نمازجمعه این هفته پاوه با رعایت کامل پروتکل های بهداشتی، با حضور پرشور مردم مومن پاوه، در محل مسجد جامع این شهر و به امامت حاج ماموستا ملاقادر قادری اقامه شد.
در ادامه متن کامل خطبه های نماز جمعه امروز آمده است:
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر امامجمعه پاوه؛ نماز جمعه امروز پاوه ۱۴۰۰/۰۸/۰۷ با رعایت تمام پروتکل های بهداشتی، با حضور پرشور مردم مومن پاوه در محل مسجد جامع و به امامت حاج ماموستا ملا قادر قادری اقامه شد.
متن کامل خطبههای نماز جمعۀ مورخۀ ۱۴۰۰/۰۸/۰۷ شهر پاوه
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب السموات والارض ثم الصلاة والسلام علی سیدنا محمدٍ رسول الأنس و الجن و علی آله و اصحابه و من دعا بدعوته الی یوم الدین
السلامعلیکم ورحمة الله و برکاته
سلام و درود خداوند بر برادران و خواهران حاضر در مسجد و همۀ کسانی که صدای ما را از دور و نزدیک میشنوند. از خدای بزرگ برای شما عزیزان درخواست توفیق و عزت و سعادت دارم و امیدوارم خود و خانوادۀ محترمتان از بلا و مصیبت و فتنه خاصتاً از فتنۀ کرونا محفوظ باشید.
از جوانان عزیزی که امروز در وصف رسولالله (ص) سرود اجرا کردند تشکر میکنم.
عزیزان من؛ بنده امروز در خصوص «۱-هجرت رسولالله (ص) ۲-درسها و عبرتهای هجرت رسولالله (ص) » صحبت خواهم کرد.
چند بار به عرض رساندهام که خدای بزرگ در آیۀ ۷۲ سورۀ حجر به حیات رسولالله قسم یاد فرموده است. حیات از ولادت تا فوت است. طبیعتاً خدای بزرگ بدون دلیل و برهان به حیات رسولالله (ص) قسم یاد نفرموده است و معنایش این است که تمام روزهای حیات آن بزرگوار برای ما مهم و درس و عبرت و موعظهاند. یکی از روزهایی که شامل این قسم میشود روز هجرت رسولالله از مکه به مدینه است.
«مقدمه»:
هجرت به معنی ترک وطن، دیار، مسقطالرأس، عشیره، خانواده، زمین، باغ و ... به دلیل مشکلاتی که برای انسان فراهم شده است.
هجرت انواع مختلف دارد؛ ازجمله هجرت اقتصادی که انسان ازلحاظ اقتصادی در وطن خود قادر به زندگی کردن نیست و بهناچار ترک شهر یا وطن میکند؛ هجرت سیاسی که فرد با افکار سیاسی خود با حاکمیت روز نمیتواند زندگی کند و به همین دلیل مهاجرت میکند. هجرت اجتماعی که بنا به موقعیت فرهنگی به وجود آمده فرد قادر به زندگی در شهر و وطن خود نیست و مجبور میشود شهر و دیار خود را ترک و به شهر و دیار دیگری مسافرت کند. هجرت علمی که فرد به خاطر تکمیل درجات علمی خود گاهاً مجبور است شهر و دیار خود را ترک و به شهر یا دیار دیگری برود و هجرت عقیدتی که فرد به خاطر عقیدۀ دینی از شهری به شهر دیگر و از مملکتی به مملکت دیگر مهاجرت میکند که این نوع هجرت، مبارکترین نوع هجرتهاست.
خداوند متعال در قرآن کریم حساب خاصی برای هجرت عقیدتی باز کرده و در ۲۱ آیۀ قرآن کریم بحث هجرت و مهاجرین آمده و از آنان تقدیر و تجلیل شده و پیامبر بزرگوار اسلام (ص) نیز در ۴۰ حدیث در خصوص مهاجرین فی سبیل الله و هجرت عقیدتی صحبت فرموده و از آنها و جایگاهشان تجلیل و تقدیر نموده است.
بسیاری از پیامبران الهی ازجمله حضرات ابراهیم و موسی و عیسی و لوط و حضرت خاتمالانبیاء از وطن خود هجرت عقیدتی کردهاند؛ پس هجرت عقیدتی خیلی مهم و صفت جمعی از پیامبران عظام است.
خداوند متعال در سوره های انفال و توبه بحث هجرت پیامبر اسلام را آورده است.
امروز مروری دارم بر هجرت پیامبر اسلام از مکه به مدینه که ان شاء الله این مطالب که حاصل چندین ساعت مطالعه است برای همۀ ما مفید باشد.
🔴 بحث اول: هجرت رسولالله (ص)
جمعۀ گذشته عرض کردم وقتی پیامبر عزیز ما از غار حراء به منزل آمد به همسرش حضرت خدیجه فرمود: «دثرُنی» مرا بپوشان چون وضع روحیام دچار حالاتی غیرعادی شده است. بین خوابوبیداری بود دوباره همان مأمور که در غار حراء برایش پیام آورده بود آمد و فرمود «یا ایهاالمدثر قم فانذر» ای کسی که خود را در لحاف پیچیدهای بلند شو دوران استراحت و خواب تمام شد و تو مأمور هستی جامعه را که از فرهنگ آن بیزار هستی اصلاح کنی.
حضرت کمکم دعوت را شروع کرد آیه نازل شد و فرمود: «وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ» اول از خانوادۀ خودت دعوت را شروع کن زیرا تا نزدیکان خود را تربیت و اصلاح نکنی نباید انتظار داشته باشی که بتوانی سایر مردم را اصلاح و تربیت کنی.
اولین کسی که از مردان به رسالت رسولالله (ص) ایمان آورد حضرت علی (رض) بود و سپس حضرت خدیجه (رض) و زید غلام خدیجه که بهمحض ازدواج خدیجه به دستور خدیجه زید خادم پیامبر اسلام شد سپس آقایان دیگری چون حضرات ابوبکر (رض) و عثمان (رض) به اسلام ایمان آوردند و در کنار اینها جمع دیگری در صف توحیدیان قرار گرفتند.
یاران رسولالله به حدود ۳۰ نفر رسیدند و حضرت بهصورت مخفیانه دعوت را در خانۀ ارقم بن ابی ارقم شروع کرد. پیامبر اسلام واقعاً نیاز به کمک داشت یک روز صبح دست به دعا برداشت تا دو نفر از قهرمانان مکه یا یک نفر از آنها به نامهای ابوالحکم و یا عمربن الخطاب به اسلام ایمان بیاورند. خداوند توفیق داد عمربن خطاب و سپس حمزه ایمان آوردند و صف مسلمانان هرروز قویتر شد.
مسلمانان با رسول خدا مشورت کردند و گفتند: دیگر صلاح نیست اینگونه مخفیانه کارکنیم، برویم و عقیدۀ خود را اعلام نماییم. حضرت حمزه جلودار صف اول و حضرت عمر هم جلودار صف دوم و پیامبر بزرگوار هم در وسط صفها با گفتن لا اله الا الله از منزل ارقم خارج شدند و به سمت کعبه به راه افتادند و گفتند: اگر دشمنان هم جلوی ما را گرفتند در مقابل آنها خواهیم ایستاد و مقاومت مینماییم. مسلمانان که حالا جمعیت آنها به حدود ۴۰ نفر رسیده بود، در سه صف منظم به مسجدالحرام رسیدند و طواف کردند، اما آنچه نامردی بود کافران نسبت به رسولالله و یارانش ابراز کردند.
آیه نازل شد و فرمود: «فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ» از این لحظه باید دعوت را آشکار کنی به سخنان جاهلان توجه نکن من پشت تو را خواهم گرفت.
پیامبر عزیز ما آشکارا شروع به دعوت نمود. یک روز صبح به بالای کوه صفا که به شهر مکه مشرف بود، رفت و همۀ طوایف مکه را صدا زد و مردم زیادی گرداگرد رسولالله جمع شدند. حضرت فرمودند: ای مردم آیا اگر به شما بگویم در پشت آن کوه لشکر دشمن بهقصد تصرف مکه ایستاده است، حرف مرا باور میکنید؟ گفتند: بله باور میکنیم زیرا تاکنون از تو دروغی نشنیدهایم. فرمود: پس گوش کنید: «إِنِّي رسولالله إِلَيْكُمْ قولوا لا إله إلا الله تفلحوا» من فرستاده خداوند برای شما هستم بگویید لا اله الا الله تا رستگار شوید.
بیان کلمۀ لا اله الا الله برای مردم مکه سخت بود زیرا با گفتن آن باید بتپرستی و فساد و معاملۀ زنان مثل یک کالا و قدرت زورگویان بر ضعیفان کنار میرفت. عمویش ابولهب عصبانی شد و با سخنانش مخالفت و نسبت به رسولالله خیلی بیادبی کرد. سورۀ مسد نازل شد و خداوند ابولهب و همسرش را نفرین کرد.
ابولهب که عصبانی شده بود، فوراً به پسرانش عُتبه و عتیبه گفت باید دو دختر رسولالله را که عروسش بودند، طلاق دهند و آنها نیز هر دو را بلافاصله طلاق دادند. عتبه فرزند بزرگتر هر دو دختر پیامبر اسلام را به منزل رسولالله آورد و بهصورت مبارک رسولالله تف کرد. حضرت دعا کردند و فرمودند: خدایا این بیادب را خوراک حیوانات درنده گردان؛ و همینطور هم شد و در سفری که همراه پدرش ابولهب به شام رفته بودند خوراک یک حیوان درنده شد و سرش را از بدنش جدا کرد.
آزار و اذیت به اوج خود رسیده بود. سران قریش به منزل ابوطالب که یکی از حامیان مهم رسول خدا بود، آمدند و گفتند: برادرزادهات محمد شعارهایی میدهد که خلاف مصلحت ما هستند. ابوطالب محمد (ص) را صدا زد و فرمود: ای برادرزادۀ عزیزم سران مکه آمدهاند و با تو سخن دارند. حرف آنها را گوش کن و بعداً جواب بده. یکی ازسران قریش گفت: ای محمد (ص) هر دختری را که بخواهی به تو میدهیم و ثروت زیادی به تو میبخشیم و ریاست مکه را به تو میدهیم به شرطی که از دعوت و شعار لا اله الا الله و محمد رسولالله دست بکشی.
رسولالله جواب آنها را نداد اما خطاب به عمویش ابوطالب فرمود: ممکن نیست از رسالت خود دست بکشم. اگر تاکنون شما از من پشتیبانی کردهای از تاریخ امروز از من پشتیبانی نکن. «الله یکفینی» خدا برای من کافی است. ابوطالب گفت: از تو دست نمیکشم و به تو پشت نمیکنم.
مشورت با ابوطالب نتیجه نداشت و بزرگان مکه دست خالی برگشتند و شروع به آزار و اذیت رسولالله و پیروانش کردند و بهناچار ۷۰ نفر از پیروان رسولالله (ص) به حبشه مهاجرت کردند. مشرکان مکه وقتیکه فهمیدند مسلمانان به حبشه هجرت کردهاند از ترس گسترش و نفوذ اسلام به سایر مناطق آزار و اذیت خود را بیشتر کردند و نقشۀ محاصرۀ اقتصادی را کشیدند.
محاصرۀ مسلمانان در شعب ابیطالب سه سال طول کشید. هر بچهای که تازه متولد میشد به دلیل نبود شیر و امکانات همه فوت کردند و مسلمانان هرچه داشتند از دست دادند اما بر عقیدۀ خود ثابت ماندند.
عاقبت محاصره مسلمانان در شعب ابیطالب تمام و شکسته شد و پیامبر اسلام نفس راحتی کشید. حضرت داشت تازه چشمانش را باز میکرد در مدت ۶ ماه ابوطالب حامی سیاسی و اجتماعی و خدیجه حامی اقتصادی و عاطفیاش را در سال ۶۲۰ میلادی از دست داد و آن سال را عام الحزن (سال غم و اندوه) نامگذاری کرد.
وقتیکه رسولالله فهمید سخن نرم او در دل سخت مشرکان مکه بیتأثیر است، همراه با خادمش زید به طایف مهاجرت کردند. در طایف با دو نفر به نامهای عروه و عمرو ثقفی که بزرگ طایفۀ خود بودند، دیدار و گفتگو کردند این دو نفر سخنان رسولالله را به باد تمسخر گرفتند و گفتند: اگر تو صاحب نفوذ هستی میبایست اول قوم خود (اهل مکه) را اصلاح میکردی و جمعی از کودکان طایف را جمع کردند و رسولالله و زید را سنگباران و زخمی کردند و بهناچار به باغی پناه بردند صاحب باغ از آنها دفاع کرد و سپس به راه خود ادامه دادند و بدون نتیجه برگشتند.
سپس خداوند متعال این بزرگوار را به سفر اسری و معراج دعوت کرد و به فلسطین اشغالی و مسجدالاقصی و اعلاعلیین برد و قدرت خود را به او نشان داد تا او را دلخوش نماید و فرمود اینها همه خواهند رفت و تنها تو میمانی و نام تو جاودانه خواهد شد.
بعد از سفر معراج ایام حج فرارسید. در منا با مردم یثرب ملاقات کرد و حدود ۷ الی ۸ نفری از آنان را به اسلام دعوت کرد و ایمان آوردند. پیامبر بزرگوار خیلی خوشحال شد که کلام او در دل آنها تأثیر داشته است.
به یک نفر از اصحاب مأموریت داد همراه این چند نفر به مدینه برود و به آنان درس خداپرستی و قرآن بیاموزد. سال بعد جمعیت مسلمانان مدینه به ۸۵ نفر رسید پیامبر اسلام وعده دادند یکشب با آنان ملاقات کند. در یک نیمه شب عمویش عباس و علی بن ابیطالب را صدا زد و پیاده به راه افتادند و با مسلمانان یثرب دیدار و بیعت مجدد کردند. تازه مسلمانان قول دادند در صورت هجرت یاران رسولالله به دیارشان، آنان را یاری و کمک نمایند.
ملاقات پیامبر اسلام افشا شد و کافران مکه پیامبر اسلام و یارانش را خیلی اذیت کردند. بهناچار جمعی از مسلمانان به یثرب هجرت کردند و پیامبر اسلام به همراه جمعیتی ۲۰ تا ۳۰ نفری در مکه ماندند. کافران شبانه در دارالندوه محل تجمع اهل مکه جمع شدند و گفتند: بیش از این صبر جایز نیست یا باید محمد را اخراج یا زندانی و یا بکشیم. سرانجام رأی به کشتن حضرت محمد (ص) دادند و تصمیم گرفتند شبانه او را به قتل برسانند. ۴۰ جوان را از ۴۰ طایفه جمع کردند تا اگر او را کشتند قریشیان قتل او را به یک خانواده نسبت ندهند.
خداوند آیۀ ۳۰ سورۀ انفال را نازل کرد و به رسولالله امر فرمود باید هجرت کنی و گرنه تو را خواهند کشت. پیامبر بزرگوار در وقت ظهیره به منزل ابوبکر صدیق (رض) رفت و موضوع هجرت را با او در میان گذاشت و فرمود باید همین امشب از مکه هجرت کنیم. حضرت ابوبکر (رض) گفت: آیا من هم شمارا در این سفر همراهی خواهم کرد؟ رسولالله فرمودند: بله.
رسول خدا (ص) به منزل بازگشت و خطاب به حضرت علی (رض) فرمود: من قصد هجرت دارم امشب تو باید کاری قهرمانانه انجام دهی و در بستر من بخوابی تا از مکه خارج شوم و فردا صبح اموال این بی باوران را که نزد من به امانت گذاشتهاند تحویلشان دهی و بعد از چند روز خود نیز مهاجرت کنی.
آن شب که به لیلة المبیت مشهور است کافران به محل خواب رسولالله حمله کردند و تا نزدیکی صبح مراقبت نمودند سپس دیدند که حضرت علی در بستر ایشان است و در نیت خبیث خود موفق نشدند.
آن شب پیامبر اسلام (ص) و حضرت ابوبکر صدیق (رض) به غار ثور رفتند و سه روز در آنجا ماندند و بعد از سه روز همراه یک نفر آشنا به مسیر به سمت یثرب (مدینه) حرکت کردند و بعد از ۹ روز در روز ۱۲ ربیع الأول به قبا در حومۀ مدینه رسیدند؛ و ۱۰ سال و رسولالله در مدینه مقیم شد و دولت توحیدی تشکیل داد.
آن بزرگوار به کسریٰ و قیصر روم و حاکم مصر و حبشه نامه نوشت سپس خداوند متعال فرمود: «إنَّکَ میِّت» تو هم باید مثل برادرانت موسی و اسحاق و یعقوب و یوسف و ... بمیری و اجل آمد و پیامبر بزرگوار ما را هم باآنهمه عظمت اسیر خاک کرد.
🔴 بحث دوم: نتیجه و درس هجرت
اگر هدف فقط بیان روز هجرت و مسیر هجرت بود، میشد بگوییم رسولالله به غار ثور رفتند و سپس بعد از ۹ روز به قبا و یثرب رسیدند اما بنده بحث را از ابتدای دعوت رسولالله شروع کردم زیرا خداوند متعال به حیات رسولالله قسم یاد میکند و از طرف دیگر میفرماید: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رسولالله أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» حیات پیامبر اسلام و عبادت او و مراودهاش با دوست و دشمن برای شما اسوه و الگو است؛ و لازم است از این حرکت رسولالله درس یاد بگیریم. پیامبر اسلام را آزار دادند و دربهدر کردند و سر مبارکش را شکستند اما هیچگاه خللی در ارادهاش به وجود نیامد آیا بنده و شما بهعنوان محمدی حاضر هستیم در صورت اذیت و آزار همچون یاسر و سمیه و همچون یاران رسولالله که به حبشه و مدینه مهاجرت کردند، مقاومت کنیم؟ اگر حاضر هستیم ما هم محمدی هستیم؟!
رسول گرامی اسلام را تهدید و آزار و شکنجه دادند و یاسر و سمیه را به خاطر گفتن لاالهالاالله و محمد رسولالله اذیت و به شهادت رساندند. آیا ما حاضر هستیم چنین سختی را تحملکنیم؟
رسول گرامی ما را در مسیر طایف سنگباران کردند. بردهای به نام عدّاس کمی انگور به پیامبر اسلام و زید تعارف کرد. رسولالله وقتیکه خواست از انگور تناول کند فرمود: بسمالله الرحمن الرحیم. عداس از گفتن این کلمه تعجب کرد. رسول خدا از عداس پرسید اهل کجایی؟ او گفت: اهل موصل هستم. پیامبر خدا فرمود: سرزمین یونس برادرم؟ بر تعجب عداس افزوده شد و گفت تو چگونه یونس را میشناسی؟ حضرت فرمودند: فکر من و یونس یکی است و هر دو پیامبریم. عداس در آن لحظه ایمان آورد و مسلمان شد
سه سال پیامبر ما را محاصرۀ اقتصادی کردند قریشیان مؤمن و غیر مؤمن وابسته به پیامبر اسلام بعد از سه سال بچۀ تازه متولدشده نداشتند زیرا به خاطر کمبود شیر و غذا از گرسنگی تمامی بچههای متولد شعب ابوطالب تلف شده بودند. آیا ما میتوانیم این مشکلات را تحملکنیم؟ اگر میتوانیم آفرین برما واقعاً ما محمدی هستیم.
یاران بزرگوار رسولالله به حبشه هجرت کردند؛ نجاشی وقتی یاران رسولالله را جمع کرد، گفتند: یک نفر را سخنگوی خود کنیم مبادا دچار مشکل شویم. چون قریشیان دو نفر را همراه دو بار شتر طلاجات به نزد نجاشی فرستاده بودند تا مسلمانان را تحویلشان دهد. جعفر که سخنگوی مسلمانان شده بود، شروع به صحبت کرد و از پیامبر اسلام بسیار تعریف نمود و گفت ما قومی گمراه بودیم و سنگ و چوب را پرستش میکردیم اما یکی از خود ما به پیامبری مبعوث شد و قرآنی آورد و همۀ ما را به توحید دعوت کرد و کافران مکه ما را مورد اذیت و آزار قراردادند و ناچار به هجرت شدیم نجاشی گفت: میتوانید آیاتی از قرآن را برایم بخوانید؟ جعفر با زیرکی خاصی آیاتی از سورۀ مریم را که حاوی بحث ولادت حضرت عیسی و پاکی مریم است، برای نجاشی تلاوت نمود. نجاشی گریه کرد و گفت مصدر این قرآن و انجیل ما یکی است و من هیچگاه شمارا تحویل اینها نخواهم داد.
عزیزان من؛ این بحثها مهماند چون در طول هفته هجمۀ زیادی علیه ما صورت میگیرد؛ برخی از نیروهای مذهبی در گذشته به ما حمله میکردند که میلاد پیامبر اسلام بدعه است؛ اما همان کسانی که در سالهای گذشته به ما حمله میکردند حال به حدی میلاد پیامبر اسلام را باشکوه برگزارمی کنند که مشابه آن را ما تاکنون برگزار نکرده ایم؛ چرا ۱۵ سال پیش این مراسم را بدعه میدانستید و اکنون در سایتها حمله میکنید. با همه ان اوصاف ان شاء الله در آینده همۀ ما در کنار اخلاق رسول الله جمع شویم.
حیف است بحث در خصوص پیامبر اسلام را بدعت و شرک بدانیم. هرچند ممکن است در آن افراطوتفریط هم باشد. اگر حیات پیامبر اسلام را درست برای مردم بیان کنیم، قطعاً جلسۀ میلاد، دین است.
از خدای تبارکوتعالی میخواهم این بحثها را از بنده و شما قبول فرماید. امیدوارم به خاطر جایگاه رسولالله و یاران باوفایش خداوند به همۀ ما هم توفیق دهد بتوانیم ناملایمات زندگی را به خاطر دین قبول کنیم؛ و از دین حفاظت کنیم. یارب به خاطر عزت خود به بیماران ما شفا عنایت فرما، مشکلات مسلمانان را حل و ظلم ظالمان را از سر مردم ما بردار. خدایا توفیق ده محمدی باشیم و در مسیر رسولالله (ص) گام برداریم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
گزارش تصویری نماز جمعه امروز را اینجا ببینید |
• لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
• نظرات شما پس از بررسی و بازبینی توسط گروه مدیریت برای نمایش در سایت منتشر خواهد شد.
• در صورتی که نظر شما نیاز به پاسخ دارد، پاسخ خود را در ذیل همان موضوع دنبال فرمایید.
• از نوشتن دیدگاهایتان با حروف فینگلیش جدا" خودداری کنید .