درس پانزدهم ...... قصه اصحاب الرس

روز سه‌شنبه مورخ 4/ مـرداد /1390در ادامه کلاسهای هفتگی ماموستا ملا قادر قادری در مسجد قباء پاوه درس يكصد و پنجاه و پنجم از سلسله مباحث تاریخ (درس پانزدهم قصص القرآن ) با موضوع قصه اصحاب الرس ارائه شد.

در ادامه ، درس مذکور جهت استفاده دوستداران و علاقمندان مباحث تاريخي درج شده است .

 

 

مجموعه درسهای ارائه شده پیرامون قصص قرآن

توسط حاج ماموستا ملا قادر قادري

درس يكصـــــد و پنجاه و پنجم از سـلـسه مبـــاحث تـــــــــاریخ

درس پانزدهم « قصه اصحاب الرس»

*************

** موضوع درس **

قصه اصحاب الرس

خداوند متعال به جهت آگاهي و عبرت و تنبه نسلهاي آينده در سوره فرقان آيات 38 و 39  و در سوره ق آيات 12 تا 14 قصه و سرگذشت قومي را ذكر كرده است زير عنوان اصحاب الرس ( ياران چاه )

قرآن اصحاب الرس را در رديف قومهاي معاند و شرور حضرات نوح وصالح (ع) آورده كه در اثر مخالفت با دين خدا و رسالت حضرات نوح و صالح با طوفان و باد صرصر نابود شدند ،  قطعاً جرم اصحاب الرس كمتر از جرم قوم نوح و صالح نبوده كه آنها را در رديف دو قوم نوح و صالح آورده است. «كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ » (آيه 12 سوره ق)

در تاريخ ، قصه اصحاب الرس اين چنين آمده است: در خاك حجاز و سرزمين يمامه پادشاهي زندگي ميكرد كه فردي خردمند و عاقل و نسبت به رعيت متواضع و ملت پرور بود و در سايه حكمت و عقلانيت وي مردم در امنيت و رفاه و شادي زندگي ميكردند شغل مردم يمامه كشاورزي بود و يك چاه آب در يمامه وجود داشت كه سرچشمه خير و بركت بود و اين چاه ،كوثرمانند ، نعمت وافري را به همه مردم ديار يمامه اهدا ميكرد.

مردم يمامه برنامه‌ريزي درست و صداقت پادشاه را سبب و عامل ترقي جامعه خود ميدانستند. روزگاري گذشت و اجل پادشاه فرا رسيد و پادشاه عادل و مردمي فوت كرد مردم خيلي ناراحت و محزون و متاسف شدند و هفته ها در تعزيه و ماتم ماندند

شيطان در صورت پادشاه متوفي ظاهر شد و اعلام كرد من پادشاه شما هستم من فوت نكرده‌ام مدتي در غياب شما زندگي كردم تا معلوم شود شما در غياب من چه خواهيد كرد مردم باوركردند و اطراف او را گرفتند و بعد از مدتي فيمابين خود و مردم حجابي داير كرد و گفت چون حيات من ابدي است و مرگ براي من نيست ، من‌بعد من ميخواهم در پشت پرده با شما صحبت كنم و چون مــــردم را مطيع ديد كم كم آنها را منحرف و خود را بعنوان خدا معرفي و مردم يمامه را دچار وسوسه و به پرستش خود دعوت كرد. مردم دعوت او را پذيرفتــند و از راه عقل و فكر و دين و پرستش خداي واحد الاحد منحرف ، و عابد شيطان شدند. خداوند پيامبري را بنام حنظله به جهت بيداري و راهنمايي و دعوت مردم  به خداپرستي به ميان آنان روانه فرمود قوم منحرف و جاهل يمامه دعوت او را رد كردند و وي را به مرگ تهديد نمودند از آنجا كه حنظله ماموريت داشت پيام خداوند را به آنان برساند در مقابل تهديد آنان ايستادگي نمود و در نهايت قوم جاهل يمامه ، حنظله را كشتند و جسدش را در چاه آب معروف يمامه انداختند مدتي نگذشت آب چاه خشك و به دنبال آن باغات سرسبز شهر يمامه تبديل به خزان گرديدند. آب آشاميدني ناياب شد امنيت جامعه جاي خود را به ناامني و رفاه به فقر و احترام به دشمني و محبت به عداوت داد و زندگي انساني به حيات حيواني عوض شد و هر كس در فكر خود بود و منيت‌ها جاي ما را گرفت.

 قرآن كريم اين قصه را براي ما و نسلهاي آينده و گذشتگان ما نقل كرده است تا همه از آن درس عبرت و سرنوشت بگيرند.

 

نتايج درس

1- در قصه اصحاب الرس بصورت روشن پيامي به نسلهاي آينده داده شده است كه در مقابل برنامه خداوند و رسولان وي بي احترامي نكنيد ، زيرا حريم دين را شكستن و اهانت به دين كردن هم عقاب دنيوي دارد و هم عذاب اخروي و هيچكس مستثني نيست شايد نوع عقاب متفاوت باشد .

2- اگر حاكم و رهبرجامعه اهل صداقت و عدالت و در فكر خدمت به رعيت باشد وجود چنين حاكمي خير و بركت است و به فرموده حديث نبوي « حاكم عادل سايه خداوند است »

3- انسان در ايجاد رفاه اجتماعي و سلب امنيت و فراهم كردن ترقي و تعالي جامعه و به فساد و بي نظمي كشاندن زندگي خود موثر است. در قصه اصحاب الرس به اين نتيجه رسيديم كه رفاه مردم يمامه در سايه برنامه ريزي درست بوده و زمانيكه مردم يمامه  از مسير صحيح منحرف شدند دچار عقاب دنيوي گرديدند.

 

** مروري بر نتايج درسهاي گذشته **

 

1- خداوند بما توفيق دهد از اين درسها عبرت بگيريم  وكار ما فقط تحرير و تفسير و تشريح و شنيدن اين قصه‌ها نـباشــد انشاءالله از تك تك حروف و كلمات و جملات آنها درس گرفته و آنها را در زندگي خود سرمشق قرار دهيم.

 

2-از اول سال 90 تا امروز در سايه درس تفسيرقرآن كريم ، عقيده و باور و ايمان و اخلاق و طمأنينه و علاقه ما به قرآن بيشتر و قلبهاي ما منور و چشمان ما روشن شده و از اين بابت خداوند را شاكريم .

و از درس قصه‌هاي قرآن كريم بصورت اجمال به نتايج زير رسيده‌ايم و انشاالله آنها را در زندگي روزانه آويزه گوش خود قرار خواهيم داد :

 

1- از حيات حضرت لقمان درس حكمت را يادگرفتيم

2- از حيات اصحاب الكهف صبـــر و مقـاومت آموختيم

3- از حيات قارون فهميديم ثروت بدون معرفت عذاب است

4- در قصه اصحاب الفيل فهميديم نبايد قدرتمند از خدا غافل باشد

5- در حيات ذوالقرنين خوانديم سياست درست با ديانت تضاد ندارد

6- در حيات يأجوج و مأجوج خوانديم امنيت اجتماعي بهترين نعمت براي جامعه و انسـان است

7- در حيات اصحاب الاخدود فهميديم كه مقاومت در مقابل دشمن دين زحمت است ولي لذت دارد

8- در حيات بلعم باعورا خوانديم اگر علم انسان خدائي نباشد جهل ، و ظلم به ديگران است

9- از حيات قوم سبا آموختيم شكر نعمت ، نعمت را افزون خواهد كرد و عصيان و فساد موجب زوال نعمت‌اند.

10- از قصه اصحاب الجنتين فهميديم نبايد انســـان به مـــال و ثروت مغرور باشد

11- در قصه اصحاب الجنه فهميديم ثروت و مال انسان تنها متعلق به خود او نيست ، خداوند متعال و فقرا هم درآن شريك‌اند. بايد انسان صاحب ثروت ، حق آنها را هم اداء نمايد

12- در حيات حضرت عزير فهميديم معاد و بعثت بعد از مرگ حتمي و قطعي است

13- از قصه اصحاب السبت آموختيم حيله در برابر برنامه خداوند كلاه بر سر خود گذاشتن است

14– از حيات اصحـــاب القريه فهميديم بايد عالمان دين و رهبران مذهبي هرگز از هياهوي دشمن نهراسند

15-و از قصه اصحاب الرس فهميديم هر جامعه‌اي به حريم دين و قانونش احترام نكند دچار عقاب دنيا و عذاب آخرت خواهند شد.

 

براي تهيه اين درسها از تفاسير مختلف سلف و خلف و سني و شيعه و قصص مختلف و داستانهاي قرآن به اضافه بضاعت ناچيز خود استفاده كرده‌ام. هدف رضايت حق و رساندن بهره به دوستداران دين و قرآن بوده است اميد است ذخيره قيامت همه ما گردد

 

ربنا تقبل منا انك انت السميع العليم و تب علينا انك انت التواب الرحيم

   « وصلی الله علی سيدنا محمد و آله و اصحابه اجمعین »

 

 

این مطلب را به اشتراک بگذارید

Submit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn