درس ششم ..... حیات سلاطین پنجم و ششم عثمانی ، سلطان محمد و سلطان مراد دوم

مجموعه درسهای ارائه شده پیرامون تــاریــــــخ خلافت سلاطین عثمانی

توسط حاج ماموستا ملا قادر قادري

درس هشتــاد وچهار از سـلـسه مبـــاحث تـــــــــاریخ
درس ششم حیات سلاطین عثمانی

 

تاریخ : 19/08/88

موضوع  درس :

1- حيات پنجمين سلطان عثماني سلطان محمد  

 2- حيات ششمين سلطان عثماني  سلطان مراد دوم

 

1- حيات پنجمين سلطان عثماني سلطان محمد  

سلطان محمد فرزند سلطان بايزيد متولد 781 هجري ودر سال 816 هجري ، قدرت دولت عثماني را بدست گرفت به مدت 8سال تا سال 824 هجري در قصرامپراتوري عثماني حضور فعال و مدبرانه داشت . محمد عثماني اگرچه مانند اسلاف خود فتوحات نظامي نداشت ولي خدمات شايسته اي به دولت وملت تركيه عثماني نمود.

 

اوضاع سياسي واجتماعي وديني دوران « سلطان محمد »

عصري كه محمد عثماني زمام دولت تركيه را بدست گرفت ، امپراتوري عثماني بشدت مجروح ومتزلزل بود ، حمله بي رحمانه تيمورلنگ و10سال جنگ داخلي فيما بين فرزندان سلطان بايزيد وتخريب و تحريك صليبي ها دولت وملت تركيه كاملاً از لحاظ ملي ومذهبي آسيب ديده بودند.

سلطان محمد علي رغم كمي سن وسال خيلي زود به دولت وكشورتركيه سروسامان داد وي فردي سالم متدين وشجيع ومحبّ دين ومخلص علماء ودلسوز مسلمانان بود وبراي حراست از دين و دفاع از مسلمين ومقابله با صليبيون وسركوبي اغتشاشگران داخلي در 24جنگ شركت كردو40بار مجروح گرديد.

سلطان محمد مشهور بود به «محمد چلبي» يعني كشتي گيره قهرمان ، بلاشك قهرمان بود. و از نظر تدين سلطان محمد اولين سلطان عثماني بوده است كه هرساله قسمت هنگفتي از دارائي خود را به جهت توزيع و هزينه بين فقراء حرمين به مكه مكرمه مي فرستاد وعاقبت در سال 824 در شهر ادرنه فوت كرد وجسد وي از شهر ادرنه (شهر مجاهدان ) به شهر بورسا (شهر فقها) انتقال داد شد.

 

2- حيات ششمين سلطان عثماني  « سلطان مراد دوم »

با فوت سلطان محمد فرزندش مراد دوم درسال 824 به قدرت رسيد وبه مدت30 سال بر كشور تركيه حكومت كرد تا اينكه درسال 855 داردنيا را وداع گفت

اوضاع سياسي واجتماعي وديني دوران سلطان مراد دوم

دوران حكومت مراد دوم همراه بود با بحرانها و جنگها و فتنه‌هاي عديده و علي رغم زحمات زيادي كه سلطان محمد در ايجاد وحدت و اتحاد تركيه انجام داده بود باز تاريخ شهادت ميدهد كه دشمنان اسلام و مسلمانان از جمله پاپ‌ها و سلاطين مسيحي و اجير شدگان به شناسنامه مسلمانان در ايجاد فتنه وبحران به نفع كفار دست بردار نشدند.

ابتدا مصطفي عثماني عموي سلطان مراد را تحريك ومصطفي جمعي را در اطراف خود جمع كرد وصليبيها بخصوص مانويل امپراتور روم وحاكم قسطنطنيه يكي از فرزندان سلطان مراد را بنام مصطفي تحريك واجير كردند و هر دومصطفي (عمو و فرزند سلطان مراد) به پشتيباني حاكم روم از دو جهت هجوم خود را شروع وبه دوشهر گاليپولي در اروپا ونيقيا در اناتولي حمله و آنها را از دست نيروهاي عثماني خارج وتا حدي شادي و سرور در دل مسيحيان صليبي انداختند.

سلطان مراد با شجاعت تمام وبا سپاه قوي بسوي دو شهر كاليپولي ونيقيا حركت كرد و هر دو شهر را مجدداً فتح وهر دو مصطفي را اسير وبه قتل رساند وسپس به انتقام از مانويل حاكم قسطنطنيه شهرمسيحي سالونيك را از نيروي بيزانس در سال 833 تسخير كرد وشهر را كاملاً ويران نمود ودر سال 848 با پادشاه مجارستان صلح نامه اي به امضاء رساند و آنگاه با پيروزي مقتدرانه از اروپا به تركيه برگشت . زمان بازگشت وي هماهنگ بود با مرگ فرزندش ارشدش علاءالدين اين حادثه اورا بسيار محزون كرد وباعث شد از قدرت به نفع فرزندش محمد كنار رفت وبه شهر مغنسيا رفت وبه زهد وعبادت وتأمل در ملكوت مشغول شد در اين فاصله پاپ از موقعيت استفاده كرد وفتوايي صادر نمود كه هر نوع معامله با مسلمانان باطل است.  اين فتوا موجب شد تمامي عهد و پيمان بين مسلمانان ومسيحيان نقص گرديد ويك بسيج عمومي عليه مسلمانان شروع شد وشهرهاي تحت سلطه عثمانيها در اروپا از جمله شهر فارنا در كنار بحرسياه در بلغارستان را محاصره كردند.

مراد با شنيدن اين خبر از عبادتگاه خود بيرون آمد و به مصداق آيه 12 سوره توبه كه مي فرماييد فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ  ( سركوب كنيد رهبران كفر را آنان عهد وپيمان ندارند.)‌ با 40 هزار نيروي تازه نفس وآماده با كشتي از درياي سياه گذشت وعهدنامه مسيحيان را روي نيزهاي خود قرار دادند وعملاً اعلام كردند اگر شما عهده شكني مي كنيد ما با نيزه  به شما جواب مي دهيم .       

در اولين اقدام لاديسلاس پادشاه مجارستان و فرمانده كل مسيحيان بدست سلطان مراد كشته شد و سر او را از تنش جدا كردند و برسرنيزه بلندي قرار دادند وشعاردادند ايها الكفار هذا رأس ملككم نتيجه جنگ كاملاً به نفع مسلمانان تمام شد واروپائيان ذليلانه و شكست خورده از محل فراركردند و سلطان مراد پيروزمندانه در سال 852  به تركيه بازگشت ودر سال 855 در عمر47 سالگي فوت كرد و بنا به وصيت خود در كنار مسجد جامع بورسا وروز جمعه در يك قبر ساده وبدون تشكيلات وي را دفن كردند.   

 

** نتيجـــه **

1- مورخين درخصوص زندگي روزانه وحيات خصوصي واجتماعي مراد دوم اظهار نظر متفاوت كرده اند. هم خوب نوشته اند وهم اظهار نظر همراه با شك و ترديد نموده اند وآنچه از حيات ظاهري مراد مانده است اين است كه وي فردي بوده است مخلص به دين واهل احترام به علم ،علماء و شعرا و در احداث مساجد و مراكز دينــــي و جهاد در راه اسلام و زهدو خلوت و رونق دادن به شريعت اسلام دريغ نداشته و عزت و شخصيت اسلام را در برابر دشمنان اسلام احيا نموده است .

 

2- مراد وصيت كرد جسد وي را در بورسا شهر فقها ودر كنار مسجد جامع مراد و در يك قبر ساده و در روز جمعه دفن كنند و اطراف قبرش را بصورت مرتب سنگ كاري كنند و به جهت استفاده حفاظ و قاريان قرآن .  اين وصيت وي بلاشك نشانه تدين است واگر اشتباهي داشته است .  والله غفور رحيم 

 

 

‍‍ « وصلی الله علی سيدنا محمد و آله و صحبه اجمعین »

 

این مطلب را به اشتراک بگذارید

Submit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn