روز سه‌شنبه مورخ 02/09/89 در ادامه کلاسهای هفتگی ماموستا ملا قادر قادری در مسجد قباء پاوه درس يكصد و بيست و پنجم  از سلسله مباحث تاریخ ( درس بيست‌ و سوم تاريخ انبيا(ع) ) با موضوع حيات حضرت موسي (ع)  ارائه شد.

در ادامه ، درس مذکور جهت استفاده دوستداران و علاقمندان مباحث تاريخي درج شده است.

مجموعه درسهای ارائه شده پیرامون تــاریــــــخ انبيــــــاء

توسط حاج ماموستا ملا قادر قادري

درس يكصـــــدو بيست و پنجم  از سـلـسه مبـــاحث تـــــــــاریخ
درس بيست و سوم  حیات انبياي الهي

** موضوع درس **

حیات حضرت موسي(ع)

حضرت موسی (ع)  یکی از پیامبران اولوالعزم و یکی از مردان تاریخ ساز در بین انبیاء عظام است. قرآن کریم عنایت و توجه ویژه ای به زندگی و حیات این پیامبر بزرگوار دارد . نام حضرت موسی (ع) 136 بار و در 34 سوره قرآن کریم آمده است.

موسی که ملقب به کلیم الله است فرزند عمران و نام مادر وی یوکابد است و با 6 واسطه به حضرت ابراهیم (ع) میرسد ، حسب آنچه در تاریخ آمده است 500سال بعد از رحلت حضرت ابراهیم در سرزمین مصر ظهور و کتاب تورات بر او نازل شده و 240 سال عمر کرده است.

حضرت موسی از طایفه بنی اسرائیل است و زمانی که حضرت یعقوب(ع) و خانواده اش به دعوت حضرت یوسف(ع) به مصر وارد شدند و در مصر استقرار یافتند جمعیت بنی اسرائیل و فرزندان یعقوب در مصر در ردیف دوم جمعیت مصر قرار گرفتند و قبطیان مصر مانند شهروند درجه دوم جامعه به آنها نگاه میکردند و فرعون مصر ( رامسیس دوم) ، بنی اسرائیل ساکن در مصر را تحت فشار قرار داد و نسبت به آنان بدبین بود. یک روز یک منجم و ستاره شناس معروف به فرعون گفت به زودی در بنی اسرائیل پسری متولد میشود که تخت و تاج تو به دست او نابود میشود.

فرعون با شنیدن این خبر سخت نگران شد و با درباریان ، ساحران و کاهنان و منجمان مشورت کرد ، در نتيجه اتخاذ تصمیم نمودند که زنان شوهردار را از مردان جدا کنند تا در مدت زمانی که خبر انعقاد نطفه نوزاد موعود داده شده بود از آن جلوگیری بعمل آیــــــــد.

به این تصمیم ظالمانه قناعت نکردند و در کوتاه مدت فرعون دستور دوم را صادر نمود و به مأموران خود دستور داد نوزادان پسر از بنی اسرائیل را بدون هیچ ترحمی به قتل برسانند و از تمامی قابله ها تعهد اخذ شد که هرزمان شاهد وضع حملی باشند و نوزاد پسر باشد سریعاً باید آنرا گزارش کنند.

خداوند اراده کرد که در این زمان حساس و در این وقت بحرانی موسی متولدشد و مکر فرعون خنثی گردید ( فرعون فرمان قتل داد و خداوند نقشه بقاء و حیات را صادر و در نتیجه امر خداوند پیروز و دستورات فرعون به شکت منتهی گردید)

به امر خداوند موسی متولد شد فرعون و جاسوسان او دست بردار نبودند و همچنان برای کشتن نوزادان پسر در شهر جستجو میکردند پیداست در چنین شرایطی بحرانی و مرگبار نگهداری یک نوزاد پسر کار بسیار مشکلی بود .قرآن كريم واقعه را اینچنین تعریف میکند:

« وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ» آیه 7 سوره قصـص

(ما به مادر موسی الهام کردیم که او را شیربده تا زمانی احساس ترس و خطر کردید آنگاه او را در آب نیل بیفکن و نترس و غمگین مباش که ما او را به تو بازمیگردانیم و او را بعنوان پیامبر مبعوث خواهیم کرد)

مادر موسی طبق الهام الهی اقدام به تهیه صندوقی کرد و یک روز صبح زود که کنار نیل خلوت بود صندوق را با یک دنیا حسرت ولی با اطمینان به وعده الهی به امواج نیل سپرد ، اگر چه در درون ناراحت بود ولی با امید به امر « وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي » خیلی امیدوار بود .

مأموران فرعون صندوق را از دور دیدند و آنرا از آب گرفتند و نزد فرعون بردند ، آسیه خانم فرعون در صندوق را گشود ، با دیدن نوزاد آسیه خیلی خوشحال شد و فرعون خیلی خشمگین گردید و آه کشید که این پسر چرا کشته نشده است .

آسیه گفت : ای فرعون این نوزاد را نکشید شاید در بیت ما بزرگ شود و سبب روشنایی منزل ما گردد و بتوانیم بعنوان پسر خود برگزینیم . فرعون پیشنهاد را پذیرفت .

سپس اقدام به جهت گرفتن دایه و حاضنه شروع شد ، هرکسی را احضار کردند موسی حاضر به گرفتن پستان وی نشد و شیر هیچ دایه ای را نخورد . خواهر موسی كه دید مأموران پیاپی دنبال دايه هستند گفت من يك نفر سراغ دارم به احتمال زياد او بتواند دايه‌ي مناسبي باشد . مأموران خانم راهنما(خواهر موسي)‌را نشناختند ،‌با راهنمائي او به جلو منزل عمران رفته و مادر موسي را به كاخ بردند. يوگابد زماني فرزندش را ديد ، سريع او را شناخت و درونش از شادي آتش گرفت و از چشمانش اشك شوق جاري شد. نوزاد هم زماني خود را در آغوش مادرش ديد با زبان حال گفت مادرجان خوش آمديد به حقيقت وعده خداوند راست است و سريع پستان مادر را گرفت.

مادر موسي هر روز بعنوان دايه به وي شير داد تا بزرگ شد و موسي كم كم كاخ نشين شد ....              ادامه دارد

 « وصلی الله علی سيدنا محمد و آله و اصحابه اجمعین »

این مطلب را به اشتراک بگذارید

نوشتن دیدگاه

نام

تصویر امنیتی جدید