درس هشتم .... حيات حضرت صالح (ع)

روز سه شنبه مورخ 18/03/89 ، و در ادامه کلاسهای هفتگی ماموستا ملا قادر قادری ، در مسجد قباء پاوه با حضور علاقمندان درس يكصد و دهم از سلسله مباحث تاریخ انبيا(ع) با موضوع حيات حضرت صالح (ع)  ارائه شد.

در ادامه ، درس مذکور جهت استفاده علاقمندان درج شده است .

 

 

 

مجموعه درسهای ارائه شده پیرامون تــاریــــــخ انبيــــــاء

توسط حاج ماموستا ملا قادر قادري

درس يكصـــــد و دهم از سـلـسه مبـــاحث تـــــــــاریخ
درس هشتم
حیات انبياي الهي

 

** موضوع درس **

** حيات حضرت صالح (ع) **  

حضرت صالح فرزند عبيد فرزند جابر بن ثمود است . نام اين بزرگوار 11 بار در قرآن ذكر شده است . اولين پيامبري است از اعراب و براي قوم عرب مبعوث شده است و مدت 280 سال عمر كرده و از سوي خدا براي هدايت قوم ثمود فرستاده شد .

قوم ثمود در ناحيه وادالقري بين مكه و شام در شهر حجر زندگي مي كردند . حضرت صالح (ع) با جهد و تلاش شبانه روزي خود قوم ثمود را به سوي توحيد ، نيكي و پاكدامني دعوت كرد ولي قوم ثمود حاضر به اطاعت نشدند و مانند قوم عاد در بت پرستي و فساد و ظلم و طغيان غوطه ور بودند و در زندگي آنها جز انحراف و گمراهي چيز ديگري ديده نمي شد .

حسب تعبير قرآن كريم قوم ثمود در كار روزانه خود و در زندگي دنيا خيلي سخت كوش و داراي ظواهر تمدن پيشرفته و شهرهاي آباد داشتند و خانه هاي امن و اماني در دل كوهها براي خود ساخته بودند به امر خداوند حضرت صالح يكبار تذكر شكرگزاري را به قوم ثمود داد و فرمود : « وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَكُمْ فِي الأرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُيُوتًا فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّهِ وَلا تَعْثَوْا فِي الأرْضِ مُفْسِدِينَ»(آيه 74 سوره اعراف). اي قوم تجديدنظر كنيد و از قوم عاد عبرت بگيريد شما جانشين قوم عاد هستيد آنها مورد غضب خداوند قرار گرفتند . خداوند متعال شما را در زمين مستقر و امكانات عديده داده است و هنر و عقل در امور دنيا را به شما عطا فرموده كه مي توانيد كوهها را بشكافيد ، خانه ها را در قلب سنگ احداث و شهر ها بنا كنيد لذا به شكرانه اين توان به سوي توحيد و فطرت و خالق خود برگرديد و فساد و ظلم نكنيد و اهل فساد و تباهي نباشيد.

قوم ثمود در برابر اين اخلاص و صداقت و دلسوزي حضرت صالح گفتند : اي صالح از شما چنين انتظاري نداشتيم اين چه فكري است ما را از پرستش بت كه معبود پدران ماست نهي مي كنيد ما هرگز حاضر به قبول حرفهاي شما نيستيم ودست از راه پدران خود بر نمي داريم .

حضرت صالح فرمود : اي قوم چرا از نيكي به سوي بدي و خسارت با شتاب حركت مي كنيد و به جاي حركت به سوي رحمت به سوي عذاب مي رويد اين همه لجاجت و جهل و غفلت براي چيست ؟

قوم ثمود گفتند : اي صالح شما هيچ امتياز ي بيشتر از ما نداريد نه از نظر خانواده و نه از نظر ثروت پس حق نداريد بيش از اين براي ما مزاحمت ايجاد كنيد ما هرگز از روش و سنت آباء و اجداد خود كوتاهي نخواهيم كرد .

حضرت صالح فرمود :‌ ( « يا قوم قد ابلغتكم رساله ربي » اي قوم من آنچه را كه لازم دانستم از برنامه خداوند و هر آنچه صلاح شما در آن بود به شما ابلاغ كردم متاسفم شما دوستدار صلاح و خير و مصلحت نيستيد)

 اختلاف و جدال ادامه پيدا كرد يك روز حضرت صالح فرمود : اي قوم بيش از يكصد سال است مجدانه مشغول دعوت هستم تا اين تاريخ جمعيتي در حدود يكصد نفر رسالت را قبول كرده اند من به وظيفه خويش عمل كرده ام و براي شما ناراحت هستم كه تحت تاثير وسوسه شيطان قرار گرفته ايد و تا عذاب الهي بر شما نازل نشده است تجديدنظر كنيد.

يك روز حدود هفتاد نفر از بزرگان قوم به حضرت صالح پيشنهاد كردند همگي به كنار كوه معروفي كه در آن محل بود بروند و در آنجا مطلبي به وي پيشنهاد خواهند كرد در صورت تحقق به وي ايمان خواهند آورد و سپس بقيه قوم را به توحيد دعوت خواهند كرد .

حضرت صالح پيشنهاد را قبول كرد و به محل مورد اشاره رفتند . بزرگان قوم گفتند اي صالح اگر شما بتوانيد در درون اين صخره بزرگ يك ماده شتر سرخ رنگ پر پشم و با نشاط بيرون بياوريد به شما ايمان خواهيم آورد.

حضرت صالح فرمود : اين خواسته شما انجامش براي من سنگين است ولي براي خداي من خيلي سهل و آسان است سپس در بارگاه حق شروع به دعا و نيايش كرد و لحظه اي نگذشت سنگ محكم و بزرگ ترك برداشت و شتري با همان وصف و شمايل بيرون آمد افراد حاضر تحت تاثير قرار گرفتند و همگي ايمان آوردند و به شهر بر گشتند در مسير راه شيطان آنها را وسوسه كرد ده نفر با حضرت صالح و رسالتش ماندند و بقيه به همان بت پرستي سابق برگشتند .

حضرت صالح فرمود : خداوند به من وحي فرموده است : (« هذه ناقه الله »  اين شتر آيت و معجزه الهي است و بايد بماند)

قوم ثمود وجود شتر را تحمل نكردند يك روز او را نحر و از پاي در آوردند .

حضرت صالح فرمود : اي قوم شما با دست خودتان قبر خود را كنديد .

قوم ثمود گفتند : اي صالح تهديد بس است منتظر عذاب شما هستيم هرچه شد شد، ولي ايمان به شما هرگز .. 

حضرت صالح فرمود : سه روز ديگر روي زمين خداوند مي مانيد و سپس به انتقام اين همه لجاجت و انحراف و تكبر بخصوص به خاطر كشتن شتر نابود خواهيد شد .

روز چهارشنبه شتر و معجزه صالح، ناقه خداوند را نحر كردند و كشتند روز شنبه بعد زلزله اي در صبحدم شهر و ديار را فرا گرفت و تمامي كافران نابود شدند . قرآن مي فرمايد : ( « انا ارسلنا عليهم صيحه واحده»  زلزله سنگيني همراه صداي گوش خراش بر آنها نازل كرديم همگي نابود شدند )

** نتيجه **

1-دعوت حضرت صالح مانند ساير انبياء عظام دعوت به توحيد بود قرآن مي فرمايد : « وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ »  . اين شعار در ماموريت تمامي پيامبران آمده است و جزء برنامه همه آنها بوده است.

 

  2- تذكر به نعمات پروردگار يكي ديگر از استراتژي و وظيفه انبياء بوده است پيامبران هميشه به مردم فرموده اند شاكر نعمات خدا باشيد و حضرت صـــالح نيز فــــرمــــــــــود : « فاذكروا آلاء الله »  اين وظيفه مسئولان و رهبران و سران جامعه و خانواده است كه همه نعمتهاي خداوند را به افراد تذكر دهند . 

 

3- يكي از صفات قبيحه قوم ثمود كبر و خود پسندي بود قرآن كريم مي فرمايد : « قال الملا الذين استكبروا من قومه » اشراف مستكبر و از خود راضي به صورت مسخره به پيروان حضرت صالح مي گفتند : « اتعلمون ان صالحاً مرسل من ربه » قبول داريد كه صالح پيامبر است .

 پيروان صالح گفتند : بله ايشان پيامبر است و ما به رسالت او ايمان آورده ايم مستكبرين و اشراف  گفتند « انا بالذي آمنتم به كافرون »  ما به صالح ايمان نخواهيم آورد . بايد به اين نكته توجه كنيم فقراء در كنار صالح ايستادند تا ثابت كنند هميشه پيروان صادق انبياء از مستضعفان و فقراء بوده اند .

 

4- ناقه الله يا شتر خدا همچنانكه اشاره شد شتر ويژه اي بود و در قرآن 7 بار نام وي ذكر شده و همه چيز آن به خلاف ساير شترها بود .

از سوي خداوند به صالح امر شد آب و منابع طبيعي منطقه بايد به دو قسمت تقسيم شود يك روز براي كل مردم و احشام آنها و يك روز براي ناقه صالح . ناقه تمام آب چشمه و حوضچه  شهر را و همچنين مرتع شهر را در نوبه خود در اختيار مي گرفت و به حدي آب و علف مي خورد كه شيرش كفاف كل جمعيت شهر را مي كرد روز بعد شتر استراحت مي كرد و آب و علف و مرتع در اختيار دامهاي شهر بود عاقبت مخالفان اين وضعيت را تحمل نكردند و يك روز او را از پا در آوردند و خداوند را عصباني و خود را نابود نمودند خداوند ما را از مخالفت با دين و رسالت انبياء مصون بدارد . انشاء الله

 

 « وصلی الله علی سيدنا محمد و آله و صحبه اجمعین »

این مطلب را به اشتراک بگذارید

Submit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn