درس دوم .... قصه و حيات اصحاب الكهف

روز سه‌شنبه مورخ 30/01/90در ادامه کلاسهای هفتگی ماموستا ملا قادر قادری در مسجد قباء پاوه درس يكصد و چهل و دوم از سلسله مباحث تاریخ ( درس دوم قصص القرآن ) با موضوع قصه و حيات اصحاب الكهف ارائه شد.

در ادامه ، درس مذکور جهت استفاده دوستداران و علاقمندان مباحث تاريخي درج شده است .

 

مجموعه درسهای ارائه شده پیرامون قصص قرآن

توسط حاج ماموستا ملا قادر قادري

درس يكصـــــدو چهل و دوم از سـلـسه مبـــاحث تـــــــــاریخ
درس دوم «
قصه و حيات اصحاب الكهف »

*************

** موضوع درس **

قصه و حيات اصحاب الكهف

یکی از قصه های شیرین ، مهم و عجیب قرآن کریم قصه اصحاب کهف است که آیاتی از سوره کهف را به خود اختصاص داده است و آیات نهم تا بیست و ششم سوره کهف در خصوص این قصه عجیب و مهم و غیبی است.

اصل قصه بدین قرار است در یکی از شهرهای روم سابق حاکم ظالم و بت پرستی بود به نام دقیانوس که بصورت اجبار و زور مردم شهر را به بت پرستی دعوت میکرد در میان ساکنان شهر جمعی از جوانان موحد و خداپرست بودند که هدایت خداوند و نور توحید دلهای آنان را نورانی کرده بود که به خداوند متعال ایمان داشتند و در سایه ایمان صادقانه خود زندگی میکردند و به دعوت دقیانوس«نه»گفتند و در مقابل دعوت شیطانی حاکم ایستادگی کرده و مردم را به عصبانیت و مخالفت با برنامه دقیانوس دعوت کردند .

این جوانان از طریق عوامل وابسته به قدرت حاکم شناسائی و تحت تعقیب قرار گرفتند و با هم مشورت کردند و گفتند لازم است در جهت حفظ و دفاع از عقیده و باور خود شهر را ترک و مهاجرت کنیم. این گروه مخلص شب هنگام شهر را ترک و به غاری در فاصله نه چندان دور از شهر عزیمت نمودند . در مسیر راه با چوپانی برخورد کردند سگ همراه چوپان گله را ترک و به دنبال جوانان افتاد جوانان کوشیدند سگ را از همراهی پشیمان کنند اما سگ مأموریتی داشت و به تهدید جوانان توجهی نکرد. جوانان به غار مورد نظر رسیدند و به محض ورود به غار خداوند متعال آنان را به خواب برد و سگ در جلو در بصورت نگهبان ایستـــاد و مدت 309 سال در خواب ماندند و سپس به امر حق بیدار شدند و از همدیگر مدت خواب خود را سوال کردند بعضی گفتند یک روز و جمعی هم گفتند شاید نصف روز و در نهایت گفتند خداوند بهتر می داند چند مدت در خواب بوده ایم سپس با هم مشورت کردند و یک نفر را به جهت خرید مواد خوراکی به شهر فرستادند و خیلی اصرار کردند مراقب خودش باشد شناسائی نشود که در صورت شناسائی همه آنها نابود خواهند شد مرد اعزامی به شهر رفت وضعیت شهر و خانه ها را دید تعجب کرد و باور نداشت که این شهر آنهاست با ناباوری مقداری مواد خوراکی خریداری کرد و قیمت کالا را به فروشنده داد زمانی که فروشنده به نوع پول نگاه کرد گفت این سکه مربوط به 4 قرن پیش است شما از کجا آمده اید و این پول را از کجا آورده اید شکل و لباس شما عجیب و غریب است خلاصه خبر موضوع به دستگاه حاکم رسید و جوان دستگیر و محل جوانان شناسائی و لشکری به دنبال جوان به راه افتادند تا از وضعیت این مردان قدیمی آگاهی پیدا کنند جوان از مأموران اجازه خواست تا به وی اجازه دهند چند لحظه زودتر به داخل غار برود و دوستان خود را از اوضاع شهر و حاکمیت و برنامه و تغییرات دنیا آگاه کند.

به محض ورود به غار و بیان ماوقع ، خداوند همه آنها را دوباره به خواب همیشگی برد و اجازه نداد ماجرای این معجزه بیش از این افشاء شود اصل انگیزه که بعث و احیا بعد از مرگ کاملا روشن شد و غایه قصه همانا تأیید حیات پس از مرگ است که برای همگان روشن گردید.

قصه اصحاب کهف و سوره کهف که بر حضرت محمد(ص) نازل شده است 111 آیه دارد که در 17 آیه آن به حیات این عزیزان الهی اشاره دارد که سراسر آن درس و عبرت و حکمت است .


** نتیجه و نکات درس **

1- اصحاب کهف یعنی یاران غار ، ساکنان غار ، خداپرستان به خواب رفته در غار که حسب قول مشهور تعدادآنان 7 نفر بوده است و این واقعه قبل از رسالت حضرت موسی(ع) رخ داده و در تورات و انجیل و قرآن کریم ذکر اصحاب کهف آمده است و محل غار ظاهراً در اردن هاشمی ، آثارش کشف شده است .


2- در قصه اصحاب کهف ، نمونه ای از ایمان بی غل و غش نمایان است و برای هر انسان صاحب فکر و خرد و عقل این نکته روشن می شود هرگاه خداوند بخواهد از کسی دفاع کند هیچ قدرتی توان مبارزه و ایستادگی و شکست آن را نخواهد داشت.


3- قصه اصحاب کهف به قدری مهم است که خداوند متعال به پیامبر اسلام(ص) میفرماید « نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى » (ما قصه اصحاب کهف و خبر حیات آنان را بدون کم و زیاد و به صورت واقعیت برای شما بیان می کنیم آنان جمعی از جوانان خداپرست بودند و صادقانه با خدای خود عهد بستند و خداوند از آنان حمایت کرد )


4- وفا در اسلام و همراهی با صلحاء خیلی مهم اند ، سگ اصحاب کهف با جوانان مخلص همراه شد و تا آخر ایستاد و مورد توجه قــرار گرفت. شیخ سعدی(علیه الرحمه) می فرماید « سگ اصحاب کهف روزی چند پی نیکان گرفت و مردم شد »


5- زمانی که مردم شهر به محل غار رسیدند جوانان را مرده دیدند و مردم دو گروه شدند. گروه غیر توحیدی که گفتند ما در غار را سد می کنیم تا برای آینده آثار باشند و گروه اهل توحید که غالبتر و قویتر بودند گفتند « لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِم مَّسْجِدًا» در کنار آنها مسجدی می سازیم تا گویای ایمان آنها باشد.


6- اصحاب کهف در مدت مبارزه و مدت اقامت در غار این دعا را مرتب تکرار میکردند: « رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا» ما هم در این عصر پر از مشکلات 3 بار آنرا تکرار می کنیم و بر روح پیامبر بزرگوار اسلام و آل و اصحابش درود میفرستیم .

« وصلی الله علی سيدنا محمد و آله و اصحابه اجمعین »

این مطلب را به اشتراک بگذارید

Submit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn