درس دهم ..... حیات نهمین سلطان عثمانی ، سلطان سلیم اول

مجموعه درسهای ارائه شده پیرامون تــاریــــــخ خلافت سلاطین عثمانی

توسط حاج ماموستا ملا قادر قادري

درس هشتــاد و هشت  از سـلـسه مبـــاحث تـــــــــاریخ
درس دهم حیات سلاطین عثمانی

 

تاریخ : 17/09/88

موضوع  درس :

** حيات سلطان نهم عثماني سلطان سليم عثماني  **

نام وي سليم فرزند بايزيد در سال 918 هجري قمري بعداز كناره گيري پدرش بايزيد در جاي پدر نشست در ابتدا به بحرانها وآشوبهاي داخلي كه از زمان سلطان بايزيد شروع شده بود و داشت به يك شورش داخلي تبديل مي شد را سركوب وآرام كرد وامنيت داخلي را كاملاً برقرار وبعداز 8 سال حكومت در شوال926 هجري قمري فوت كرد. 

 

* اوضاع نظامي ، سياسي، ديني و اجتماعي در زمان سلطان سليم *

سليم فردي دانش دوست ، محب علماء ، اهل ادبيات ، شعر و مطالعه بود بخصوص تاريخ وادبيات فارسي وبه محض حاكميت وسلطه كامل بر اراضي عثماني ، بزرگان قوم طي نشستي به سلطان سليم پيشنهاد كردند حدود بيش از 3 قرن است با اروپاي مسيحي وصليبيون عربي درگيرند وتوسعه از جهت غرب وشمال رضايت مند است ولازم است جناب سلطان در جهت رساندن پيام خود وتوسعه كشور نظر حكيمانه خود را متوجه شرق مملكت و دولت صفوي وجنوب دولت ممالك نمايد. ودر همان جلسه تصويب كردند سياست عثماني درآينده ، در راستاي جهت استحكام 5 اصل است :

1- برخورد با دولت شاه اسماعيل صفوي

2- توسعه و كشور گشائي از جهت شام ودولت ممالك

3- حراست از حرمين شريفين در مقابل دولت پرتغال

4- مقابله وبرخورد با دولت متجاوز پرتغال كه تازه به منطقه خليج فارس ودريا ي عمان و سواحل عدن وتنگه هرمز رسيده بود

5- مساعدت وهمياري وكمك مادي ومعنوي به مسلمانان در بند اسپانيا .

 

بعداز اين جلسه سلطان سليم نامه اي به شاه اسماعيل صفوي نوشت و در آن نامه شاه اسماعيل را فردي مرتد معرفي كرد واز وي خواست از هياهو وبحران سازي در مرزها وآزار واذيت مسلمانان دست بردارد در غير اين صورت با قهر و قدرت دولت عثماني با وي برخورد خواهد شد.

شاه اسماعيل نامه سلطان سليم را مطالعه كرد ومقداري ترياك توسط پيك  سلطان به استانبول فرستاد وبه نامه رسان سلطان گفت: به سلطان بگويد نامه را در حال عادي تنظيم نكرده است زماني حالش عادي شد تصميم بگيرد. سطان سليم زماني ترياك و پيام شاه اسماعيل را ديد خيلي عصباني شد ونامه ديگري به شاه اسماعيل نوشت وهمراه آن يك خرقه ويك تسبيح ويك كشكول ويك عصا را براي وي فرستاد وبه صورت كنايه وصريح به شاه اسماعيل اعلام كرد خانواده شما درويشي بيش نبوده اند سابقه خانواده خود را بنگر ومغرور مباش آنگاه شاه اسماعيل پيغامي ديگري به سلطان سليم فرستاد و صلاح هر دو ملت وصلاح تشيع وتسنن را در همزيستي وتفاهم دانست و اعلام كرد ما از جنگ اباء نداريم ولي جنگ صلاح نيست.

سلطان سليم با توجه به سابقه شاه اسماعيل كه دستش به خون دهها هزار نفر آلوده بود پيشنهاد او را ردّ كرد ونظر به دشمني سلطان سليم با نظام صفوي و قزلباش ، طرفين به فرماندهان ارتش خود دستور آماده باش دادند عثماني ها سپاه عظيمي با اسلحه وتوپ مجهز به سپاه شاه اسماعيل حمله كردند ودر سال 920 هجري در دشت چالدران در نزديكي تبريز هردو سپاه درگير شدند وسپاه عثماني بر سپاه صفوي غلبه كرد وشاه اسماعيل شكست خورد وبه همدان واراك گريخت ولشكريان عثماني تبريز پايتخت صفويات را تسخير وسلطان سليم بعداز يك هفته توقف تمامي وسائل ومتعلقات و طلاجات  شاه اسماعيل را همراه خود به استانبول برد.

در اين عمليات ديابكر وشمال كردستان عراق وبسياري ديگر از شهرهاي كردنشين به دولت عثماني ملحق شد. دولت سلطان سليم زماني كه از طرف شرق مطمئن شد وبه اين نتيجه رسيد كه ديگر شاه اسماعيل توان جنگ با عثماني ها را ندارد بفكر دولت ممالك افتاد. مركز دولت ممالك در مصر بود وبر شام(سوريه فعلي) لبنان ، فلسطين ، حجاز و يمن حاكميت داشت. هماهنگ با تصميم سلطان سليم جمعي از علماء وقضات شام با امضاء خود نامه اي را به سلطان سليم نوشتنند به اين مضمون كه جناب سلطان سليم ما از دولت ممالك ناراضي وحاضر به همكاري با سلطان عثماني هستيم ومعتقديم كه مسير حركت ودولت ممالك در خلاف شريعت اسلام است. آنگاه سلطان سليم نامه اي به سلطان ممالك غوري نوشت واو را به اطاعت دعوت نمود.

سلطان ممالك نامه سلطان سليم را باخنده و بصورت تحقير آميز قرائت كرد ودستور داد حامل نامه را به قتل رسانند. سلطان سليم با شنيدن خبر اقدام غير عاقلانه سلطان مصر دستور داد سپاه عثماني با تجهيزات كامل به مرز وحدود شام حركت كند. سلطان غوري به حلب مرز عثماني آمد وجنگ سنگيني بين طرفين به وقوع پيوست سلطان غوري كشته شد وسپاه ممالك شكست خورد.

سپاه عثماني جسد سلطان ممالك را محترمانه كفن و در حومه حلب دفن كردند وسپس دمشق را فتح وبه طرف فلسطين حركت كردند و در كمترين وقت به قدس رسيدند و سلطان سليم در مسجدالاقصي 2 ركعت نماز شكر خواند وخيلي گريه ودعا كرد و سپس نامه اي به طومان سلطان جديد ممالك كه بعداز قتل غوري جانشين وي شده بود نوشت و او را به اطاعت وتسليم دعوت كرد سلطان تازه كار ممالك به نامه سلطان سليم جواب ردّ داد و دستور جنگ را صادر و درغزه بين 2 سپاه جنگ سنگيني در گرفت وسپاه ترك بر لشكر ممالك غالب آمد و سلطان سليم به طرف پايتخت ممالك حركت كرد و سلطان طومان را دستگير وبه قتل رساند وبه دودمان ممالك خاتمه داده شد شريف حاكم حجاز با شنيدن قتل غوري وطومان وفتح مصر نامه  اطاعت وتسليم را به سلطان سليم نوشت وكليد كعبه مشرفه را براي سلطان سليم فرستاد واعلام كرد از اين تاريخ جناب سلطان سليم خادم الحرمين است . سپاه عثماني به حرمين وآنگاه به يمن رسيدند و حاكم يمن تسليم لشكر عثماني گرديد.

ونيروهاي دريائي عثماني وسواحل درياي احمر وعدن ومرزهاي حجاز ويمن در مقابل نيروي درياي پرتغال كه قصد تجاوز به حرمين شريفين را داشتند سنگر گرفتند. و دولت عثماني به يك امپراطوري تبديل شد، از طرف شمال از آلباني واز طرف ديگر به درياي هند رسيد واز طرف شرق از تبريز و اروميه به اسكندريه مصر رسيد.    

 

*** توضيح نهائي ونتيجه  موضوع در درس بعد ***

 

‍‍ « وصلی الله علی سيدنا محمد و آله و صحبه اجمعین »

 

این مطلب را به اشتراک بگذارید

Submit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn