روز سهشنبه مورخ 21/10/89 در ادامه کلاسهای هفتگی ماموستا ملا قادر قادری در مسجد قباء پاوه درس يكصد و سي و دوم از سلسله مباحث تاریخ ( درس سيام تاريخ انبيا(ع) ) با موضوع حيات حضرت يونس(ع) ارائه شد.
در ادامه ، درس مذکور جهت استفاده دوستداران و علاقمندان مباحث تاريخي درج شده است.
مجموعه درسهای ارائه شده پیرامون تــاریــــــخ انبيــــــاء
توسط حاج ماموستا ملا قادر قادري
درس يكصـــــدو سي و دوم از سـلـسه مبـــاحث تـــــــــاریخ
درس سيام حیات انبياي الهي
*************
لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَهٌ لِّأُوْلِي الأَلْبَابِ
به تحقيق در بيان سرگذشت پيامبران براي صاحبان خرد عبرتي هست ( آيه 111 يوسف )
** موضوع درس **
حیات حضرت يونس (ع)
حضرت يونس فرزند متّي يكي از پيامبران بزرگوارتاريخ انبياء عظام است. نام مباركش در 6 سوره قرآن ذكر شده و يك سوره قرآن كريم بنام ايشان است.
يونس از پيامبران بني اسرائيلي و محل مأموريت وي ديار نينوا (موصل قديم) بوده است داستان زندگي يونس غم انگيز و جاي تأمل و درس عبرت است. مردم منطقه موصل و نينوا بت پرست بودهاند و يونس (ع) 33 سال با جهد و جهاد خود بصورت مدام آنان را به توحيد و خداپرستي و بيزاري از بت پرستي دعوت كرد، معهذا فقط 2 نفر دعوت او را پذيرفتند و ايمان آوردند كه نام آن دو نفر روبيل و تنوخا بود. صبر يونس لبريز و حوصله وي بسر رفت ، يك روز آنان را به عذاب الهي تهديدكرد ، اهل نينوا گفتند: اي يونس مطمئن باش ما دعوت شما را اجابت نخواهيم كرد و اگر راست ميگويي ، تهديدات خود را عملي و بر ما عذاب نازل كن!
زمانيكه حضرت يونس كاملاً از ايمان قومش مأيوس شد ، تصور كرد به وظيفهاش عمل كرده است ، اول به مردم اعلام كرد كه سه روز ديگر عذاب الهي بر سر شما نازل خواهد شد و سپس خودش شهر و ديار نينوا را ترك كرد و آرام آرام خود را به كنار دريا رساند و بر يك فروند كشتي مسافري كه از محل گذر ميكرد سوار شد كشتي حامل يونس در وسط دريا دچار اضطراب و طوفان شد و بنا به روايتي يك كوسه عظيم الجسه جلو كشتي را گرفت و كشتي در حال غرق شدن بود و مسافران كشتي شروع به داد فرياد كردند.كشتيبان اعلام كرد در بين مسافران يك فرد گناهكار كه از وظيفه و از دست مافوق خود فرار كرده است وجود دارد بايد شناسائي و در دريا افكنده شود ، در غير اينصورت با توجه تجربيات تاريخي كشتي و مسافران غرق خواهند شد.
مسافرين در ميان خود شروع به شناسائي فرد مذنب كردند و چون نتيجهاي حاصل نشد ، از طريق قرعه كشي بجهت شناسائي فرد متواري اقدام و در سه بار قرعهكشي هر سهبار قرعه بنام يونس افتاد مسافران كشتي هر چه به سيماي يونس نگاه كردند او را فرد صالحي يافتند ولي جز انداختن وي به دريا راهي نبود و علي رغم ميل باطني يونس را به دريا انداختند.كشتي راهي شد خداوند به يكي از ماهيها عظيم الجثه امر فرمود: «خذ عبدي و لا تأكله» ( آرام عبد مرا در دهان خود قرار ده ولي به او آزاري نرسان) الله اكبر اذا قال لامركن فيكون .
ماهي يونس را به امر خداوند بلعيد و شب فرا رسيد و يونس در ميان 3 تاريكي قرار گرفت تاريكي شب و تاريكي بحر و تاريكي شكم ماهي. ترس و حزن و ناراحتي روح و فكر يونس را پوشانده بود و در اين لحظه سر به سجده نهاد و گفت: « اِلهی ظَلَمتُ نَفسی » الهي مسجدي را براي عبادت تو انتخاب كردهام كه تا بحال سابقه نداشته است سپس شروع به دعا و اسغفار كرد و مرتب اين جمله را تكرار ميكرد « لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ »( هيچ خدايي جز تو اي خداي تنها وجود ندارد. تنها تو شايسته تسبيحات هستي من اشتباه كردم گناه مرا ببخش )
در نهايت خداوند دعاي يونس را قبول فرمود و بعد از چند ساعت و يا چند روز (بنابه روايات مختلف) خداوند به ماهي دستور داد يونس را در ساحل بگذارد. ماهي به امر حق عمل كرد . حضرت يونس در لحظه قرارگرفتن در ساحل موجودي ضعيف و بي رمق و چون پرندهاي بي پر و بال بود. خداوند ميفرمايد «فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاء وَهُوَ سَقِيمٌ * وَأَنبَتْنَا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِّن يَقْطِينٍ » (ما او را رهايي بخشيديم و او را در سرزميني خشك و خالي از گياه افكنديم در حالي كه بيمار بود ، بوتهاي كدو (كولهكه) بر او رويانديم تا در سايه برگ هاي پهن و مرطوبش آرامش يابد و از آزار پشهها مصون باشد ) « وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِئَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ » (وبعد از بهبودي او را براي رهبري بيش از يكصد هزار نفر فرستاديم) و مدتها در بين مردم مؤمن بود و با هم زندگي كردند و سپس دارفاني را وداع گفت .
در خصوص نهايت قوم يونس زماني كه حرفهاي حضرت يونس را شنيدند كه فرمود سه روز ديگر عذاب الهي نازل خواهد شد و مشاهده نمودند يونس از ترس عذاب الهي نينوا را ترك كرد همگي باور كردند تهديد جدي است و لذا قبل از نزول عذاب توبه كردند و به خداوند متعال ايمان آوردند. و روبيل شاگرد مخلص حضرت يونس آنها را رهبري كرد و خداوند متعال كه تغيير قوم را ديد عذاب را بر آنان نازل نكرد و همگي آيمان آوردند و سپس حضرت يونس بهميان آنان برگشت و همگي رسالت و راه يونس را بجان و دل قبول كردند و پرچم توحيد در نينوا برافراشته گرديد.
** نتيجه درس**
1-بايد قبول كنيم خداوند تخلف را از هيچ كسي قبول نخواهد كرد حتي اگر پيامبرباشد در قصه يونس(ع) ، اين پيامبر بزرگوار يك خلاف اولي و اشتباه خيلي كوچك انجام داد به آنهمه مصيبت گرفتار شد . بايد ساير افراد با خود خلوت كنند و زياد از خود راضي نباشند.
2-دعوت به دين و جهاد در راه حاكميت حق و كوشش در جهت اعتلاء ارزشهاي معنوي نيازمند صبر است و به همين دليل است خداوند عظيم الشأن در سوره قلم به پيامبر بزرگوار اسلام ميفرمايد « فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُن كَصَاحِبِ الْحُوتِ » (اي پيامبر صبر كن و منتظر امر خداوند باش و مانند صاحب ماهي «يونس» مباش) تبليغ دين خستگي ندارد و راه موفقيت در امر تبيلغ دين صبر است و استقامت و توكل به خدا
3- دعا و توبه و استغفار در وقت تنگنا و ناراحتي قطعاً موثرند قرآن كريم در خصوص حضرت يونس(ع) ميفرمايد اگر دعا و تسبيحات و ذكر يونس نبود كه خداوند بسبب آنها يونس را نجات داد براي هميشه و تا قيامت دربطن ماهي مي ماند . « فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِينَ * لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ» (آيات 143 و 144 صافات)
4-ايمان صادقانه و عمل صالح و بدون ريا در رستگاري آخرت و رفاه و امنيت دنيوي جامعه مؤثرند. همچنانكه قوم يونس با توبه وايمان ، امنيت خود را تأمين و مورد لطف خداوند قرار گرفتند « فَلَوْلاَ كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ لَمَّآ آمَنُواْ كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الخِزْيِ فِي الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ » (آيه 98 يونس)
** خداوندا در هر حال به ما صبر عطا فرما * *
رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَهَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَآ أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ
« وصلی الله علی سيدنا محمد و آله و اصحابه اجمعین »