درس چهارم .... حيات حضرت ادريس (ع)

روز سه شنبه مورخ 14/2/89 ، و در ادامه کلاسهای هفتگی ماموستا ملا قادر قادری ، در مسجد قباء پاوه با حضور علاقمندان درس يكصد و ششم  از سلسله مباحث تاریخ با موضوع تاريخ انبيـــــاء‌ ارائه شد. 

در ادامه ، درس مذکور جهت استفاده علاقمندان درج شده است .

 

  

مجموعه درسهای ارائه شده پیرامون تــاریــــــخ انبيــــــاء

توسط حاج ماموستا ملا قادر قادري

درس يكصـــــدو ششم  از سـلـسه مبـــاحث تـــــــــاریخ
درس چهارم  
حیات انبياي الهي

 

** موضوع درس **

** حيــــات حضـــرت ادريــــــس (ع) **  

مقدمه

بنابر انچه در تاريخ آمده است حضرات آدم و حواء (ع) به امر خداوند متعال با هم ازدواج نمودند و نتيجه ازدواج آنان چندين فرزند پسر و دختر بود كه مورخين تعداد آنها را تا يكصد نفر ذكر كرده اند.

در بين اولاد آدم (ع) در تاريخ تنها نام حضرات شيث و ادريس به نام پيامبر آمده‌ و در قرآن تنها نام ادريس ذكر شده است و به صورت اشاره نام قابيل و هابيل نيز آمده است .

به جهت آشنائي دوستان به شرح زندگي و ازدواج فرزندان ابوالبشر و اختلاف قابيل و هابيل اشاره مي كنم اميد است مورد استفاده قرار گيرد :

حسب آنچه در روايات و تاريخ آمده است به امر خداوند متعال و به جهت عمران زمين و ازدياد نسل در روي كره خاكي حضرت آدم بعد از ازدواج با حضرت حواء و ازدياد فرزندان آنها ، حضرت آدم به امر خدا دختر شكم اول را براي پسر شكم دوم و بالعكس را به عقد يكديگر در مي آورد و كانون خانواده را تشكيل مي دادند و زندگي آنها بيشتر از طريق دامداري و كشاورزي تامين مي شد.

در آيه 27 تا31 سوره مائده به شرح حال اين دو نفر از پسران حضرت آدم بدون ذكر نام آنها اشاره شده است تا حيات آنها درس و عبرتي براي نسل هاي بني آدم باشد . قرآن كريم اين چنين به حيات كوتاه اين دو نفر اشاره دارد:

(وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ ....) بخوان و براي مردم توضيح دهيد اخبار دو نفر از پسران آدم را

و همچنانكه عرض شد قرآن نام آنان را ذكر نكرده است ولي اهل تاريخ و راويان مورد اعتماد نام آنها را قابيل و هابيل ذكر كرده‌اند و درخصوص حيات آنان اين چنين آمده است كه از حضرت حواء همراه هابيل دختري به نام لوزا و همراه قابيل دختر ديگري به نام اقليما به دنيا آمد زماني به حد رشد و ازدواج رسيدند حسب مقررات حاكم كه به آن اشاره كرديم حضرت آدم(ع) تصميم گرفت توامه هابيل را براي قابيل و همراه قابيل را براي هابيل به عقد درآورد . حسب ظاهر قابيل با اين عمل و عقد و ازدواج راضي نبوده است زيرا اقليما كه توامه قابيل بوده زيباتر و جمال و سيماي ظاهريش بهتر از لوزا بوده و قابيل گفته است سهم هابيل زيباتر و شايسته من است و من حاضر نيستم توامه خود را به ديگران بدهم . سپس اختلاف ايجاد شد و حسد قلب و درون قابيل را نسبت به هابيل تشديد نمود و موضوع به قرباني كشيد كه يك نوع قرعه كشي بود .در قرعه كشي باز همان شد كه حضرت آدم انجام داده بود قابيل باز راضي نشد و هابيل را به قتل تهديد كرد مع الوصف هابيل صابرانه و آرام به زندگي ادامه داد تا اينكه يك روز قابيل تصميم گرفت برادرش را به قتل برساند و اين عمل شنيع را در صحرايي خارج از محل اقامت خود انجام داد . بعد از انجام اين ماموريت جاهلانه متحير و گرفتار شد و نمي دانست جسد برادرش را چگونه مخفي كند به اين طرف و آن طرف جسد را حمل كرد باز راهي در جهت اخفاء آن پيدا نكرد . خداوند متعال به حكمت خود زاغي را مامور تعليم قابيل نمود ، زاغ در برابر قابيل زاغ ديگري را كشت و يك چاله كوچكي درست كرد و جسد زاغ مرده را در آن گذاشت و با مقداري خاك جسد را پوشاند . قابيل به عمل زاغ خيره شد و به خود گفت : اين براي تعليم من آمده است و ايشان هم زمين را كند و قبر كوچكي ساخت و جسد برادرش را در آن گذاشت و با خاك آن را پوشاند و از عمل خود پشيمان و آه و حسرت كشيد . قرآن كريم ماجرا را اين چنين تعريف مي كند . (فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الأرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْأَةَ أَخِيه آيهِ ( زاغي را مامور كرديم تا از طريق كندن زمين به قابيل نحوه دفن برادرش را نشان داد)

قرآن به جهت عبرت و درس اين قصه را براي ما ذكر كرده است اميد است از آن استفاده كنيم .

بعد از ذكر اين مقدمه به حيات حضرت ادريس اشاره مي كنم .  

 

دومين پيامبر مذكور در قرآن : حضرت ادريس (ع) 

حضرت ادريس نوه حضرت شيث است و در مصر متولد شد و در زمان جدش حضرت آدم قبل از رسالت و پيامبري 308 سال زندگي كرد و با فوت حضرات آدم و شيث خداوند متعال لباس عزت و رسالت بر تن ادريس پوشاند و او را به عنوان  فرستاده خود مبعوث فرمود .

نام حضرت ادريس (ع) در قرآن دو بار آمده است در سوره   هاي مريم و انبياء . در آيه 56 سوره مريم آمده است : « وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا » ( و ياد كن در كتاب خود احوال ادريس را كه او شخصي بسيار راستگو و پيغمبري عظيم الشان بود).

اين پيامبر بزرگوار اهل مصر را به توحيد ، عدالت ، نماز ، روزه، زكات ، جهاد و احسان و انفاق به فقراء و مبارزه با طاغوت و مفسدين دعوت كرد و مانند ساير رسولان خدا ماموريت خود را انجام داد و جمعي از اولاد بني آدم را به طريق مستقيم هدايت فرمود .

حضرت ادريس(ع) اولين كسي بود كه خط نوشت و جامه دوخت و علم خياطي را به ديگران تعليم داد چرا كه قبل از وي لباس پوشيدن عادت نبود و افراد عورت خود را با پوست حيوانات مي پوشاندند .

خداوند متعال 30 صفحه دستورات براي حضرت ادريس فرستاد اين پيامبر بزرگوار روش ارشادش بيشتر جنبه اخلاقي داشت و در زمان حيات خود خدمت شايسته اي به فرزندان جدش نمود و در نهايت حيات را به درود گفت .

سلام و صلوات خداوند بر حضرات آدم و شيث و ادريس و هابيل مظلوم باد

                                                 

 ** نتيجه **

1-يكي از عوامل خطرناك كه آثار مخرب در جامعه دارد حسد وحسد ورزيدن است. معني حسد : قصد زايل شدن و از بين بردن نعمت از غير است .

 مثلاً خداوند به كسي نعمتي ارزاني فرموده است يك نفر ديگر با اين اعطاء الهي ناراحت است و مرتب در درون خود آرزو مي كند كه نعمت و وضعيت طرف تغيير كند و از بين برود اين مريضي هم از طريق درون ظاهر مي شود كه با آه و حسرت فرد حاسد اثر خود را نشان مي دهد و هم مي توان به صورت عملي در محو و زايل كردن نعمت ديگران اقدام كرد . مانند اقدام قابيل بر عليه هابيل . در اسلام حسد مرض درون است و خيلي خطرناك است .

 پيامبر اسلام ( ص) مي فرمايد : « اياكم و الحسد فان الحسد ياكل الحسنات كما تاكل النار الحطب » يعني هشيار حسادت باشيد چون حسادت اعمال نيك انسان را محو و نابود مي سازد همچنانكه آتش چــــوب را مي سوزاند و نابود مي كند .

قصه قتل هابيل ريشه اش در حسد بود و بيان و ذكر اين قصه تذكر و يادآوري و عبرت است براي ما كه حسد انسان را به جايي مي رساند كه برادر ، برادر خويش را نابود مي كند و بايد ما هم هشيار حسادت و طمع باشيم .

 

 2-  در حيات قابيل نكته ديگري قابل توجه است و آن اين است يادگيري و آموختن دانش از طرف هر كسي باشد بايد از آن استقبال كــرد حتي اگر از طــرف پرنده اي باشد همچنانكه زاغي معلم قابيل شد

 

3-نكته ديگري كه در حيات حضرت ادريس (ع) بايد مورد توجه قرار گيرد و به عنوان درس از آن استفاده نمائيم اين است تمامي پيامبران از ابتداء تا انتهاء كارشان دعوت به خدا پرستي ، عبادت و مبارزه با مفسدين و طاغوت بوده و كار كردن در حيات انبياء يك اصل مهمي بوده است . 

از جمله حضرت ادريس كـار خياطي مي كرد و علم خياطي را به ديگران تعليم مي داد تا به ديگران بفهماند پيامبران الهي و رهبران ديني خير خواه دنيا و آخرت ملت هستند و آرزوي آنان عزت و سربلندي انسان در دنيا و سعادت و رستگاري در آخرت است و اين ماموريت بهترين ماموريت است . خداوند به ما توفيق دهد مطيع خدا و رسولان خداوند باشيم .  انشاء الله 

                       

 

‍‍ « وصلی الله علی سيدنا محمد و آله و صحبه اجمعین »

 

این مطلب را به اشتراک بگذارید

Submit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn