نماز جمعه مورخ 4 / تيرماه / 1389 پــاوه + فایــل صوتی

نماز جمعه مورخ 4 تيرماه ماه سال 1389 پاوه در مسجد جامع و به امامت حاج ماموستا ملا قادر قادری اقامه شد. در خطبه های این هفته امام جمعه پاوه به موضوع «1-انسان بايد هم در خدمت دين باشد هم دنيا 2- تحدث به نعمت الهي بعد از سي سال اقامه نماز جمعه در پاوه » اشاره و در مورد آنها برای نمازگزاران بحث کرد .

در ادامه گزارشی از خطبه های این هفته و فایل صوتی آن آمده است.

امام جمعه پاوه در بخش اول خطبه‌هاي نماز گفت : « قرآن کریم در آیه 41 سوره حج میفرماید (الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الأرْضِ أَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الأمُورِ) مفهوم این آیه دو مطلب را بیان می کند :

مطلب اول مسأله تمکن دنیا است( امکانات مادی و معنوی ، پست ، مال ، اولاد ، مقام و زندگی ) خدای بزرگ در این آیه میفرماید هر کس در دنیا این امکان(تمكن دنيا) برایش فراهم شد و زمینه استفاده از این امکانات برایش پیش آمد باید در زکات این توفیق نماز بخواند زکات بدهد و امر به معروف و نهی از منکر کند ، استنباط این است که خداوند تبارک و تعالی ما را از استفاده از این دنیا منع نکرده و دنیا را برای ما خلق نموده دنیا همه‌اش بد نیست ، تنها فتنه‌های دنیا و چیزی که ضد برنامه خدای تبارک و تعالی است بد است ! چیزی که ضد انسان ضد اخلاق و ضد فطرت است خراب است و گرنه دنیا خودش نعمت است.

کسانی که در این دنیا زندگی می کنند سه گروهند :

گروهی بسیار غرق در بی دینی و ضد اخلاق انسانی‌اند ، پول دارند و ثروت دارند و فقط گمان می کنند زندگی خوردن است و مانند حیوانات زندگی می‌کنند این ها هم برای خودشان مضرند و هم برای جامعه

گروهی دیگر فقط به انجام امورات دین مشغولند و کاری به دنیا ندارند در صومعه، در مساجد، در تکایا، در خانقاه، و در مراکز مهم مذهبی فقط خدا را عبادت می‌کنند و کاری به امور دنیا ندارند این جمع برای مردم ضرر ندارند ولی ادای وظیفه‌ نکرده‌اند چون وظیفه هر انسان بر روی این زمین سه چیز است : عبادات ، عمرانات، و جانشینی پروردگار در امورات مهم دنیا

گروه سوم هم کسانی هستند که هم به انجام امورات دین مشغولند و هم کار دنیا را انجام ميدهند .

پیامبر بزگوار اسلام میفرماید نه گروه اول و نه گروه دوم . تنها گروه سوم مورد پسند دین است.

گروه اول که کاملاً رد است و گروه دوم هم فقط برای خدا عبادت کرده و نقشی در سازندگی جامعه، خدمت به خانواده، و امور عمرانی جامعه که خداوندآنها را مأمور کرده است ندارند. گروه سوم بهترین افرادند .

البته بايد بر اين نكته هم تاكيد كنيم كه در آیین مقدس اسلام غنی شاکر از فقیر صابر برتر است . انسانهايي هستند که از نظر مالي مشكل دارند ولی صابر و قانع هستند ، همچنين انسانهايي هم داریم که خداوند امکاناتي به آنها داده و از آن برای خود و خانواده و دین و دنیا‌ی مردم و امورات اجتماعی و امورات عمومی و خصوصی استفاده ميكنند و از این ثروتشان افراد دیگري نیز سهیم هستند (که در آن سه سهم وجود دارد - سهم خود ،سهم خدا ، سهم خلق خدا) این انسانهايي که غنی و شاکرهستند یعنی مسئولیت خود را ادا میکنند مقدم تر بر افراد فقیر صابر هستند.

سلف صالح ما میفرمایند : بعضی از اصحاب پیامبر اسلام ثروتمند بودند و قبل از اسلام تاجر بوده و دارای مال بوده و یا خانواده ثروتمندی داشته اند اگر مال آنها نبود (‌مانند عثمان بن عفان و عبدالرحمن بن عوف ) بسیاری از پیروزیها و نصرت ها که نصیب اسلام شده است نصیب مسلمانان نمی شد. پس مالي كه در خدمت دين باشد ارزشمند است .

