درس دوم : آیات 7 الی 13 سورۀ مبارکۀ قصص

روز سه شنبه مورخ 11 /مهر /1396 در ادامه کلاسهای هفتگی ماموستا ملاقادر قادری در مسجد قباء پاوه درس سیصد و شصت سوم  تفسیر قرآن کریم (درس دوم تفسیر سوره مبارکه قصص) با موضوع آیات 7 الی 13 ارائه شد.

در ادامه ، درس مذکور جهت استفاده دوستداران و علاقمندان كلام الهی درج شده است.

 

 

کلاس تفسیــر قــرآن کـریـم  توسط حاج ماموستا ملا قــادر قــادری

درس سیصدو شصت و سوم

درس دوم سوره مبارکه قصص آیات 7 الی 13

*موضوع درس *

1- ادامه قصه حضرت موسی (ع) و فرعون        

** ترجمــه­ آیـــات**

 

وَأَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَلا تَخَافِی وَلا تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ ﴿7﴾

ما به مادرِ موسیٰ الهام کردیم موسی را شیر ده و هرزمانی احساس ترس کردید وی را در دریای نیل بیفکن، محزون و ناراحت مباش. ما او را به نزد تو بازمی‌گردانیم و او را سفیر و رسول خود قرار می‌دهیم.

فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا إِنَّ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا کَانُوا خَاطِئِینَ ﴿8﴾

هنگامی‌که مادر موسیٰ به‌فرمان خداوند او را به دریا افکند، عوامل و کارگران بیتِ فرعون او را از آب گرفتند تا در آینده دشمن آنان شود و سبب آه و حسرت آنان گردد. بدون تردید فرعون و هامان و لشکریان آن‌ها از خطاکارانند.

وَقَالَتِ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ قُرَّةُ عَیْنٍ لِی وَلَکَ لا تَقْتُلُوهُ عَسَى أَنْ یَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَهُمْ لا یَشْعُرُونَ ﴿9﴾

(آسیه) همسر فرعون، دید که فرعون و عوامل بیتش قصد قتل و نابودی بچه را دارند، گفت: ای فرعون این بچه نور چشم من و توست او را نکشید. امیدوارم برای جامعۀ ما مفید باشد. ما او را به‌عنوان اولاد نگاه می‌داریم مردمان عادی هر جامعه اکثراً بی‌فکر و شعورند.

وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغًا إِنْ کَادَتْ لَتُبْدِی بِهِ لَوْلا أَنْ رَبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ﴿10﴾

قلب مادرِ موسی آتش گرفت و در همّ و غم فرزندش دلگران بود و اگر قلب او را با امید و ایمان نگاه نمی‌داشتیم و به‌وسیلۀ ایمان و عقیده او را دلگرمی نمی‌دادیم، داشت با گریه و داد و فغان قصه و ماجرا را فاش می‌کرد.

وَقَالَتْ لأخْتِهِ قُصِّیهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَهُمْ لا یَشْعُرُونَ ﴿11﴾

مادر موسی به دخترش گفت: موضوع موسیٰ را دنبال کن. خواهر موسی در کنار نیل و در حال خفا از مأمورین، آرام‌آرام حرکت می‌کرد و از دور مشاهده کرد نوزاد را آل فرعون از آب گرفتند.

وَحَرَّمْنَا عَلَیْهِ الْمَرَاضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ ﴿12﴾

خداوند می‌فرماید: ما شیر همۀ زنان شیرده را پیش از هر کاری حرام و ممنوع کردیم تا درنهایت به آغوش مادر برگردد. بعدازاینکه موسی از هیچ شیری استفاده نکرد در این فاصله خواهر موسی به پلیس بیت فرعون گفت: من زنی را به شما معرفی می‌کنم شاید نوزاد شیر او را بخورد و نوزادِ شمارا حضانت نماید و سبب تربیت و پرورش و اصلاح وی شود.

فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُهَا وَلا تَحْزَنَ وَلِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ ﴿13﴾

مادر موسیٰ به بیت فرعون دعوت شد و موسی شروع به شیر خوردن نمود و ما او را همچنان که وعده داده بودیم به آغوش مادرش بازگرداندیم تا چشمان مادر موسیٰ روشن شوند و محزون نباشد و بداند وعدۀ الله حق است لیکن اکثر مردم در درک این حقیقت فهم و شعور ندارند.


   *** توضیح و تفسیر آیات و نتایج درس***

در درس قبل اشاره شد در مصر تحت حاکمیت فرعون ۲ قوم و طایفه زندگی می‌کردند. بستگان موسی بنی‌اسرائیلی بودند و هم‌نژادان و بستگان فرعون قبطی­. فرعون بستگان موسیٰ را شهروند درجه ۲ حساب می‌کرد و همیشه از آن‌ها واهمه داشت. در این فاصله یکی از معتمدین و نزدیکان فرعون خوابی را دید که از قوم بنی‌اسرائیل در مدت ۲ سال آینده نوزادی به دنیا خواهد آمد که قدرت فرعون را دگرگون خواهد کرد. فرعون دستور داد و مأمورین را فعال نمود و ماماها را تطمیع کرد که ولادت هر نوزادی را به دربار فرعون گزارش کنند و در حد توان مردان را از زنان جدا نمود تا از تولد چنین نوزادی جلوگیری کند. چون ارادۀ الهی پشت این مأموریت، نوعِ دیگری بود مکر و حیلۀ فرعون کارساز نشد. عاقبت نوزادی در خانوادۀ بزرگ عمران و خانم یوحانیذ متولد شد. بعد از تولد، قابله‌ای که شاهد تولد نوزاد بنی‌اسرائیل بود، قصد داشت فوراً مأمورین را آگاه کند. به فرمودۀ امام فخر رازی در تفسیرش، قابله از سیمای نوزاد تازه متولدشده حالاتی را مشاهده کرد و نوری را دید. تصمیم گرفت اگر پنهان کردن موضوع با نابودی وی تمام شود، هر گز موضوع را افشا نکند. قابله از منزل خارج شد. مأمورینِ فرعون او را دیدند و از وی سؤالاتی کردند و نتیجه نگرفتند. سپس مأمورین جلوِ در آمدند دختر عمران به مادرش اطلاع داد. مادر، نوزاد را در تنوری گذاشت و از چشم مأموران پنهان کرد و تحقیقات و بازرسی منزل بی‌نتیجه بود. مأموران رفتند ولی ترس و خوف بر خاندان عمران سایه افکند.

در آیۀ ۷ تا ۹ درس خداوند متعال می‌فرماید: وضعیت مادر موسی را در حالت غیرعادی دیدیم. به وی الهام کردیم تحت تدابیری خاص، نوزاد را در آب خروشان نیل بیفکن و غصّه مخور و مطمئن باش آن را به آغوش شما بر خواهیم گرداند و او را در آینده سفیر و رسول و نمایندۀ خود خواهیم کرد. مادر موسی نوزاد را در صندوق خاصّی قرارداد و با توکل به خدا او را در آب نیل روانه کرد. خانوادۀ فرعون صندوق حامل نوزاد را از آب گرفتند و نزد فرعون بردند. فرعون درِ صندوق را باز کرد. او را دید تأسف کشید و با دست خود موسی را از صندوق بیرون آورد تا زمینۀ نابودی تخت و بخت خود را آرام‌آرام فراهم کند.

فرعون و آسیه دختری داشتند مبتلا به یک مرض صعب‌العلاج بود. حکیمان مصر به خانوادۀ فرعون گفته بودند تنها آب دهان نوزادی از بنی‌اسرائیل می‌تواند شفای درد این دختر جوان باشد. فرعون قصد کشتن نوزاد را کرد. همسرش درخواست کرد او را نگه دارد و به قتل نرساند شاید در آینده برای خانوادۀ آن‌ها مؤثر باشد و قبل از هر چیز آب دهانش را به دختر مریض خود دادند و به امر حق در آیندۀ نه‌چندان دور دختر از درد صعب‌العلاج نجات یافت.

در آیۀ ۱۰ تا ۱۳ قسمت دیگری از سرگذشت موسی را می‌خوانیم. مادر موسی خیلی ناراحت و دل‌نگران و مضطرب بود. اگر لطف خداوند او را همراهی نمی‌کرد، داشت موضوع را با داد و فغان خود افشا می‌کرد. در این فاصلۀ حساس مادرِ نگران و مطیع خداوند با صبر و حکمت مشکلات را تحمل کرد و به دخترش دستور داد صندوق را دنبال کند. خواهر موسی با هزار ترس‌ولرز از دور داشت صندوق حامل برادرش را نظاره می‌کرد. در فاصلۀ خیلی دوری دید خانوادۀ فرعون نوزاد را از آب گرفتند. آرامش به خانواده برگشت. سپس مسئلۀ شیر دادن مطرح شد. موسی حاضر نشد پستان هیچ خانمی را بگیرد و از شیر هیچ‌کسی استفاده نکرد. خواهر موسی به مأموران بیت فرعون نزدیک شد و گفت: من زنی را سراغ دارم تازه وضع حمل کرده است او را دعوت کنید شاید بتواند به نوزاد شیر بدهد.

دنبال مادر موسی رفتند. به منزل فرعون آمد و به نوزاد نزدیک شد. موسی با استشمام بوی مادر به مادر خیره شد و پستانش را به گرمی گرفت و فشرد و وعدۀ خداوند که فرموده بود: «إِنّا رادّوُهُ إِلَیکِ» (او را نزد تو خواهیم آورد) عملاً ثابت شد و پیام «إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ» (وعدۀ خداوند حق است) آشکار شد که هر آنچه او بخواهد همان خواهد شد. فالحمدلله رب‌العالمین

 

ا تَقَبَّلْ منّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ وَتُبْ عَلَینَآ إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ

وصلي الله تعالي علي سيدنا و مولانا محمد و علي آله و اصحابه و من دعا بدعوته الي يوم الدين

این مطلب را به اشتراک بگذارید

Submit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn