«ماموستا» پایگاه اطلاع رسانی دفتر امام جمعه پاوه
«ماموستا» پایگاه اطلاع رسانی دفتر امام جمعه پاوه

روز سه‌شنبه مورخ 27/07/89 در ادامه کلاسهای هفتگی ماموستا ملا قادر قادری در مسجد قباء پاوه درس يكصد و بيست و يكم  از سلسله مباحث تاریخ ( درس نوزدهم تاريخ انبيا(ع) ) با موضوع ادامه حيات حضرت يوسف (ع)  ارائه شد.

در ادامه ، درس مذکور جهت استفاده دوستداران و علاقمندان مباحث تاريخي درج شده است .

 

 

مجموعه درسهای ارائه شده پیرامون تــاریــــــخ انبيــــــاء

توسط حاج ماموستا ملا قادر قادري

درس يكصـــــد و بيست و يكم  از سـلـسه مبـــاحث تـــــــــاریخ
درس نوزدهم
حیات انبياي الهي

 

** موضوع درس **

ادامه حیات حضرت یوسف (ع)

بعد از اينكه حضرت يوسف مسئول محصولات  و وزير كشاورزي و دارائي مصر گرديد ، با تدبير و هشياري در مدت 7سال  فراواني و رفاه انبارهاي بزرگي ساخت و گندم بسياري را با خوشه هاي دست نزده انبار كرد و در 7 سال قحطي به صورت حكيمانه و عادلانه غله انبار شده را در بين مردم تقسيم و مردم را از ناراحتي و وضعيت خشكسالي مطمئن نمود سپس از وزير دارائي و مسئول محصولات مصر جايگاه او به عزيز مصر ارتقا يافت  و آوازه عدالت و احسان عزيز جديد مصر به كنعان و بيت يعقوب رسيد و مردم كنعان از فلسطين به جهت تهيه غله و خوار و بار به مصر آمدند.

از جمله كساني كه به عزيز مصر مراجعت كردند 10 نفر از فرزندان حضرت يعقوب بودند، حضرت يوسف با ديدن برادران خود آنها را شناخت ولي آنها يوسف را نشناختند زيرا چند دهه از زمان انداختن يوسف به چاه گذشته بود .

حضرت يوسف از آنان تحقيق كرد ، گفتند ما فرزندان يعقوب پيامبر هستيم و از قصه يوسف و گرگ و چاه و ناراحتي پدر و از دست دادن چشمان پدر و علاقه پدر به بنيامين و وضعيت خشكسالي مطالبي را بيان كردند.

حضرت يوسف دستور داد آنان را محترمانه بدرقه كنند و قيمت غله را در بارهاي آنها قرار دهند  مشروط بر اين اصل در سفر آتي برادر كوچك خود را بنيامين كه با يوسف از يك مادرند همراه خود بياورند .

فرزندان يعقوب با خوشحالي مصر را ترك كردند و بمحض رسيدن به فلسطين همگي نزد پدر رفتند و از محبت و بزرگواري عزيز مصر مطالبي را بيان كردند و سپس با شك و ترديد پيشنهاد كردند كه جناب يعقوب موافقت كند اين بار بنيامين را همراه خود ببرند و خيلي مصرانه اصرار كردند و عاقبت الامر حضرت يعقوب با درخواست آنان موافقت كرد و 10 برادر همراه بنيامين به مصر برگشتند يوسف با شنيدن خبر بازگشت فرزندان يعقوب همراه برادر كوچك خود خوشحال شد. حضرت يوسف در فرصت مناسبي خود را معرفي و ماجراي حيات خود را كاملاً براي بنيامين شرح و از وي خواست حافظ اسرار باشد.

سپس دستور داد بار 11 شتر فرزندان يعقوب آماده و پيمانه را در بار بنيامين جاي دهند تا از طريق قانون حاكم بر مصر بتوانند بنيامين را نگهدارند و جريان  به بنيامين قبل از كشف موضوع اطلاع داده شود تا زياد نگران نشود چند ساعتي گذشت از جانب مسئولان انباراعلام شد پيمانه عزيز به سرقت رفته است در بارِ هر كسي كه كشف شود بجزاي اعمالش خواهد رسيد فرزندان يعقوب اعلام كردند اي عزيز ما بي گناه هستيم بفرماييد بارهاي ما را تفتيش كنند .

حضرت يوسف دستور داد همه بارها را تفتيش و بررسي كردند و آخرين بار كه تفتيش شد بار بنيامين بود كه كاسه من و پيمانه در آن كشف شد.

فرزندان يعقوب خيلي ناراحت شدند و به اتفاق گفتند اي عزيز از ما ناراحت نباش اين بنيامين برادر ديگري داشت بنام يوسف او هم سارق بود خدا نابودش كرد خدا بنيامين را هم مانند برادرش نابود كند. يوسف از اين جمله خيلي نارحت شد ولي دندان روي جگر گذاشت و صبر كرد و چيزي نگفت ، بنيامين اسير شد  و برادران به كنعان برگشتند و نزد پدر رفتند يعقوب زماني كه بنيامين را در بين فرزندان نديد بحدي ناراحت شد كه گويي پاره اي از جگرش را  جدا كرده باشند  و گفت آه ديروز يوسف را و امروز بنيامين را ، ا ز خداوند عاجزانه ميخواهم مرا با آنان شاد كند.

يعقوب از فراق يوسف چشمانش را از دست داده بود و با فراق بنيامين مصائب وي اضافه تر شد .

يك روز حضرت يعقوب پسران را احضار و به آنان  گفت به مصر برگرديد و در خصوص يوسف و بنيامين جستجو نماييد برادران يوسف زماني نام يوسف را از پدر شنيدند با يك حالت اعتراض گفتند « تَاللَّهِ تَفْتَأُ تَذْكُرُ يُوسُفَ » (آيه 85  يوسف)  (پدر قسم بخدا شما دست بردار از يوسف نيستيد ديگر بس باشد بحث يوسف  و آه يوسف شما را نابود كرد ) حضرت يعقوب فرمود « إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّهِ » (آيه 86  يوسف)

بعد از مدتي برادران يوسف به دنبال بنيامين به مصر آمدند و خدمت عزيز مصر (يوسف) رسيدند يوسف آنها را در كنار خود نشاند فرمود به من نگاه كنيد! همه منتظر بودند عزيز مصر چه جمله‌اي به آنان خواهد گفت حضرت يوسف فرمود بياد داريد كه شما با برادرتان يوسف چه كرديد. ( واقعه انداختن خود در چاه را بيان كرد) با شنيدن نام يوسف و چاه و كاروان برادران يوسف خود را جمع و جور كردند و با دقت به حرفهاي وي گوش دادند، يكدفعه يوسف را شناختند اشك خجلت از چشمان آنها و اشك شادي از چشمان يوسف سرازير شد. حضرت يوسف فرمود من يوسف هستم برادران يوسف سر خجلت را پايين آوردند و حضرت يوسف فرمود آزاد باشيد خدا از شما راضي باشد.

سپس يوسف پيراهن خود را به برادرانش داد وگفت اين پيراهن را به كنعان ببريد و بصورت يعقوب بماليد شايد بينايي خود را باز يابد وآنگاه همه شما به‌مصر برگرديد.

هنوزكاروان فرزندان يعقوب به كنعان نرسيده بودند ، يعقوب فرمود بوي يوسف به مشامم ميرسد افراد حاضر در كنار يعقوب گفتند اي يعقوب ديگر بس است مطالب مهمل نگوييد.

مدتي نگذشت پيراهن يوسف به كنعان رسيد و يعقوب آنرا روي چشمانش گذاشت چشمان و درونش روشن شد و سپس مجموع افراد خانواده عازم مصر شدند و بمحض ورود به خاك مصر مورد استقبال قرار گرفتند و به كاخ عزيز برده شدند و تمامي 13 نفر پدر ، مادر (يا خاله) و 11 برادر به يوسف تعظيم كردند.

يوسف با احترام و اكرام و تمجيد و تجليل با آنان برخورد كرد و فرمود « يَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا »

سپس يوسف فرمود :  خداوندا اي خالق آسمانها و زمين تو قدرت را بمن ارزاني داشتي و معجزه تعبير خواب را بمن عطا و الهام فرمودي تو در دنيا و آخرت ولي و سرپرست من هستي ما را با ايمان بميران و به صالحان ملحق فرما                   

............ادامه دارد            

 

 « وصلی الله علی سيدنا محمد و آله و اصحابه اجمعین »

این مطلب را به اشتراک بگذارید

Submit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

نوشتن دیدگاه

• از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
• لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
• نظرات شما پس از بررسی و بازبینی توسط گروه مدیریت برای نمایش در سایت منتشر خواهد شد.
• در صورتی که نظر شما نیاز به پاسخ دارد، پاسخ خود را در ذیل همان موضوع دنبال فرمایید.
• از نوشتن دیدگاهایتان با حروف فینگلیش جدا" خودداری کنید .
تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید


اطلاعات تماس با دفتر

استان کرمانشاه ، شهرستان پاوه ، خیابان امام محمد غزالی، دفتر امام جمعه پاوه

شبکه های اجتماعی

Template Design:Dima Group