وي سپس با اشاره به اخلاص ياران پيامبر اسلام (ص)‌در بخشش مالشن در غزوه تبوك گفت :‌« بعد از سفر تبوک آیات قرآن کریم نازل شد بخصوص آیه 117 سوره توبه كه مفصرين بالاتفاق اعتقاد دارند اين آيه براي تجليل از كسانيست كه در جنك تبوك از مال و جانشان مايه گذاشتند . در اين آيه خداوند متعال ميفرمايد :(لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالأنْصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَحِيمٌ )قسم به ذات الهی خداوند متعال فضل و ارزش برای رسول الله قائل است و توبه و طاعت مهاجرین و انصاررا قبول می‌کند و از ایشان بخاطر برداشتن قدم خیر با مال و اموال خود برای اعتلاي اسلام تقدیر می کند .

پس داشتن مال و ثروت مانعي ندارد ، به اصحاب که نگاه می کنیم که الگوی ما هستند اکثراً دارای ثروت بوده ليكن ثروتشان الهی بوده ، اکثراً مال داشتند اما مال خود را در راستای خدمت به دین خرج مي نمودند ، اکثراً اهل انفاق بوده‌اند و به این خاطر خداوند برایشان ارزش قائل است پس ما هم باید خوشحال باشیم و دعا کنیم « ربنا آتنا فی الدنیا الحسنه و فی الاخره الحسنه « ( الهی هم خیر دنیا و هم خیر آخرت را به ما عطا کن )

لذا هم فقرا باید صابر باشند و هم ثروتمندان بايد شاکر باشند اگر این چنین باشیم بندگاهن حقیقی پروردگار هستیم .

خداوند تبارک و تعالی استدعا دارم دین همراه با طمأنینه و آبرو و آخرت همراه با سربلندی و رستگاری را به ما عطا کند.

ماموستا ملا قادر قادري سپس و در بخش دوم خطبه‌هاي نماز در ادامه بحث هفته قبل گفت :‌ « جمعه گذشته عرض کردیم که سی سال از شروع نماز جمعه به امامت این بنده حقیر در پاوه میگذرد و در طول 30 سال گذشته 1560 بار در این محراب حاضر شدم و به فرموده عبدالملک بن مروان « شیبنی ارتقاء المنابر » (بالا رفتن و پایین آمدن از منبر محاسن من را سفید کرد) و از عمر 27 ساله که خدواند توفقي عطا فرمود تا الان كه 57 سال سن دارم مسئولیت سنگين این محراب به من واگذار شده ، لذا و به مناسبت اين توفيق شکر خدا را بجا آوردم

بعد از آن (‌مطالب جمعه قبل ) ضرورت ندیدم كه در مورد فراز و نشیب های که در این 30 ساله بوده است بحث كنم ولی بعضی از دوستان گفتند یا این بحث را شروع نمی کردی یا باید به فراز و نشیب‌های آن نیز بپردازی حداقل نفع آن این است که براي نسل جوان که در آن زمان نبوده‌اند آگاهی است و برای آنها هم كه حضور داشته‌ايم یک نوع مرور تاريخ است .

نکته ديگه كه موجب شد برخي فراز و نشيب‌ها را امروز بيان كنم ، این بود كه در طول 30 سال گذشته از آمریکا و استرالیا گرفته تا اروپا و شرق و غرب بحث کرده بودیم ولی هیچوقت در مقابل برخي هجمه‌ها از خود دفاع نکرده‌ و سکوت کرده‌ام ، لذا هيچ اشكالي ندارد كه يك جمعه را نيز به بعضی از مسائل که ضرورت دارد اختصاص دهيم

پس امروز با اجازه دوستان مطالبي را در خصوص اين سي سال عرض ميكنم امیدوارم که خداوند بزرگ بعنوان تحدث و شکر نعمات خود از ما قبول کند نه بعنوان تزکیه نفس و خود نمایی .

در سال 1355 مدرسه قران در پاوه تشکیل شد جمعی از ماموستایان ، آقایان ماموستا یعقوبی ، ملا امین نجار ، بنده حقیر ، ماموستاي خانقاه جناب ملا سید قادر و ، آقای سبحانی از دوریسان و جمعی از فرهنگیان ، آقای حاج سید محمد راغب احمدی ، آقای فرهادی ، آقای حاج حیدر ضیایی و جمعی دیگر که اگر اسمشان را بیان کنم بسیارند ، این افراد به عنوان افراد شاخص آن جمع از سال 1355 كه مدرسه قران تأسیس شد تا سال 1359 ، قبل از انقلاب و در بحبوبه انقلاب و حتی یکسال بعد از انقلاب خط دهنده در امور مذهبی و دینی بودند و همراه کننده در امور انقلاب ، مدرسه قرآن پاوه بود.

سال 58 شاهد جنگ نابرابر و ظالمانه بود که جنگ مرداد 58 بود براستی ستون فقرات تک تک مردم دچار یک نوع ضربه شد چون جنگي نابرابر بود. نیروهایی که در اطراف پاوه را محاصره کرده بودند توفیقی نسیبشان نشد همگی به عراق رفتند، در عراق اردوگاههای خوبی برایشان ساخته شد و امکانات خوبی(‌نظامي و مالي) در اختیارشان گذاشتند و در دیماه 58 دوباره روانه جنگ با جمهوری اسلامی شدند و در بهمن 58 دوباره جنگی دیگر از طریق خانقاه ، دوریسان و نوریاب نصیب پاوه شد و متر به متر اراضي اين منطقه یا پاسداری بود که کشته شده بود یا عضور را ازدست داده بود تا دوباره امنیت در منطقه حاکم شد .

سال 59 که سال حساسی در تاریخ پاوه بود روزی از طریق آتشگاه این شهر مورد بمباران قرار میگرفت ، روزي از کوههای اطراف پاوه بمباران می شد و اکثر شب ها تعرض می شد به داخل شهر ، راه هاي ارتباطي سد می شدند و کمین و مین گذاری انجام می شد براستی سال نحسی در تاریخ پاوه بود . نیروهای مدافع پاوه ،‌افراد بومی بودند ،‌ البته جمعی از نیروهای غیر بومی که در رأس آنها آقای شهيد ناصر کاظمی كه هم فرماندار وقت پاوه و هم فرمانده سپاه بود نيز حضور داشتند. ايشان(‌شهيد كاظمي) يك مقر نظامي در روستای نروی ايجاد كرده بود ، و آخرین مقر سپاه هم ،‌همين پايگاه در روستای نروی بود.

این بنده خدا( شهيد كاظمي) انسان با غیرتی بود روزهای شنبه به پايگاههاي نظامي می رفت و پنجشنبه بر می گشت در خردادماه 59 چهار جلسه در فرمانداری برگزار کرد و اعضای مکتب قرآن پاوه را دعوت کرد و گفت : من فقه امام شافعی را مطالعه کرده ام ، دوست دارم با حضور من یکی از روحانيون جوان امامت جمعه پاوه را به عهده بگیرد.

در جلسه اول و دوم رأی براين بود که آقاي مرحوم ملا ناصر این کار را قبول کند ، در جلسه سوم دوستان روحانی پاوه اعلام كردند با توجه اوضاع و احوال به نتیجه رسیده‌اندند که یکی از روحانيوني که آرامتر و معتدل تر است این مسئولیت را قبول كند ، بهر‌حال با مشورت بسيار قرعه به نام بنده افتاد .

لذا مقرر شد در روز 23 خرداد اولین جمعه در مسجد جامع برگزار شود ، حقيقتاً‌ ما بدليل اينكه خانواده حاجی ماموستا حق استادی بر گردن ما داشتند و در محضر ايشان درس خوانده بوديم و این مسجد(‌مسجد جامع) قرنها در اختیار آنها بود ،‌احساس شرم ميكرديم . همچنين جو پاوه نیز اجازه نمی داد كه در مسجد جامع نماز را برگزار كنيم . ناچار شدیم سه جمعه را در مسجد سابقی بخوانیم تا اينكه جو شهر آمادگی پیدا کرد که به مسجد جامع برگردیم

در این فاصله از جانب امام (ره) حکمی صادر شد که بنده رسماً امامت جمعه پاوه را به عهده بگیرم ، البته در اويل کار خودی بود و بعداً رسمیت پیدا کرد .

در جمعه چهارم به مسجد جامع برگشتیم مسجد جامع مثل الان بزرگ نبود بلكه مسجد کوچکی در ابعاد 22*11 متر بود که كلاً با مسجد زمستان 290متر بود . خداوند متعال لطف کرد و به لطف و بزرگی خدا و با همکاری مردم این شهر و به زحمت مهاجرین نوسود و هانی گرمله و دزآور و بیرواس و نودشه و نروی و شرکان كه به این شهر آمده بودند (چون منطقه خودشان نا امن بود) این مسجد(‌مسجد جامع جديد) در 2000 متر مربع بنا شد و مسجد جامع پاوه از 290متر به 2000مترمربع رسد. يكي از اقدامات مهم بعد از اين توفيق احداث مسجد جديد در اين ابعاد ، كه گامي مثبت و بززگ بود.

در این جا جادارد هم از جناب مرحوم ماموستا ملا زاهد و جناب مرحوم ماموستا ملا ناصر که قبل از بنده به این مردم خدمت نموده و این مردم را ارشاد نموده اند و از دین اسلام و رسالت پیامبر اسلام دفاع کرده‌اند با احترام ياد كنم و هم از خداوند تبارک و تعالی برايشان طلب آمرزش میکنم .

همچنین برای مهندس این مسجد مرحوم حاج سید حسین احمدی ، که چهارده ماه تمام ، شب و روز مشغول اين مسجد بود و هم چنین کسانی که که پول دادند به خصوص مهاجرین هانی گرمله و دزآور که بیشتر از بقیه مهاجرا ن زحمت کشیدند تشکر ميكنيم ، خداوند جزای خیر به همه آنها عطا فرمايد.

در طول این مدت 1561 جمعه خوانده شده که از اين مجموع 14 جمعه را بنده حاضر نبوده‌ام (یا در سفر حج یا در سوریه یا عراق بودم ) ماموستایان محترم دیگري نماز جمعه را خوانده‌اند خداوند تباک و تعالی جزای خير به آنها نيز عطا فرمايد ، مابقی جمعه ها در حضورتان بوده‌ام . از اين ميان به چند جمعه حساس اشاره می کنم كه براستی فراز و نشیب زیادی طی کرده ایم.

20 خرداد سال 64 شهر پاوه بمباران شد و در اطراف آموزش و پرورش و اطراف تکیه 28 نفر شهید و 130 نفر زخمی شدند که اکثراً فرهنگی بودند ، براستی شهر پاوه وضعیت ناخوشایندی داشت و شهر خلوت شده بود کسی در شهر نمانده بود مگر کسانی که به خاطر نگهبانی از خانه هایشان فقط شب ها بر میگشتند ، چند روز بعد از بمباران ، 24/03/64 روز قدس بود صدام اعلام کرده بود امروز که روز قدس است تمامی محلهاي نماز در ایران و محل های راهپیمایی را بمباران میکند و نزدیک به 130 هواپیما روانه ایران کرده بود . طبيعتاً چون شهر پاوه شهری مرزی بود و هواپیماهای کرکوک از پاوه رد می شدند آن روز به راستی راهپیمایی بسيار مظلومانه در پاوه برگزار شد جمعی از پاسدارن از نوسود و ملاندر آمدند و از فرمانداری تا مسجد جامع به راهپیمایی پرداختند. مرحوم كاك انور احمدی نزد بنده آمد و گفت ماموستا من باید به محل خدمتم در ملندر برگردم و حاج فاروق هم بايد به نوسود برگردد ما نمی توانیم نماز جمعه را بخوانیم فقط آمده‌ایم این وظیفه را انجام دهیم.

آن جمعه خیلی مظلومانه برگزار شد. دوبار هواپیمای عراقي بر آسمان پاوه ظاهر و حتي منطقه نجار را بمباران کرد ، ظاهراً آسیبی به کسی نرسید ولی بزرگترین ضربه روحی به مردم وارد شد .

در 25 فروردین 65 در مسجد حضرت عبداله نماز می خواندیم (چون اين مسجد در دست تعمیر بود) اول صبح منطقه نیروی انتظامی و پاسگاه شهید چمران بمباران شد و در نماز ظهر حین نماز جمعه دو هواپیما نزدیکی های تکیه را بمبارن کردند و در بازار و خیابان 8 نفر شهید و 12 نفر زخمی شدند ، دوباره شهر پاوه در روز جمعه دچار گرفتاری دیگری شد.

در فروردین ماه سال 67 به نماز جمعه آمدیم پیغام آوردند و گفتند که 15 تا 20 نفر جسد از شیمایی منطقه حلبچه ، مرد ، زن و پیر و جوان را آورده اند و در مدرسه شاهد رها کرده‌اند و کسی نیست که دفنشان کند من هم خطبه های جمعه را در ظرف 15 دقیقه تمام كردم و گفتم این تکلیف است و باید براي دفن اين افراد برويم ، هیچ کس به منزل نرود ، همگی به قبرستان برویم . لذا بعد از نماز جمعه آن افراد را که حدود 16 نفر بوند با زحمتی طاقت فرسا دفن کردیم و این هم یکی دیگر از جمعه های حساس بود .

در 30 /02/67 ساعت 30/11 بسیج و سپاه پاوه و مدرسه کنار بانک کشاورزی بمباران شد 40 نفر کشته و 120 نفر زخمی شدند و دوباره زلزله عظیمی روی داد و این اتفاق هم در روز جمعه بود . من به مسجد آمدم و منتظر شدیم 40 نفر شویم هر چه منتظر شدم کسی نیامد یکی از دوستان آمد ،گفت ماموستا چرا منتظرید مأموم های هفته گذشته شما بیشتر از 50 نفرشان کشته شده‌اند آنها ديگر نمی‌آیند نمازتان را بخوانید. به 42 نفر كه رسيدم نماز را شروع كرديم و تا پايان نماز یک صف كامل شد (حدود 70 نفر).

