روز سه‌شنبه مورخ 21/ تيــر /1390در ادامه کلاسهای هفتگی ماموستا ملا قادر قادری در مسجد قباء پاوه درس يكصد و پنجاه و سوم از سلسله مباحث تاریخ ( درس سيزدهم قصص القرآن ) با موضوع حيات حضرت عزير (ع)  ارائه شد.

در ادامه ، درس مذکور جهت استفاده دوستداران و علاقمندان مباحث تاريخي درج شده است .

مجموعه درسهای ارائه شده پیرامون قصص قرآن

توسط حاج ماموستا ملا قادر قادري

درس يكصـــــد و پنجاه و سوم از سـلـسه مبـــاحث تـــــــــاریخ
درس سيزدهم « حيات حضرت عزير»

*************

** موضوع درس **

حیات حضرت عزیر (ع)

حسب آنچه در تاریخ مشهور آمده است ، عزیر فرزند جروه یکی از بندگان صالح خداوند در میان بنی اسرائیل مي زيسته و یکی از حکیمان دانای عصر خود بوده است .

این بزرگوار روزی از منزل خود خارج و به مزرعه خانوادگی رفت و در وقت ظهر قصد برگشت به منزل را نمود هوا خیلی گرم بود ، در سایه درختی و در کنار خرابه‌ای به جهت استراحت از الاغش پیاده شد و مدتی توقف کرد دو سبد انگور و آنچه را که از مزرعه آورده بود را نيز پايين آورد و آرام آرام شروع به خوردن انگور و مقداری نان خشک که همراه داشت نمود

سپس به اطراف خود نگاه کرد مقداري استخوان در لابلای خرابه‌های اطراف خود دید مدتی به فکر فرو رفت و بخود گفت این امر چگونه قابل هزم  است که بگوییم خداوند این استخوانها را مجدداً جمع و زنده و به انسان تبدیل خواهد کرد« أَنَّىَ يُحْيِي هََذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا»(آیه 259 بقره )

البته حضرت عزیر با توجه به ایمان و حکمتی که داشت از قدرت خداوند  مبنی بر زنده‌کردن دوباره مردگان شک نداشت و جمله وی فقط از روی تعجب از قدرت خداوند بود. معهذا خداوند متعال بجهت رفع این شک و تعجب و اثبات قدرت احیا و زنده کردن مجدد ، به ملک الموت دستور داد بلافاصله و قبل از قیام عزیر از محل ، روحش را بگیرد. ملک الموت به امر حق ، حیاتش را گرفت و یکصد سال گذشت و زمانيكه تغییراتی در بنی اسرائیل و جامعه آن عصر در طول یک قرن پیش آمده بود مجدداً خداوند او را زنده کرد.  اول قلب عزیر را زنده کرد و سپس چشمانش را حیات بخشید. عزير به اطراف خود نگاه کرد و همه چیز را دید که در حال اکمال است و سپس عزیر همان عزيز یکصد سال قبل شد و به  امر خداوند ملائکه‌اي در صورت انسان حاضر شد و از عزیر سوال کرد چه مدتی است به خواب رفته‌اید عزير گفت یک روز یا نصف روز است. به‌ وی اعلام شد درست یکصد سال است شما مرده‌اید و درخواب رفته‌ و سپس زنده شده‌اید تا قدرت خداوند در زنده کردن موجودات بخصوص انسان برای شما روشن شود. سپس به عزیر گفته شد به میوه‌ها و نان خشک و غیره نگاه کنید که « لَمْ يَتَسَنَّهْ» ( هیچ تغيیری بعد از صد سال درآنان بوجود نیامده است)

عزیر(ع) در حال باور و شک بود. فرشته گفت گویا شک دارید این بار به الاغت نگاه کن. عزیر به الاغش خیره ماند و فقط یک مشت استخوان را دید. فرشته مجدداً گفت : « وَانظُرْ إِلَى العِظَامِ كَيْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا » ( به الاغ خود نگاه کن که چگونه متلاشی شده و سپس در جلوی چشمان عزیر الاغش آرام آرام زنده شد) و مجدداً به وی اعلام شد به میوه‌هايت بنــگر که چگونـــه بعد از یکصــــد سال سالم مانده است. حضرت عزیر ، کاملاً مطمئن شد و اعلام کرد « أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ »  ( قبول دارم که خداوند بر هر کاری تواناست)

سپس عزیر سوار الاغ خود شد و به روستای محل زندگیش رفت آنرا متغیر دید کسی را نمی‌شناخت و کسی او را نشناخت خیلی به این طرف و آن طرف گشت عاقبت محله محل اقامت خود را پیدا کرد ، درمحله گشتي زد و پیرزنی را از همسایگان سابق خود که در سن 120 سالگی بود پیدا کرد و بعد از صحبت وگفتگو پیرزن او را شناخت و عزیر را  به محله دیگری هدایت‌کرد که در آن نوه‌هايش زندگی میکردند.

خلاصه کلام عـزیـر شناخته شد و قدرت خداوند در این جهت که مرگ و حیات افراد در دست اوست و خداوند بر همه چیز قادر است بصورت روشن برای همگان آشكار شــد . فالحمدلله و بالله آمنا

 ** نتیجه و نکات درس **

 حیات حضرت عزیر به شرحی كه بیان شد در سوره بقره آیه 259 آمده است ضمن اینکه ما به تمامی حـــروف وکلمــات آن ایمان داریم آنرا یک فیلـم زنده از وجود مرگ و حیـــات و حشر و نشر و حســـاب و کتــاب در آخرت میـــدانیم و از درگاه خداوند عاجزانه خواهانيم توفيق عمل صالح بما عطا فرمايد تا در روز حشر و حساب و كتــاب رو سيــــاه درگاهش نباشيم. انشا الله

 « وصلی الله علی سيدنا محمد و آله و اصحابه اجمعین »

این مطلب را به اشتراک بگذارید

نوشتن دیدگاه

نام

تصویر امنیتی جدید