روز سه شنبه مورخ 5 / اردیبهشت /1396 در ادامه کلاسهای هفتگی ماموستا ملاقادر قادری در مسجد قباء پاوه درس سیصد و پنجاه و هفتم تفسیر قرآن کریم (درس دوم تفسیر سوره مبارکه نمل) با موضوع آیات 15 الی 31 ارائه شد.
در ادامه ، درس مذکور جهت استفاده دوستداران و علاقمندان كلام الهی درج شده است.
کلاس تفسیــر قــرآن کـریـم توسط حاج ماموستا ملا قــادر قــادری
درس سیصدو پنجاه و هفتم
درس چهارم سوره مبارکه نمل آیات 15 الی 31
*موضوع درس *
1- بحث مختصری از حیات حضرات داوود و سلیمان .
2- بحث جایگاه علم و دانش.
3- بحث مورچه وسپاه حضرت سلیمان (ع)
4- بحث هدهد (په پووسلیمانه) و مأموریت و دعوتش برای دین .
5- بحث خانم بلقیس ملکه سبأ .
** ترجمــه آیـــات**
وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ ﴿15﴾
به تحقیق ما به داوود و سلیمان دانش عطا کردیم. آنان در برابر این عطای ما گفتند: (الحمدلله) سپاس خدایی را که با این عطایش ما را بر بسیاری از بندگانش فضل و احترام و برتری داد.
وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ ﴿16﴾
بعد از داوود، فرزندش سلیمان در نبوت و حاکمیت جانشین وی شد و به مردم اعلام کرد خداوند بهرهای به ما عطا فرموده است که زبان پرندگان و مرغان و سایر حیوانات را میفهمیم و این عنایت و لطفی بس بزرگ است.
وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ ﴿17﴾
لشکریان سلیمان که مرکب از جن و انس و پرندگان بودند، دور سلیمان جمع شدند و همگی با صف منظمی حرکت کردند.
حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿18﴾
سپاه سلیمان حرکت کرد تا به دره و وادی مورچگان رسیدند. یکی از مورچهها با مشاهدۀ لشکریان سلیمان به سایر مورچگان گفت: به درون لانههایتان بروید مبادا سلیمان و لشکریانش ناآگاهانه شمارا له و نابود کنند.
فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ﴿19﴾
حضرت سلیمان که زبان پرندگان و حیوانات و حشرات را میفهمید، با شنیدن جمله و هشدار مورچه تبسّمی کرد و خندید و گفت: پروردگارا مرا یاری فرما تا شکرگزار نعمت تو باشم که به من و پدر و خانوادهام عطا فرمودهاید و توفیقم ده کارهای شایسته را که موردپسند توست انجام دهم و مرا جزو بندگان صالح خود بگردان.
وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ ﴿20﴾
سلیمان جمعیت پرندگان حاضر را بررسی کرد. هدهد را ندید. گفت هدهد را نمیبینم. مثلاینکه غایب است.
لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ ﴿21﴾
قسم یادکرد او را کیفر شدید و سخت خواهم کرد و او را ذبح خواهم نمود. مگر دلایل پسند و موجّهی داشته باشد.
فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطْتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ (22)
مدتی نگذشت هدهد خود را به لشکر رسانید و به سلیمان گفت: در این مدت محل و منطقهای را کشف نمودم که شما از آن اطلاع نداشتید. من از سبأ (یمن) خبر تازه و جدیدی آوردهام.
إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ(23)
من در سبأ زنی را دیدم که بر آن منطقه حکومت میکند و همهچیز را از قدرت و نعمت و عظمت دارد.
وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ ﴿24﴾
دیدم بهجای خدای واحد خورشید را پرستش میکنند. شیطان آنها را فریب داده و اعمال زشت آنها را آراسته و از راه حق منحرف کرده و دارند از بیراهه حرکت میکنند
أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ ﴿25﴾
شیطان نسبت به آنان کاری کرده که بهجای سجده کردن برای خالق آسمانها و زمین، برای خورشید عبادت میکنند. شایسته این بود برای خداوندی سجده می کردند که مالک آسمانها و زمین است و بر تمامی اعمال پنهان و آشکار بندگانش آگاه است.
اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ ﴿26﴾
معبود واقعی خدایی است تنها که جز او هیچ حاکم و فرمانروایی نیست. او پروردگار عرش عظیم است.
قَالَ سَنَنْظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ ﴿27﴾
سلیمان گفت: تحقیق خواهیم کرد که آیا راست میگویی یا خبرت بیاساس و دروغ است؟
اذْهَبْ بِكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ ﴿28﴾
بیا این نامۀ مرا ببر و در (حیات منزل یا محل کار حاکم سبأ) بیفکن و مدتی خود را در گوشهای پنهان کن و ببین چه عکسالعملی نشان میدهند؟
قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ ﴿29﴾
حاکم سبأ (بلقیس) نامه را دید و خواند و به اشراف و نزدیکان خود گفت: نامۀ پرارزشی برای من ارسال شده است.
إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ﴿30﴾
نامه از سلیمان بن داوود و اینچنین شروع شده است. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»
أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿31﴾
توصیۀ من این است بر من برتریجویی نکنید و تسلیم شوید. تسلیم شدن شما تسلیم در برابر حق است
*** توضیح و تفسیر آیات و نتایج درس***
حضرت داوود یکی از پیامبران صاحب قدرت بنیاسرائیل بوده است. ذکر و نام این بزرگوار ۱۶ بار در قرآن کریم آمده است. وی فردی اهل جهاد و عبادت و خلیفةُالله و در بین پیامبران، هم حکمِ نبوّت داشت و هم قدرتِ دولت. خداوند کتاب آسمانی زبور را بر وی نازل کرد. تمام صفحات کتاب زبور حکمت و نصیحت و موعظه و یادآوری خیر بود.
حضرت داوود صدای شیرین و دلنشینی داشت و در طول شبانهروز به قرائت زبور مشغول بود. وی صنعتگر و وسایل مورداستفاده در میدان جنگ را میساخت و با زحمتِ دستِ خود نان میخورد و خیلی شاکر خداوند بود. داوود ۱۹ پسر داشت. بعد از فوتش ارث نبوت وی در میان پسرانش به حضرت سلیمان رسید. حضرت سلیمان ۱۷ بار و در ۷ سورۀ قرآن کریم ذکر و نامش آمده است.
توضیح آیات 15 و 16: در این دو آیه خداوند متعال میفرماید: به داوود و سلیمان دانش عطا کردیم و آنان در برابر این عطای مهم و شایسته، خداوند را شکر کردند.
حضرت سلیمان از پدرش و با هدایت خداوند، علم نبوت و شریعت و قضاوت و دانش منطقالطیر و حکومتداری را به ارث برد و مسجدالاقصی را ساخت و بر بسیاری از اراضی معمورۀ آن عصر حکومت کرد و پیام الهی را به مردم رساند و در میان تمامی نعمتهای خدادادی در برابر عطای دانش شکرگزار بود.
توضیح آیات 17 تا 19: خداوند متعال در این ۳ آیه به قدرت و سلطۀ حضرت سلیمان بر جن و انس و پرندگان و حیوانات و حشرات اشاره فرموده و لحظهای را تصویر کشیده که لشکریان حضرت سلیمان از محلی گذر میکردند، مورچهای به سایر مورچگان تذکر داد به لانههای خود بروند تا لشکریان سلیمان آنان را له و هلاک نکنند.
حضرت سلیمان بعد از شنیدن هشدار مورچه خندید و خدای خود را شکر گفت و درخواست کرد او را توفیق دهد به شیوهای عمل کند که خداوند از وی راضی باشد.
توضیح آیات 20 تا 31: در این ۱۲ آیه میخوانیم حضرت سلیمان اعضای لشکرش را بررسی و یکی از سربازان لشکرش به نام هدهد غایب بود. حضرت سلیمان هدهد را تهدید کرد. هدهد بعد از مدتی خبر جدیدی برای سلیمان آورد و از سبأ پایتخت بلقیس دختر شراحیل خبر مهمی به سلیمان گزارش کرد که خانمی بر یک منطقۀ وسیع و خوش آبوهوا و دارای نعمتهای فراوان، حکومت میکند. شخص ملکه و قومش، خورشید پرستش میکنند و این امر عیب بزرگی است. باید جناب سلیمان به فکر آنها باشد. حضرت سلیمان عذرش را قبول کرد و طی نامهای به سبأ، بلقیس و قومش را به خداپرستی و توحید و تواضع و تسلیم در مقابل رسالت خویش دعوت کرد.
آنچه از نکات و پیام این آیات میفهمیم این است که علم و دانش بالاترین و شریفترین نعمت خداوند است و به هرکسی این نعمت ارزانی گردد، باید خیلی شاکر و سپاسگزار خداوند باشد و باید دانست شکر علم، عمل به آن است.
از آیات ۲۵ و ۲۶ میفهمیم دعوت برای دین خدا و دعوت برای اصلاح بشر در جامعه وظیفۀ همگان است. در این دو آیه خداوند متعال به ما میفرماید: هدهد از قوم سبأ که خورشید را پرستش میکردند ناراحت بود و مرتب میگفت: «اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ» پس باید ما هم از هدهد یاد بگیریم و لحظهای در دعوت برای دین خدا و اصلاح جامعه کوتاهی نکنیم.
ربنا تَقَبَّلْ منّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ وَتُبْ عَلَینَآ إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ
وصلي الله تعالي علي سيدنا و مولانا محمد و علي آله و اصحابه و من دعا بدعوته الي يوم الدين
• لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
• نظرات شما پس از بررسی و بازبینی توسط گروه مدیریت برای نمایش در سایت منتشر خواهد شد.
• در صورتی که نظر شما نیاز به پاسخ دارد، پاسخ خود را در ذیل همان موضوع دنبال فرمایید.
• از نوشتن دیدگاهایتان با حروف فینگلیش جدا" خودداری کنید .