اینها همه جمعه های حساس بودند كه اتفاقات عيني در آنها رخ داد ، غم، ناراحتی ، غصه ، تهدید ، توبیخ و کمین همه به کنار .

در این 30 سال فراز و نشیب الحق اکثر جمعيت پاوه با ما همراه بودند و من ممنون آنها هستم چون نماز جمعه را ترک نکرده‌اند. دوستی نزد من آمد و گفت ماموستا ما قلبا با شما هستیم و دلیل هم این است که وقتی شما صحبت ميکنید یک نفر در نماز جمعه حرف نمی زند و در مسجد شافعی همینطور ، اگر مردم خوششان نیاید یا نمی آيند یا اگر بیایند شروع به صحبت کردن میكنند و سخنان و خطبه‌هاي تو توجهي‌نميكنند . من حرفش را تأیید کردم. و واقعيت هم همين است اکثریت واقعاً با نماز جمعه ، دین و امام جمعه بوده‌اند

ولي خوب اقلیتی هم براستی ما را اذیت کردند. آن اقلیت هم دو گروهند :

گروهی غیر مذهبی که حق خودشان است ضددین بودند و از نماز جمعه خوششان نمی آمد.

گروهی دیگر نیروهای مذهبی هستند. بخصوص اين گروه دوم در ایام اعيادرمضان و قربان مرا بسیار اذیت کرده‌اند.

يك ضرب المثل کردی هست آن را بیان میکنم ،‌ واقعاً مصداقش براي ماست. نقل ميكنند: شخصي دو دختر داشت که هر دوی آنها شوهر کرده بوند یکی از دامادهایش کشاورز و دیگری بلوک زن و کوزه ساز بود . روزی زنش به او میگوید که برود و به دخترهایش سری بزند و ببیند وضعشان چطور است. مرد نزد یکی از دخترهایش میرود و می گوید وضعتان چطور است میگوید امسال هر چه گندم داشته‌ایم همه را کشت كرده‌ايم ، برايمان دعا کن باران ببارد اگر نبارد همه چیز از بین می رود و نابود می شویم. پیش دختر ديگرش می رود و می گويد وضعتان چطور است می گوید: هر چه داشتیم بلوک و کوزه درست کردیم اگر باران ببارد همه چیز از بین می رود دعا کن که امسال باران نبارد.

مرد به منزل برميگردد ، زنش از او می پرسد چه خبر؟ مرد میگوید راستش زندگي دامادهايم به شكلي است كه اگر باران ببارد یکی از آنها از بین رفته واگر باران نبارد آن یکی ديگر از بین می رود .

من هم دراين سالها در پاوه میان دولت جمهوری اسلامی و ملت گرفتار شده‌ بودم عيد که می شد(رمضان يا قربان) جمهوری اسلامی می گفت نباید نماز را با عربستان بخوانید اين عيد وهابی‌هاست و مردم هم می گفتند ما سنی هستیم باید نماز بخوانیم و هرکس با ما نماز نخواند سنی نیست. من هم در این میان گرفتار بودم نماز میخواندیم مورد بغض دولت بودیم و نماز نمیخواندیم مورد بغض مردم . هجمه‌هايي كه در طول 30 سال گذشته در اين خصوص بر من شده ، علیه هیچ کس دیگری نشده است . البته من هم با افق بالایی قضيه را نگاه ميکردم و ميگفتم به خاطر دو رکعت نماز سنت این ملت را در مقابل جمهوری اسلامی قرار ندهم این ملت به جمهوری اسلامی نیاز دارد و هر دو طرف محتاج هماهنگی و وحدت هستند نبايد به خاطر حرکت چند نفر ، عيد ، وحدت و تفاهم مردم را به هم نزنيم و مشكلاتي براي مردم بوجود نيايد.

فلذا همیشه ما مورد بي مهري در بعضی قضایا و مشکلات بود‌ه‌ایم و مرتبا هم بي انصافی‌هاي زيادي در مورد ما شده است. هر وقتی کاری انجام نمی شد می گفتند مقصر امام جمعه است؟؟ اما چرا امام جمعه مقصر است ؟ چرا ؟

من چند سوال خدمت شما مطرح ميكنم :

آیا واقعاً امام جمعه به عنوان شهروندی‌ كه در میان شما زندگی میکند برایش خوشایند است که بیماران ما برای کوچکترین بیماری و زخم سطحی به جوانرود منتقل شود ؟؟ سوگند به خدا اگر برايش خوشايند باشد امام جمعه نيست!

آیا برای امام جمعه خوشایند است که جهاد کشاورزی هر ساله می گوید فلان هکتار باغ و فلان هکتار زمین داريم ، اما امسال 20 بار برای 5 كیلوكود شیمیایی به آنها مراجعه شده است ، اما از دادن آن خودداري كرده‌اند و مردم مجبور شده‌ند در روانسر با قیمت دو برابر خریداري نمايند!؟؟ آیا واقعاً برای من خوشایند است که جهادكشاورزي اینگونه با مردم رفتار ميکند ؟؟

منابع طبیعی به خاطر راهی كه بعضی مردم بدبخت در مناطق دور افتاده براي عبور و مرور خود درست كرده‌اند و يا بخاطر جاده ای كه برای منطقه بیدمیری احداث شده ، آن همه آزار و جرم و محاکمه را انجام دادندكه همه شاهد بوده‌ايم ، ولي در مقابل نزدیک به 2000 هزار هکتار از جنگل های اورامانات در آتش سوخت اما تا این تاریخ نه کسی معرفی شده و نه شکایتی از کسی شده و نه كسي احساس ناراحتي‌كرده است. آیا من به این راضیم ؟؟ والله اگر راضی باشيم!

مرز پاوه که سی سال است منتظریم باز شود ، الان که مرز كوله‌بري باز شده ، میگویند کسی می تواند کوله بر باشد که شناسنامه اش یا مال نوسود یا تشار یا وزلی باشد واقعاً این همه شادي و سرو صدا برای اين بود؟؟ براستی اين همه جوانان پاوه‌اي كه بیکارند تنها بخاطر این که در نوسود نیستند باید محروم باشند از مرز !! من دهها نامه براي جوانان پاوه خطاب به بخشداري نوسود نوشته‌ام اما جوابي نداده‌اند چون در شناسنامه اهل نوسود نبوده‌اند !! ولی در همين شهر پاوه بدليل مرزي بودن شهر دهها گروه و درجه توسط مسئولين و مامورين رفته شده ، اما الان كه وقت استفاده رسيده مرزي نيست ! آيا من به اين كار راضي هستم ؟؟ قطعاً راضي نيستم اگر بودم خدمت جناب آقاي رحيمي معاون اول محترم رياست جمهوري بخاطر مسئله مرز نمي رفتم

نماینده ما جناب آقای حسینی درطول يكماه 28 روز در جوانرود و روانسر است و یک روز به پاوه نمی آید! آيا من به این راضیم ، بدون شك راضی نیستم چون این مردم هم به ايشان رأی داده‌اند باید روستا به روستا بگردد و درد مردم را بفهمد.

از وضع شهر پاوه بگويم ، از یک طرف گل و فواره میگذارند و از طرف دیگر مردم برخي از محلات وضعيت بسيار نامناسبي از لحاظ وضع شهري دارند! آيا من به اين وضع راضي هستم ؟؟ من از آقاي شهردار تشكر ميكنم كه نسبت به زيبا سازي شهر اقدام ميكند، اما ميگويم آقای شهردار همه محلات شهر ، پاوه‌ای هستند و اهل این شهرند باید به آنها هم رسید .

2 سال است که پزشکی قانونی نداریم و باید برای کوچکترین زخم به جوانرود و روانسر برویم! آيا اين در شأن اين مردم است ؟

من مسئولیتی در این امور ندارم . من در اين شهر دو مسئوليت دارم ، يكي نماز جمعه است که در خدمت شما هستم و از 1561 جمعه تنها 14 جمعه در خدمت شما نبودم و دیگري كار قضاوت است و در دادگستری مشغول هستم ، کدامیک از شما مراجعه نموده ، اگر کاری از دستم برآمده دریغ کرده باشم. دیگر نه بودجه اين شهر ، نه تقسیم ، نه تصویب و نه توزیع آن و نه تصميمات سياسي این شهر در دست من نیست. چرا تهمت می زنید ؟؟ آيا من دوست دارم اوضاع اينگونه باشد ؟

علي ايحال بيشتر از اين ادامه نمي‌دهم چون درد بسیار است. البته از منظري ديگر هم شما حق دارید از من گله‌مند باشید چون من هم مسئولیتي دارم، اما گلايه‌ها بايد مقداری از روی مطالعه باشد ، کدام قسمت به من مربوط است درآن قسمت از من گله‌مند باشید.

این مشکلات قطعا وجود دارد من یا باید نسبت به آن اعتراض کنم یا نکنم ! اگر اعتراض ميكنم ، جمعی از مردم اين شهر(‌البته جمعي اندك) به فرمانداری ساير ادارات مراجعه ميكنند و بعد میگویند اگر مسئولين برای پاوه کار نمیکنند دليلش اينست كه امام جمعه از مسئولین نقد میکند و اگر هم نقد نکنم ، اینها درد هستند پس این دردها را چه کسی بیان کند. اگر حرف میزنم میگویند با مسئولان بد است با فرماندار بد است ، اگر هم حرف نمیزنیم کارها یکی دیگر ويران كرده و تقصیر را به گردن ما می اندازند اینها همه دردهایی هستند که در طول 30 سال گذشته موجب ناراحتي من شده‌اند.

در مقابل اينها گاهاً مطالبي ميشنوم كه جاي تأمل دارد ، يكي از دوستان كه الان در مسجد هم هست و ازحاضرين ثابت نمازجمعه هم هست گفت : خدا توفيق داد به کرکوک رفتيم و در کنار مقبره شیخ گیلانی ، خدمت ماموستا ملا عبدالکریم مدرس رفتیم و در خدمت ایشان (خدا رحمتش کند) عرض كردم جناب ماموستا ، امام جمعه‌ایی داریم که جوان است برايش دعای خیر فرماييد . هنوز جمله‌ام تمام نشده بود ،‌ جمعي كه همراهم بودند به من حمله كردند و گفتند ریا کاری بس است . .. آيا واقعاً این ریاکاری است ؟ كجاي حرف اين بنده خدا ريا بوده است ؟

يا در موردي ديگر،‌ یکی از دوستان که پارسال به حج عمره رفته بود به بنده گفت ، در مسجدالنبی سه چهار نفر در حین گرفتن وضو بودند يكي از آنها مشغول غیبت‌کردن شما بود و ميگفت اگر پاوه ترقي نميكند مقصر امام جمعه است.

من همه اینها را هم شنيده‌ام ولی در روحيه‌من تاثيري نداشته است . حتي به منزل همان حاجی که غیبت مرا کرده بود رفتم و به رویش هم نیاوردم و گفتم اشکالی ندارد و ايشان را آزاد كردم .

نهایت امر با این شیوه ما سی سال در خدمت شما بودیم. سی سال در این محراب که جایگاه رسول الله و جایگاه خلفای راشدین است و براستی جایگاه مهمی است و من هم می گویم « اللهم تقبل منی » ( یا رب از ما هم قبول کن )

مفسرین در ذیل آیه 122 سوره توبه ( وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ) ميفرمايند:‌ جهاد دو قسمت است . درزمان پیامبر اسلام وقتی حضرت دستور جهاد می دادند یک نفر نمی ماند و همه به جهاد می رفتند ، این آیه نازل شد و فرمود چنین کاری نکنید ، بعضي از شما تحصيل علم كنيد برای تنویر و روشن‌كردن فکر مردم وبعضي دیگر هم به جهاد بروید. از آن روز جهاد دو قسمت شد قسمتی در محراب و مدرسه و قسمتی هم در جبهه .

براستی من چنین فکر می کنم که در مقابل این همه مشکلات عدیده که دیگر نمی خواهم بحث کنم در طول این 30 سال این محراب نقش مهم داشته‌است . در لغت آمده است كه محراب اگر بخوبي از آن استفاده شوده ميتواند جاي شير باشد.

من يكبار ديگر شکر خدا را به جا مي آورم و تشکر می کنم از مسئولینی که مرا حمایت کرده‌اند خاصتاً مقام معظم رهبری و بعد از ایشان جناب آقای آيت اله رفسنجانی و بسیاری از مسئولان دیگر که وقت بیان کردن اسم آنها را ندارم ، چه آنهایی که شهید شده‌اند و چه آنهایی که زنده‌اند . همچنین از دوستان سپاه پاسداران در پاوه كه در طول 30 سال گذشته یکی از حامیان مهم نماز جمعه و امام جمعه بوده‌اند و مابقی نیروها ديگر و برادران نیروی انتظامی که حضور داشته اند تشکر میكنم.

همچنين از معتمدین پاوه ، از فقرايي همچون خالو قاسم پیر صاحب که سی سال است می‌آید و در صف دوم نماز می خواند كه برای من به اندازه یک لشکر ارزش داشته است (‌و اشخاص ديگري مثل ايشان ) و همچنین از جناب ماموستا ملا عمر و جناب حاج شیخ طه که سن و سالشان از هفتاد سال تجاوز میکند و در سی سال گذشته به عنوان متدینین و علمای این شهر پشت سر بنده را خالی نکرده‌اند (خداوند تبارک و تعالی پشت سر آنها را در قیامت خالي نكند) و همچنین سایر ماموستایان و فرهنگیان عزیز خاصه اعضای محترم ستاد نماز جمعه که با سابقه ترین آنها كاك حسن محمد پور که سی سال است همراه ماست ، برادر عزیزم كاك ملا حبیب ، کاک امین، حاج کرمی، کاک یار احمد، كاك تاج الدین ، ملا نصر الدین کاک سعد اله و هم دوستاني كه شايد اسمشان را فراموش کرده‌ باشم ، ممنون و سپاسگزارم خداوند تبارک و تعالی جزای خیر به همه بدهد.

مطلب بعدی اينست كه چرا این بحث را مطرح کردم يك دليل آن تحدث به نعمت الهی بود و دليل ديگر هم براستی سالهاي سختی بود و يادآوري آن ضرورت داشت .

يكي از معتمدین شهر پاوه براي من نقل کرد و گفت : مرحوم شیخ محمد (عموی حاج شیخ طه خالصي ) خدا رحمتش كند ، سفری به کرکوک داشته ودر بازگشت به بياره آمده و در آن جا مهمان یکی از شیوخ بیاره بوده است ( يا شيخ نجم‌الدين يا شيخ علاءالدين ره) بعد از محاوره زياد شيخ بياره خطاب به شيخ محمد ميفرمايد : جناب شیخ محمد شیخ بودن در منطقه شارزور بسیار سهل است کسی کاری به کار تو ندارد ولی براستی شيخ بودن در پاوه بسيار سخت است تند می روی اعتراض میکنند آرام می روی اعتراض میکنند . معتدل هم هستی باز اعتراض میکنند.

من هم عرض ميكنم براستی روحاني بودن هم در پاوه بسیار زحمت است و مثل هیچ جای دیگری نیست و براستی شیخ بياره هم درست فرموده اند.

نكته و دليل بعدي از بيان اين بحث اين بود كه اين مباحث حداقل آگاهی باشد برای نسل جوان و آگاهی برای مسلمانان باشد و در كنار اينها حداقل مقداري گلايه هم باشــد

ابن خليكان (خدارحمتش كند )‌از عبداله واسطی نقل میکند و ميگويد :

يكبار كه به هرات رفتم ، امام جمعه هرات در آن ايام امام فخر رازی بوده است (صاحب تفسیر کبیر ) به دقت به سخنان امام فخر رازی گوش دادم ، داشت از مردم هرات گله میكرد و چند بيت هم قرائت فرمود كه مضمون يكي از آنها اينست:

انسانها و بخصوص علماء‌و مشايخ و بزرگان تا در ميان مردم هستند به آنها توجهي نمي شود ولی وقتی فوت كردند و از ميان آنها رفتند ، ذكر خير آنها را ميكنند و ازکرامتشان ميگويند.

امام فخر رازی فرموده من این را نمی خواهم من خودم الان در میان شما هستم چرا الان برايم احترام قائل نيستيد.

من هم این را به شما عرض میکنم که علماي كرد همیشه گله مند بودند ولی من در آن حد گله نميكنم ، حتی مشوق بسیاری از ماموستایان هستم ، هفته‌ای چند بار به روستاهاي اطراف سر می زنم و نزد ماموستایان می روم و به آنها می گویم صبر داشته باشید اشکالی ندارد كه مردم به شما گوش نمی دهند به خاطر خدا به خاطر رسول خدا و برای این كه اين مردم کمونیست نشوند ، تریاکی نشوند ، معتاد نشوند با دلگرمي و استقامت به كارتان ادامه دهيد . چرا كه موقعیت حساس است و اگر ما سنگر را خالی کنیم آنچه از بین می رود دین است و آنچه که لطمه می بیند جوانانند و آنچه که ضربه می بیند دین رسول اله(ص) است .

لذا يكبار دیگر از مسلمانان متدین پاوه ، علماي محترم شهر ، اعضای ستاد نماز جمعه ، مسئولین محترم که براستی بسیاری از آنها با ما صادق بوند و تعداد کمی از آنها بهانه‌گیر بودند و مشکلاتي درست كرده‌اند ( هرچند مشكلات فردی بوده نه مرتبط با نظام ) ممنونم

همچنين برخي از نيروهاي مذهبي ( تعدادي انگشت شمار ) كه به هر دلیلی ترک جمعه کرده‌اند و به من قناعت نمی کنند بروند و در روستاهای اطراف مانند دوریسان ، خانقاه و نوریاب نمازشان را بخوانند و ترک دین نکنند. چون ترك جمعه در هيچ حالي جايز نيست اگر چه از سران خودشان هم فتوا گرفته باشند ، سران آنها مجتهد نيست و قطعاً در قيامت پاسخي نخواهند داشت . خداوند متعال همه ما را به راه راست هدايت فرمايد . آمين

برای دانلود خطبه ها اینجا را کلیک کنید .

 

این مطلب را به اشتراک بگذارید

Submit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn