النهر بسياري از ترك ها به اسلام ايمان آوردند و سپس جزء مدافعين اسلام شدند و اولين دولت اسلامي ترك را سلجوقيان تشكيل دادند كه به اسلام عظمت بخشيدند و با حمله مغولها جد عثماني ها همراه عشيره اش از شرق ايران به كردستان هجرت كردند و سالها در كردستان زندگي نمودند و سپس به شمال شرقي تركيه رفتند.

جمعيت اين قبيله يكصد خانوار و  داراي400 نفر نيروي مسلح و مجاهد و جنگجوبودند و در اواخر دوران سلجوقيان رئيس عشيره آنها ارطغرل در اثر رشادت به مقاماتي دست يافت و عثمان موسس دودمان عثماني در سال 656 يعني سال سقوط بغداد و خاموش شدن چراغ خلافت عباسي متولد شد . سلسله عثماني ها از عثمان شروع مي شود و با فوت رشاد خاتمه مي يابد و جمعاً 35 نفر از خانواده عثماني حكمراني كرده اند .   

 

« ديدگاهها نسبت به تاريخ عثماني ها »

چهار گروه به شدت به تاريخ حاكميت عثماني ها هجوم كرده اند . 1- يهوديان 2- مسيحي ها 3- احزاب علماني و كمونيست ها 4- عرب هاي متعصب كه ترك ها را اشغالگر مي دانستند . يهوديان به خاطرحقد و دشمني كه با اسلام داشته اند هر آنچه توانسته اند به جهت مخدوش جلوه دادن اسلام عليه سلاطين عثماني قلم فرسائي كرده اند  . مسيحيان بعد از سقوط شهر قسطنطنيه در زمان محمد فاتح كه چند قرن پايتخت مسيحيان و مركز حكومت روميان و افتخار دولت بيزنطي ها بود كه بعد از فتح به استانبول(دارالاسلام) تغيير نام يافت و مسيحيان شكست كامل خوردند سپس هجوم همه جانبه مسيحي ها عليه اسلام و تاريخ خلفاي عثماني شروع و يك نقطه سفيد را در تاريخ عثماني ها قيد نكرده اند . عرب هاي نژاد پرست هم عثماني ها را اشغالگر ممالك عربي معرفي و با دسيسه فرانسه و انگليس جبهه واحدي عليه تركان عثماني تشكيل دادند و احزاب سياسي و علماني و كمونيست ها در كتاب هاي تاريخ خود دولت عثماني را ارتجاعي و كهنه پرست و باعث عقب افتادگي ملتها معرفي كرده اند . به ياري خداوند متعال بدون غرض و جانبداري ، تاريخ 600 ساله عثماني ها را به صورت اختصار و اجمال و مستدل بررسي مي كنم و قضاوت را به دوستان واگذار مي نمايم .

 

« تلك امه قد خلت لها ما كسبت و لكم ما كسبتم و لا تسئلون عما كانوا يعملون » آيه 141 سوره بقره

 

 

‍‍ « وصلی الله علی سيدنا محمد و آله و صحبه اجمعین »

 

 

 

مجموعه درسهای ارائه شده پیرامون حيات خلفای راشدین (رض)

توسط حاج ماموستا ملا قادر قادري

درس پنجاهم از سلسه مباحث تاریخ
درس چهاردهم حیات خلفا : حیات حضرت حسن (رض)

تاریخ : 8/11/87

موضوع  درس :

حیات حضرت حسن بن علی « رض»

 

توضیح درس :

مــشــخـــصـات

نام وی حسن لقبش مجتبی و کنیه اش ابو محمد در سال سوم هجری از والدینی مکرم و محترم ایمانی و از حضرات علی مرتضی و فاطمه زهرا متولد شد . جد بزرگوارش حضرت ختمی مرتبت در شب هفتم ولادت او را حسن نام نهاد . در بیت نبوت و امامت و در جوار امهات المومنین در جامعه پراز خیر و برکت مدینه منوره بزرگ شد . پیامبر بزرگوار اسلام «ص» او را خیلی دوست می داشت یک بار فرمود : « انــی احــبــه » من خیلی حسن را دوست دارم و یک بار دیگر فرمود:« الحسن و الحسین ابنائی و ابنائی ابنتی » ( حسن و حسین فرزندان من و فاطمه هستند و در حدیث دیگری در وصف حضرات حسن وحسین  فرمودند : « الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه » ( حسن و حسین سید و آقای جوانان بهشت هستند )        

 

همسران و فرزندان حضرت حسن « رض»

حضرت حسن به خلاف سایر برادرانش با زنان بسیار ازدواج کرده است . معروفترین زنان وی خوله دختر منصور و ام ولد بودند . و اولاد معروف وی 1- زید 2- حسین 3- قاسم 4- ابوبکر 5- عبدالله 6- عمرو 7- عبد الرحمن 8- حسین اشرم 9- محمد 10 یعقوب 11- اسماعیل و تنها یک دختر داشته به نام فاطمه.

 5 نفر اول در واقعه کربلا در کنار عموی محترمشان حضرت حسین شهید شدند .

 

حضرت حسن در زمان پیامبر اسلام و خلفاء راشده

حضرت حسن در زمان نبی اکرم کودکی بیش نبود و در لحظه رحلت رسول الله «ص» عمر مبارک ایشان حدود 8 سال بود و در زمان حضرات ابوبکر و عمر و عثمان « رض» مورد احترام همگان بود و با توجه به جایگاه علمی ، فقهی و خانوادگی و اخلاق قرآنی که داشت مورد وثوق و اعتماد بود و همگان به صداقت و کفائت و مروت و زهد و همت و تواضع و رهبری وی ایمان داشتند .       

 

حضرت حسن در زمان حضرت علی « رض»  

با توجه به این امر که حضرت حسن فرزند ارشد حضرت علي (رض) و بزرگ خانواده امامت و محبوب بیت رسالت بود در زمان پدر بزرگوارش چون شاگردی مخلص و مطیع  در مدینه و در کوفه و در واقعه جمل و صفین و نهروان بیش از وظیفه فرزندی در کنار پدر و معلمش اداء وظیفه نمود . در روز شهادت حضرت علی بیش از همه محزون و متاثر شد و همراه چند نفر از اهل بیت جسمان مطهر پدر را غسل و کفن نمود و امامت نماز را شخصاً اقامه نمود و جسد مبارکش را در کوفه به خاک سپردند .

 

حسن بن علی «رض» در دوران خلافت 6 ماهه

یک روز بعد از دفن امام علی بزرگان اصحاب از مهاجرین و انصار و فقهاء و تابعین به عنوان خلیفه پنجم راشده به وی بیعت کردند و پیمان دادند جاناً و مالاً در کنار وي خواهند بود . به محض انتشار خبر انتخاب حضرت حسن حساسیت امویان شام چند برابر شد و در بین شام و عراق و امارت اموی و خلافت علوی کوفه نامه هایی رد و بدل شد ظاهراً نتیجه ای حاصل نگرديد و سپاه عراق مورد تهدید قرار گرفت ، عاقبت الامر حضرت حسن همراه 40 هزار نیروی مخلص و مطیع و گوش به فرمان از کوفه عازم مدائن شد تا چنانچه قلم و زبان موثر نباشد به مصداق ضرب المثل « آخــر الحیل الكي» ( آخرین تاکتیک و آخرين اقدام شمشير است) شمشير حلال مشكل شود ، چند روز بعد از استقرار سپاه عراق در مداين ، سپاه عظیمي از طریق شام و موصل به عراق وارد شد و در مقابل سپاه عراق خیمه زدند و  مقابل هم مستقر شدند.

 گروهی از بزرگان قوم در بین دو سپاه در جهت اصلاح ذات البین مدتی آمد و رفت كردند تا شايد از جنگ و خونریزی جلوگیری نمایند زحمت آنان تا حدي  موثر واقع شد و آثاری از مفاد حدیث جد امام حسن که فرموده بود « ان ابنی هذا سید و لعل الله ان یصلح به بین الفئتین عظیمتین من المسلمین » (این فرزندم حسن آقا و مرد بزرگی خواهد شد و بوسیله وی صلحی فیمابین دو گروه عظیم از مسلمانان ایجاد خواهد شد) . کم کم نمایان شد و علی رغم اینکه امام حسن 40 هزار نیروی جهادی که با وی بیعت مرگ کرده بودند و اگر جنگ شروع می شد بلا شک پیروزی و توفیق از آن سپاه عراق بود . معهذا حضرت حسن هیچ علاقه ای به جنگ و خونریزی نداشت و  در نتیجه فيمابين حسن بن علی و معاویه بن ابی سفیان قرار داد صلحی در 5 ماده به امضاء رسيد به این مضمون :

حسن بن علي  از خلافت کناره گیری خواهد نمود مشروط به اين امر كه بعد از کناره گیری وي معاويه بن ابي سفيـــان به 5  ماده ذیل عمل نمايد :

1-کتاب و سنت و سیره خلفاء راشدین معیار عمل وي باشد

2- بیت المال کوفه کماکان در اختیار حضرت حسن باشد( به جهت پرداخت دیون معوقه)

3- حفظ امنیت تک تک سپاه عراق

 4- بعد از دوران معاویه بن ابی سفیان خلافت ولیعهدی نشود و به صورت شورائی باشد

 5- قطع اهانت از جانب سپاه اموی به امام علی .

 

این عهد نامه در ماه ربیع الاول سال 41 هجری به امضاء رسید و امام حسن به کوفه برگشت و سپس همراه خانواده و جمعی از هاشمیان کوفه را به قصد مدینه منوره ترک کرد حدود 8 سال محترمانه در مدینه و در کنار و جوار قبر جد گرامیش زندگی کرد و در نهایت بنا به قول مشهور توسط یکی از همسرانش مسموم و در 5 ربیع الاول سال 50 هجری و به قولی 49 هجری به شهادت رسید و در قبرستان بقیع در عمر 49 سالگی مدفون گردید. «رضی الله عنه وعن اعوانه »

 

**نتيجه درس **

در حدیثی  پیامبر بزرگوار اسلام « ص» فرمودند : « الخلافه بعدی  من امتي ثلاثون سنه ثم ملک بعد ذلـک » خلافت پیرو سنت  و شريعت بعد از من در بین امتم 30 سال است و سپس به امارت و سلطنت تبدیل می شود .( ابوداود و نسائی به همراه چند نفر دیگر روایت کننده اين حدیث هستند)

با 6 ماه خلافت امام حسن 30 ساله مورد اشاره در حدیث نبوی تمام شد و امور مسلمانان به دست امراء افتاد و خلفاي بعد از خلفاء راشدين به ندرت در مسیر سنت نبوی و سیرت خلفاء راشدین حرکت ميکردند .

 

‍‍ « وصلی الله علی سيدنا محمد و آله و صحبه اجمعین »

 

 

*****************************************************************

پانوشت :

مجموعه 50 درس حیات پیامبر بزرگوار اسلام و خلفاء راشدین از کتابهای تاریخی مورد وثوق اهل سنت جمع و تحریر گردید از جمله :

1-  تاریخ طبری

2- تـــاریخ الخلفاء - شیخ سیوطی

3- حیات محمد «ص» و خلفاء راشدین و الحسن و الحسین- شیخ محمد رضا

4- تاریخ خلفاء راشدین -دکتر محمد علی الصلابی

5- فقه السیـــره -محمد سعید رمضان البوطی

6- تاریخ ایـران پس از اسلام- اقبال آشتیانی

7- فقه السیره - محمد غزالی 

8 – نور الابصار   

 

 

 

مجموعه درسهای ارائه شده پیرامون حيات خلفای راشدین (رض)

توسط حاج ماموستا ملا قادر قادري

درس چهل و نهم از سلسه مباحث تاریخ
درس سیزدهم حیات خلفا : حیات حضرت علی (رض)

تاریخ : 1/11/87

موضوع  درس :

1- جنگ نهروان            2- صفات و عقايد خوارج        3- شهادت حضرت علی « رض»        4- نتیجه

توضیح درس :

 

جنگ نهروان

بعد از امضاء مفاد حکمیت گروهی از سپاه حضرت علی «رض» نارضایتی خود را به صورت غیر علنی اعلام کردند و به محض اعلام نتیجه حکمیت که همه کوشیده بودند پرونده را به ضرر حضرت علی «رض» تمام کنند جمعی از سپاه علوی جبهه گرفتند و از سپاه امام علی جدا شدند و از اطاعت حضرت علی «رض» خارج و به نهروان رفتند و آنجا را مرکز خود قرار دادند « نهروان منطقه ای است در شرق بغداد بین بغداد و واسط ».

سپس همفکران آنها از دور و نزدیک به آنها پیوستند و نیرویی بین حدود 6 تا 14 هزار نفر حسب اختلاف مورخین در نهروان جمع شدند و عبد الله راسبی را به عنوان امیر و رهبر خود تعیین کردند . حضرت علی «رض» حضرت عبدالله بن عباس دانشمند و فیلسوف امت حضرت محمد «ص» را به نهروان فرستاد تا آنها را دعوت کند به سواد اعظم اسلام و اطاعت امیر المومنین برگردند ، ابن عباس با سران خوارج ملاقات نمود و از آنها علت خروج و جبهه گیری را خواستار شد . خوارج در جواب ابن عباس گفتند : به سه دلیل علیه خلیفه چهارم قیام کرده اند و دلایل خود را یکی بعد از دیگری بیان کردند و در راس دلائل و علت خروج خود ، تحکیم و حکمیت را مطرح کردند و اظهار داشتند با وجود قرآن کریم حکمیت افراد وجاهت ندارد و شعار « لاحکم الا لله » سر دادند . ابن عباس آرام و مستدل به اعتراض و ابهامات و سوالات آنها جواب داد و با استناد به قرآن و سنت نبوی «ص» دلائل آنها را رد کرد و در نتیجه دو هزار نفر از عمل خود نادم و پشیمان شدند و به کوفه و اطاعت حضرت علی «رض» برگشتند و بقیه کماکان مخالفت و ایستادگی نمودند . سپس از جانب حضرت علی«رض» نامه ای به سران خوارج نوشته شد به این عنوان اگر شما نسبت به حکمیت و نتیجه و نظر حکمان ابوموسی اشعری و عمرو بن عاص ناراحت و عصبانی هستید ما هم نتیجه حکمیت را قبول نداریم و با شما در این موضوع هم عقیده هستیم لذا لازم است تجدید نظر کنید و مجدداً بیعت نمائید و بحران دیگری فراهم نکنید . خوارج در برابر دعوت حضرت علی «رض» جبهه گرفتند و جواب نامه را رد و حکم به کفر سپاه حضرت علی و کسانی که به حکمیت باور داشتند را صادر کردند . در اقدام دیگری حضرت علی«رض» قیس بن سعد بن عباده و ابو ایوب انصاری را نزد خوارج فرستاد تا به آنان تذکر دهند که جبهه گیری آنها اشتباه و اتهام کفر به اهل ایمان ظلم عظیم و بزرگ است و باید از این فکر و روش توبه کنند و اضافه کردند حضرت امیر المومنین فرموده اند : چنانچه به فکر جنگ و درگیری باشند ما شروع کننده نخواهیم بود . خوارج در جواب حضرات قیس و ابو ایوب انصاری اعلام کردند اطاعت و بیعت دیگر محال است و ما راه صحیح را انتخاب کرده ایم و برگشت غیر ممکن است و آنگاه خود را برای پیکار آماده کردند و رسماً اعلام کردند حاضر به پیکار هستند . حضرت علی «رض» به نیروهای تحت فرمان خود ، فرمان آماده باش را صادر فرمود و حسب نوشته مورخین 80 هزار نیروی مخلص و مطیع آماده شدند و از دو جهت عازم نهروان گردیدند و سپاه نهروان را محاصره کردند ، در نهایت چند نفر از سران کلیدی خوارج و جمع زیادی از سپاه آنان کشته شدند و باقیمانده خوارج یا تسلیم و یا از محل فرار کردند و در نهم صفر سال 38 هجری ، جریان نهروان به ظاهر خاتمه یافت .  

 

صـفـات و عـقـایــد خــوارج

1-در عقیده تند و افراطی بودند

2- نسبت به علوم شرعی و فقهی بی اطلاع بودند

3 - دشمن سرسخت تقلید بودند

4- آیات مخصوص کفار را بر مسلمانان انطباق می دادند

5 - انبیاء را معصوم نمی دانستند

6- به بزرگان دین خیلی ساده طعن می زدند

7- نسبت به علماء و بزرگان قبل از خود و یا زمان خود بی احترام بودند و می گفتند ما انسان هستیم و آنها هم انسان

8-  نسبت به مسلمانان سوء ظن داشتند

9- هر مسلمانی که مرتکب گناه کبیره ای چون قتل و زنا می شد او را کافر می دانستند

10- مخالفین عقیده خود را کافر و خون و مال آنها را حلال می دانستند

11- اطاعت از امیر و خلیفه مسلمانان را جدی و لازم نمی دانستند .      

 

شــهـــادت حـضــرت علی«رض

بعد از واقعه نهروان و بعد از ایجاد دو قطب مخالف در شام و کوفه و ایجاد بحرانهای مستمر توسط سپاه شام در سالهای 38 و 39 ، این دو سال برای امام علی سالهای بحرانی و بروز فتنه های عدیده ای بودند و نیروهای باقیمانده خوارج در اینجا و آنجا شروع به قتل و تخریب نمودند بخصوص زمانی که در مصر فرماندار قهرمان وی محمد بن ابی بکر به دست سپاه شام شهید شد و این امر سبب ناراحتی شدید روحی  حضرت علی «رض» گردید و یک روز در خطبه جمعه بعد از درد دل و اظهار تاسف زیادی از پیمان شکنان در آخر خطبه چند دعایی فرمود به این مضمون : الهی از این قوم دلگیر ، ناراحت و خسته هستم و آنها هم از ایستادگی و صداقت من به تنگ آمده اند . الهی من تحمل فکر آنان را ندارم و آنها هم حاضر به اطاعت و پذیرش من نیستند .« اللهم ارحنی منهم» . الهی این عبد خود را از دست اینان آرامش ده .

چند روز بعد ازاین خطبه به شهادت رسید .  قابل ذکر است نیروهای منحرف خوارج در سال 40 هجری به فکر انتقام شکست اسلاف خود در آمدند و تصمیم گرفتند سه نفر از سران مشهور عصر خود را به قتل برسانند تا به زعم آنها دنیای اسلام را از دست آنها نجات و وحدت از دست رفته را دوباره احیاء کنند و روز جمعه هنگام نماز صبح 17  رمضان را تعیین کردند این سه نفر خارجی عبارت بودند از 1- عبد الرحمن پسر ملجم مرادی   2- بٌرک فرزند عبدالله   3- عمرو پسر ابوبکر تمیمی .

عبدالرحمن مامور قتل حضرت علی گردید و برک مامور قتل معاویه بن ابی سفیان و عمرو مامور قتل عمرو پسر عاص فرماندار وقت مصر گردیدند . دو نفر بعدی موفق نشدند و هردو کشته شدند و عبدالرحمن مرادی عمل ناجوانمردانه و فعل شیطانی خود را انجام داد . محمد فرزند حضرت علی «رض» معروف به محمد بن حنفیه می فرماید : برای نماز صبح در مسجد بزرگ کوفه بودم ، پدرم وارد مسجد شد و چندی نگذشت صدایی به گوشم خورد که شخصی می گفت « الحکم لله لا لک یا علی و لا لاصحابک » حکم از آن خداست ، نه شما و نه اصحابت ای علی . و آنگاه شمشیر خائنانه اش را کشید و به پیشانی پدر بزرگوارم ضربه ای وارد کرد و پدرم به زمین افتاد و فرمود « فزت و رب الکعبه» ( راحت شدم و به فوز دست یافتم قسم به صاحب کعبه ) « فانا لله و انا الیه راجعون » و آنگاه قاتل را دستگیر و پدرم را به منزل منتقل کردیم . پدرم فرمود : اگر ماندم در خصوص ضاربم تصمیم خواهم گرفت و اگر حیات وفا نکرد تصمیم به عهده ورثه است .   

 

**نتيجه درس **

1-حضرت علی «رض» مدت 4 سال و نه ماه و سه روز به عنوان خلیفه بر حق مسلمانان در خدمت اسلام و قرآن و سنت رسول و خدمت امت اسلامی بود و از ابتداء زندگی تا روز 17 یا 19 رمضان سال 40 هجری حسب نظر مورخین که بعضی روز ضربه را 17 رمضان و جمعی 19 رمضان می دانند ، صادقانه و مخلصانه در صراط مستقیم دین الهی حرکت کرد و با ایمان و جهاد و دفاع و شهادت خود به اسلام و رسول الله «ص» و امت اسلامی خدمت کرد .

 

 2- حیات حضرت علی «رض»همه اش درس است . همراهی عمو و استاد و مرشدش حضرت ختمی مرتبت در مکه ، جهاد و شجاعتش در مدینه، صبر و حکمتش در دوران حضرات ابوبکر و عمر و عثمان «رض» ، دافعه و جاذبه و استقامت و احترام و حفظ حدود دین در سه معرکه جمل و صفین و نهروان از صفات برجسته حضرت علی «رض» بودند وهریک در جای خود درس و عبرتی هستند .

 

3- جمله ای از حضرت علی «رض»در باره قرآن « اعلموا ان هذا القرآن هوالناصح لا یغش و ما جالس هذا القرآن احد الا قام بزیاده او نقصان ، زیاده فی هدی و نقصان من عمی » ( بدانید این قرآن واعظی است که به مخاطبینش غش و خیانت نمی کند ، کسی هم جلیس قرآن شود به زیاده و نقصان از مجلس خارج می شود ، زیاده در هدایت و نقصانی در بیراهه وگناه و انحراف) .        

 

‍‍ « وصلی الله علی سيدنا محمد و آله و صحبه اجمعین »

 

مجموعه درسهای ارائه شده پیرامون حيات خلفای راشدین (رض)

توسط حاج ماموستا ملا قادر قادري

درس چهل و هشتم از سلسه مباحث تاریخ
درس دوازدهم حیات خلفا : حیات حضرت علی (رض)

تاریخ : 24/10/87

موضوع  درس :

جنگ صفين و نتيجه آن

توضیح درس :

به محض وصول پیراهن خون آلوده حضرت عثمان بن عفان «رض» به شام ، مردم شام تحت تاثیر عجیبی قرار گرفتند و این اقدام موجب بحران خطرناکی شد و یکی از بزرگان عشيره كندي روزي به والي شام معاویه بن ابی سفیان مراجعت کرد و گفت : استحضار دارید خلیفه ما عثمان بن عفان به شهادت رسیده و قاتلان وی آزادند « فان قویت علی الطلب بدمه و الا فاعتزلنا » اگر با قدرت ، قاتلین خلیفه سوم را تعقیب و از خون وی دفاع می کنید مبارک است در غیر این صورت باشما فاصله میگیریم و پشت سرت را خالی می کنیم و جمعی نيز قسم یاد نمودند زنان خود را لمس نخواهند کرد تا قاتلین عثمان بن عفان را به جزای اعمالشان نرسانند و از طرف دیگر بعد از خاتمه جنگ جمل و بیعت اهل بصره و ایجاد وحدت امت در عراق و حجاز و مصر و ایران و انتصاب بسیاری از والیان اقالیم و انتخاب کوفه به عنوان مرکز حکومت و خلافت ، حضرت علی «رض» جریر بن عبدالله را به شام اعزام نمود و طی نامه ای خطاب به معاویه بن ابی سفیان والی شام فرمودند : « لقد بایعتی الذین بایعوا ابابکر و عمــر و عثمان » (رضوان الله تعالی علیهم اجمعین ) و من خلیفــه و امیرمومنین و منتخب مهاجرین و انصار هستم هرنوع مخالفت منتهی به ضرر دنیا و آخرت و متخلف مستحق برخورد و مجازات است و شما هم تنها دو راه در پیش دارید . 1- بیعت و اطاعت 2- جنگ و تمرد و مخالفت و اضافه فرمود : در خصوص قاتلین عثمان بن عفان که اصرار بر دستگیری و اجرای حکم در خصوص آنها را دارید اول برادری و اطاعت و بیعت خود را ثابت کنید و آنگاه تقاضای خود را مطرح نمایید . و در خاتمه نامه قید فرمود : اگر با دقت و نظر انصاف به قضایا توجه نمائید خواهید فهمید که من در مسئله قتل عثمان بن عفان بی گناه ترین فرد هستم .

 جریر نامه را به شام رساند . بعد از وصول نامه به شام ، والی شام با نزدیکان خود مشورت کرد و در نهایت تصمیم گرفتند با اوامر و درخواست خلیفه چهارم مخالفت نمایند و طی نامه‌ای بند دوم پیشنهاد مطروحه یعنی جنگ را انتخاب کردند و برای جنگ اعلام آمادگی نمودند . در اول ماه صفر سال 37 هجری حضرت علی بن ابیطالب «رض» دستور آماده باش را صادر فرمود و سپاه علوی با عِده قوی و عُده کامل با جمعیتی در حدود 70 هزار نفر در محلی به نام نُخیله در حومه کوفه جمع شدند.

ابومسعود انصاری در کوفه به جهت اقامه نماز و غیره در غیاب حضرت علی «رض» تعیین و سپس از طریق بابل و مدائن و انبار عازم شام شدند و در نزدیکی رِقّه در محلی به نام صفین خیمه زدند. خبر عزیمت و استقرار سپاه امام علی در صفین به امارت شام رسید و در کمترین وقت سپاه عظیمی از اطراف و اکناف در حدود 60 هزار نفر جمع شدند و عازم میدان کارزار گرديدند در مقابل منطقه صفین و در نزدیکی سپاه عراق مستقر شدند . چند نفر از فقهاء و بزرگان اصحاب به عنوان سفیر صلح در بین دو سپاه آمد و رفت کردند و خیلی اصرار و تقاضا و در خواست نمودند که تصمیم جنگ منتفی و اختلاف فی مابین با گفتگو حل و فصل شود حسب ظاهر نتیجه ای عاید نگردید . و چند بار دو سپاه تصمیم به در گیری و جنگ گرفتند . قاریان معروف و زاهدان مشهور در بین دو سپاه قرار گرفتند و سپر انسانی تشکیل و اجازه درگیری را ندادند . در نهایت گفتگو و جملات و کلمات در جلوگیری از جنگ اثری نکردند و زمینه درگیری کاملاً آماده شد و دو سپاه از گوشه و کنار با هم در گیر شدند و یک روز عمار بن یاسر قهرمان دوران بعثت و هجرت و جهاد که سرباز سپاه امام علی «رض» بود با چند نفر از سپاه اموی و از دوستان قدیمی اش روبرو شد و خیلی آنان را سرزنش کرد و آنها را به دنیا طلبی متهم کرد و سپس به میدان رفت و در سن 91 سالگی به شهادت رسید و جسد مبارکش همراه جسد قهرمان عرفان و توحید و اخلاص «اویس القرن» در شمال غربی صفین و در نزدیکی شهر رقه با حضور ونظارت امام علی «رض» دفن گردید و امروز مزار آنها زیارتگاه خداجویان است.

با انتشار خبر شهادت عمار بن یاسر وضعیت دو جبهه کاملاً متحول شد و تغییر کرد ، زیرا پیامبر اسلام «ص» در خصوص عمار فرموده بود : « عمار تقتله الفئه الباغیه » عمار را گروهی باغی و مخالف حق به قتل می رسانند . خبر شهادت عمار در بین سپاه علوی و اموی آثار عجیبی به جا گذاشت ، بسیاری از افراد با سابقه و از اصحاب رسول الله «ص» که در جبهه امویان بودند ، جبهه را ترک کردند و سپس جنگ تن به تن شروع شد و سه شبانه روز جنگ و درگیری در طول شب و روز ادامه داشت درشب آخر که لیله هریره (یعنی شب زوزه ) معروف شد بسیاری از طرفین با شمشیر یکدیگر قربانی شدند و در خصوص تعداد کشته شدگان دو سپاه مورخین اختلاف دارند حداقل به حدود ده هزارنفر رسیدند و سپاه شام کاملاً زمین گیر شد و آنگاه با به کارگیری یک تاکتــیک تصنــعی و برنامه ریزی شده قرآن را بر روی نیزه‌های خود کردند و اعلام کردند جنگ بس است ، قرآن حکم فی مابین باشد . حضرت علی« رض» فرمود : به این شعار توجه نکنید این تاکتیک و حیله است که به جهت جبران شکست خود مطرح می کنند . معهذا جمع زیادی از سپاه علوی اطراف امام علی «رض» را گرفتند و خواستار شدند حکمیت قرآن را قبول کند . و در نتیجه حکمیت قرآن از جانب طرفین پذیرفته شد و عهدنامه ای در 17 ماده و با حضور قریب به 30 نفر از بزرگان دو سپاه و با امضاء امام علی از جانب سپاه عراق و معاویه بن ابی سفیان از جانب سپاه شام  به تاریخ 17 ماه صفر سال 37 هجری به امضاء رسید و دو نفر را به عنوان حکم تعیین کردند که طبق قرآن کریم قضاوت و نتیجه هرچه باشد مورد قبول طرفین است .

 از جانب امام علی ، ابوموسی اشعری و از طرف معاویه بن ابی سفیان عمرو بن‌عاص به عنوان حکم تعیین و معرفی شدند . سپس آتش بس اعلام و بعد از دفن اجساد مانده در ميدان جنگ سپاه حضرت علي به كوفه و سپاه شام به دمشق برگشت و در انتظار راي حكمين ماندند. حكمين بعد از برپایی و تشکیل چندین جلسه با هر تاکتیک و حیله ای بود صفحه را کاملاً به نفع سپاه شام و بنی امیه و به ضرر و شکست سپاه علوی و حضرت علی تمام کردند ظاهراً خلیفه برحق تضعیف و امارت شام تقویت گردید . و معـــاویــه بن ابی سفیان به عنوان خلیفه معرفی شد و جشن توفیق سیاسی را گرفتند . و به محض وصول حضرت علی به کوفه جمعی از همراهان و سپاه علوی به تصمیم حضرت علی در خصوص موافقت با حکمیت اعتراض کردند و از جبهه و سپاه و هواخواهی امام علی جدا شدند و به خوارج مشهور گردیدند .

 

**نتيجه درس **

1-علی رغم توصیه فقهاء اهل سنت مبنی بر استعمال کلمات مودبانه  وبيان اقوال و نوشته هاي محترمانه  و توصیه به اظهار نظر منصفانه و بدون غرض در مسائل تاریخی بخصوص اختلاف فی مابین اصحاب رسول الله «ص» و سكوت در برابر آنچه گذشته است معهذا جمعی از صاحب نظران از فقهاء و بزرگان اهل سنت مانند : شیخ ابن حجر ، امام نووی ، ابن کثیر ، ذهبی ، قاضی ابوبکر ، ابن عربی و شیخ ابن تیمیه به صورت صریح و شفاف فرموده اند : که حضرت علی «رض» در معرکه صفین بر حق بوده و امامت وی صحیح و اطاعت وی واجب و طرف مقابل وی باغی و سپاه شام باغیه و در مسير اشتباه  بوده اند.

 

2- اظهار نظر و استنباط و اختلاف در مسائل فقهی ، سیاسی و اجتماعی در بین مسلمانان به مصداق حدیث شریف نبوی « اخـتلاف امـتـی رحـمـه» اگر منتهی به تفرقه و اختلاف مغرضانه و مورد سوء استفاده دشمن و باعث نزاع ، جنگ و خونریزی نشود مبارک  و بلا مانع است .

 

 3- مسلمانان باید در کلیه مسائل مورد بحث در حیات خود هشیار و آگاه باشند و زبان بین و ساده اندیش و خوش باور نباشند و کلمات و جملات به ظاهر حق افراد بي تقوا آنان را فریب ندهد مبادا در حکمیت حیله بازان روزگار قربانی شوند .

 

 

‍‍ « وصلی الله علی سيدنا محمد و آله و صحبه اجمعین »

اطلاعات تماس با دفتر

استان کرمانشاه ، شهرستان پاوه ، خیابان امام محمد غزالی، دفتر امام جمعه پاوه

شبکه های اجتماعی

Template Design:Dima Group